خلاصۀ داستان
خط ویژه[1] ماجرای چند جوان خام و پرسوداست که میخواهند یک شبه ره صد ساله رفته و پول هنگفتی به جیب بزنند. برای رسیدن به این هدف، مشخصات حساب بانکی سرمایهدار دمکلفتی را پیدا و حسابش را هک میکنند تا با 10 میلیارد تومانی که به جیب میزنند، قاچاقی از کشور خارج شوند و به سمت آیندهای نامعلوم در آن سوی مرزها بروند، امّا یک اشتباه در حین عملیات باعث میشود که پول مورد نظرشان به حساب شخص دیگری واریز شود. کنار آمدن این جوانها با مدّعی تازه و رفیقش، باعث فوت وقت میشود و سرمایهدار دمکلفت ردشان را میزند. تعقیب و فرار بین سرمایهدار و جوانان از حوالی ظهر شروع میشود و به شب میکشد. جوانها برای رد گم کردن، تصمیم میگیرند پول کلان موجود در حساب را با واریز کردن به حساب آدمهای ناشناس و نیازمند سر به نیست کنند. این کار تا صبح وقتشان را میگیرد. صبح، وقتی بیرون میزنند، صاحب پولها پیشدستی کرده و با مأموران پلیس که از قبل منتظر سارقین بودهاند، بر سرشان میریزند و همه را دستگیر میکنند.
ادامه مطلب روی پوست لغزندۀ شهر نگاهی به شخصیتپردازی در فیلم «خط ویژه»