بعداز پايان نمايش «كنسرت حشرات» به كارگرداني مريم سعادت، نمايش «رستم و اسفنديار» در تالار اصلي تئاترشهر روي صحنه ميرود.
به گزارش روابط عمومي اين نمايش، اين نمايش را پري صابري كارگرداني كرده و از ديگر عوامل اين نمايش ميتوان به سهيلا پورگرامي دستيار كارگردان، جواد رمضاني مدير توليد، پروين هادينيا سرپرست حركات موزون، محمدرضا پناهي ساخت دكور ، ابراهيم اثباتي آهنگساز، سحر خسروجردي طراح لباس، پري صابري و شاهين چرمي طراح دكور اشاره كرد.
در اين نمايش انوش معظمي در نقش رستم، عامر مسافرآستانه در نقش اسفنديار، پروين هادينيا در نقش سيمرغ، پژمان كاشفي در نقش گشتاسب، محمد احمدي در نقش ستارهشناس، الهام دهقاني در نقش كتايون و رخش، سهيلا پورگرامي در نقش رودابه بازي ميكنند و از ديگر بازيگران ميتوان به حميدرضا خليلي، امين آذري، فرشته نويد، صبا ضاني، امير محمودي، بهادر فاضل، تهمينه شهمير، مهسا خسروي، عليرضا شريقي، محمدرضا شريقي و كيوان نظيفي اشاره كرد.
اين نمايش از نيمه دوم آبان ماه، در تالار اصلي روي صحنه ميرود و زمان اجراي نمايش متعاقبا اعلام خواهد شد.
منبع: ایلنا
عصر آخرین جمعهی مهرماه از ساعت ۱۶ خانه هنر مملو از جمعیتی شد که در جشن یکسالگی این مجموعه شرکت داشتند. در مراسم گشایش این نمایشگاهها که با حضور هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر از جمله مسعود عربشاهی، محمود جوادیپور، علیرضا سمیعآذر، غلامرضا نامی، آلبرت کچویی، امید روحانی، سیفاله صمدیان و...، همچنین رییس شورای خلیفهگری ارامنه در ایران و اعضای این شورا، نمایندگان ارامنهی ایران در مجلس، نمایندگانی از سفارتخانههای خارجی، نمایندهی مستقر سازمان ملل در تهران و.... همراه بود، سفیر ارمنستان در ایران، آيدين آغداشلو، پرويز تناولي و هادی سیف سخنرانی کردند.
*مستندی درباره زندگی مارکو
شامگاه جمعه فیلم مستند «مارکو گریگوریان» نیز در خانه هنر بهنمایش درآمد. این فیلم داستان نسبتا کاملی از دورههای مختلف زندگی این هنرمند نوگرا، - از تولد تا مرگ - را روایت میکند. تصاویری از مهاجرت از روسیه به ایران، سپس اصفهان، آبادان، تهران در کودکی و ایتالیا آمریکا و ارمنستان از جوانی تا مرگ او در این مستند نمایش داده شده است.
این فیلم را ساسان توکلی ساخته که در واقع نخستین فیلم مستقل مستند ساخته شده دربارهی این هنرمند مدرنیست و پیشرو در هنرهای تجسمی در ایران بهشمار میرود. پرویز تناولی، سیراک ملکنیان، ادمان آیوازیان، ژانت لازاریان و... هر یک به بیان دیدگاه خود در این فیلم مستند میپردازند. راوی از زبان مارکو، زیر و بم زندگی این هنرمند نقاش را روایت میکند.
*نمایشگاهی برای بزرگداشت نقاش خاک
آثار این نمایشگاه که با سومین سال خاموشی مارکو گریگوریان همراه شده است، نخستین بار پس از حدود چهار دهه در تهران در کنار هم به نمایش گذاشته شدهاند و تعدادشان به ۲۵ تابلو میرسد که روایت دورههای مختلف کاری این هنرمند است.
خانه هنر این آثار را از مجموعههای مجموعهدارانی چون، هاشمنیا، امیرخانیان، تناولی، یعقوبی، نظریان، ناصری و تجریان گردآوری کرده است.
ژانت لازاريان - مدير گالري لازار- ابراز کرد: ماه اكتبر براي هنرمندان ارامنه به ماه هنر معروف است و خوشحاليم كه در چنين ماهي و همزمان با يكساله شدن گالري خانه هنر و سومين سالروز درگذشت ماركو بعد از سالها شاهد برپايي يك نمايشگاه انفرادي از آثار دو هنرمند ارمني هستيم.
سفير ارمنستان هم از برپايي اين نمايشگاه ابراز خرسندی کرد و گفت: برپايي نمايشگاهي از دو هنرمند ارمني ايرانيتبار يا ايراني ارمنيتبار براي من و سفارت جمهوري ارمنستان در ايران افتخار بزرگي است.
به اعتقاد او: هنر وسيلهاي براي سخن گفتن با همهی ملتهاست؛ به هيچ يك از ملتها تعلق ندارد و در عين حال متعلق به همه است و تمام كارگزاران هنري همچون سفيران صلح و دوستي براي ايجاد پل دوستي ميان ملتها گام بر ميدارند.
او با قدرداني از زحمات ژانت لازاريان براي حراست و ارجنهادن نسبت به آثار ماركو گريگوريان بيان كرد: تلاشهاي اين گالريدار ارمني شایسته تحسين است. او برپايي چنين رويداد بزرگي را به تمام هنرمندان ايراني و ارمني تبريك گفت.
*تناولی: مارکو درونی شعلهور داشت
…."پس از سخنرانی سفیر ارمنستان، پرویز تناولی از آغاز آشناییاش با مارکو در سال ۱۳۳۳ یاد کرد حضور در بینال ونیز و همکاریشان در دانشگاه تهران، کشف نقاشی قهوهخانهیی توسط مارکو و بازیگریاش هم گفت.
به اعتقاد تناولی، مارکو درونی شعلهور داشت چنانچه تصمیم به کاری میگرفت باید حتما انجامش میداد. این هنرمند مجسمه ساز از آرزوهای مارکو هم یاد کرد؛ موزهی ارمنستان و نیز بازگشت به سرزمین اجدادیاش.
تناولی با اشاره به دو نمایشگاه متقابلی که توسط ژانت لازاریان در ارمنستان و ایران برگزار شده بود افزود: قدم بعدی تجلیل از این هنرمند بود که عمرش کفاف نداد. امیدوارم مارکو این دوروبرها باشد ببیند هنوز چقدر محبوب است و مشتاقان زیادی دارد.
*آیدین آغداشلو
تا نقاشها نقاشی میکشند دنیا جای بهتری خواهد بود
آیدین آغداشلو از نقش هنرمندان ارمنی گفت و همراهی دوسویهی ایشان با ایرانیها؛ از نقش موثر و سهم مهمی یاد کرد که هنرمندان ارمنی در ساختن این مملکت -ایران- داشتهاند که به تعبیر او، در حکم تاریخ است.
او همچنین از نقش انکار ناپذیر میناس - هنرمند نقاش ارمنی در اصفهان - یاد و تاکید کرد، باید سرفصلهایی را همچون نقشهای موزاییک در کنار هم چید تا دانست نقش ارامنه در ایران چه بوده است.
از هنرهای تئاتر، ادبیات و معماری در دورهی قاجار گفت و افزود: هنرمندان ارمنی از قرن ۱۳ خورشیدی در هنر نقاشی ایران پیشتاز بودند. آغداشلو از مکتب اصفهان و هنر مدرن و به هنرمندانی چون سیراک ملکنیان هم اشاره کرد و او را بهعنوان یکی از پیشگامان نقاشی مدرن ایران دانست و درباره مارکو گریگوریان نیز ابراز کرد، به سرفصلهای نقاشی مدرن از هر نظر جفا شده است.
او منتقدانه گفت: دربارهی کارهای مارکو تا کنون بسیار بحث شده است و از کاریزمای وجودیاش بسیار گفته شده اما مارکو فقط اینها نیست. او مانند نیما یوشیج در ادبیات به خاطر حرف و سخن تازهیی که باید بیان میشد جنگید، سختی کشید و در این مدت بهترین نمونه از کارهایش را هم ساخت. اشاره آغداشلو به نقاشی دیواریها و کارهای کاهگل مارکو بود.
به زعم این منتقد هنری، در حال حاضر مجموعهای که هویت ما را شکل میدهد و گذشتهی ما را مشخص میکند در جاهای لازم بررسی نمیشود و به همین دلیل پر از حفره است و ما چیزهایی میدانیم و چیزهایی نمیدانیم. بنابراین هر نمایشگاهی از این نوع، تکهیی از این موزاییک را کامل میکند.
آیدین آغداشلو با بیان اینکه تا نقاشها نقاشی میکشند دنیا جای بهتری خواهد بود. گفتههای خود را پایان داد.
*خانهی هنر یکساله
میزبان ۵۵۰ هنرمند ۳۰ نمایشگاه و یکصد هزار وعده غذا برای کودکان گرسنه
وحید ملک -مدیر مجموعهی خانهی هنر - نیز با قدردانی از اهالی هنر، رسانه، مطبوعات، سازمان ملل و... که طی یکسال گذشته با خانهی هنر را با حضور مستقیم و غیر مستمشان همراه و همدل بودهاند، در گزارش کوتاهی اعلام کرد: از یک سال پیش و از آغاز بهکار آرتسنتر تا امروز، این مجموعه میزبان بیش از ۵۵۰ هنرمند، در حدود ۳۰ نمایشگاه انفراید و گروهی بوده به گونهیی که کمک هنرمندان شاخههای مختلف هنرهای تجسمی به کودکان گرسنهی جهان از مرز یکصد هزار وعدهی گذشته است.
*هادی سیف:
ادمان همهی عمرش برای حفظ هویت ایرانی تلاش کرده است
در ادامه این مراسم هادی سیف - منتقد هنری - دربارهي ادمان آیوازیان و آثارش برای حاضران گفت: او معمار و نقاشی است که پس از نزدیک به چهل سال دوری از وطن، لحظهای از جایگاه سرشار از احساس و شیفتگیاش به مبانی پر قدمت جلوههای نقش و رنگ و نگارگری دیارش دور نشده و از عالمی راز و رمز معماری سنتی و فاخر، در جای جای سرزمینش ایران، غافل نمانده باشد.
این منتقد هنری، ادمان را در همهی عمر در تلاش برای حفظ هویت فرهنگی و هنر ایرانیاش خواند و در ادامه در قیاس نقاشیهای ادمان را با نقاشیهای آبرنگی که از سایر نقاشانی که دیده، تصریح کرد، ادمان جسارت و نوپسندی را توامان در خلاقیتهایی که نقاش مدرن دارد و در این نگاه و نگرش، فارغ از دغدغههای نقاشی ایرانی نیست.
او از «یرواند نهاپطیان » از «سمبات» که دوستان نزدیک ادمان بودهاند هم یادی کرد و که هرکدام با سلیقهای ماندگار و خلاق، آرمانی مشترک در اعتلای نقاشی آبرنگ داشتند.
*نمایشگاه ادمان پس از چهار دهه در تهران
نوزده تابلوی آبسترهی ادمان که رباعیات عنوان دارند در گالری الهیه به دیوار رفتهاند. در این مجموعه آیوازیان صرفا برای دو اثر عنوان انتخاب کرده است. یکی آواز برای کبک و دیگری تصویر در تصویر. آثار به تماشا درامده در این گالری از خانه هنر بین سه تا سه و نیم میلیون تومان قیمت گذاری شدهاند.
اما همهی ۳۰ تابلویی را که ادمان از مجموعهی آبرنگهای نقش خاطرهاش برای نخستین بار در ایران به نمایش گذاشته بود، در نخستین ساعات برپایی نمایشگاه فروخته شدند.
*فیلم کوتاهی از آثار ادمان
همچنین مجموعهی آثار این هنرمند از دورههای مختلف، در زمینهی معماری، نقاشی دیواری، تصاویری از کالیگرافیهای او در مساجد عربستان و ...، طراحی از مدلهای زنده، تصاویری آبرنگی از معماری کویری، امامزادهها، بافتهای روستایی ایران و سرانجام هر آنچه را که این هنرمند نامی در زمینه زمینه نقاشی آبستره خلق کرده است، به در اسلاید شویی حدود ده دقیقه هر روز و بهصورت متناوب در این نمایشگاه نمایش داده میشود.
این دو نمايشگاه که با همکاری خانه هنر – آرت سنتر تهران، سفارت ارمنستان در ایران و ژانت لازاریان(گالری لازار) تدارک دیده شده و تا چهارم آبانماه جاری در مجموعه خانه هنر واقع در خيابان شريعتي، ضلع شمال غربي پل صدر، پلاک ۱۷۱۶ از ساعت ۱۱ تا ۲۱ برپاست.
خانه هنر به روال یکسال گذشتهاش بخشی از عواید حاصل از فروش آثار را در این مجموعه به به برنامهی جهانی غذا سازمان ملل متحد و کودکان گرسنه جهان اختصاص میدهد. برنامه جهانی غذا حامی معنوی و فرهنگی آرت سنتر تهران است. همراهی هنرمندان هنرهای تجسمی ایران با پروژههای مبارزه با گرسنگی کودکان جهان در خانه هنر به بیش از یکصد هزار وعدهی غذایی رسیده است..
منبع: ایلنا
بنابر تعريف موجود نگارخانه را محلي ميدانند كه نمايش آثار هنري به ويژه هنرهاي تجسمي و آثار هنري ملي بوجود آمده و منظور از تشكيل آن دست يافتن به اهدافی مانند آشنايي هرچه بيشتر مردم و دارندگان آثار هنرهاي تجسمي و آثار هنري ملي در عرضه و نمايش آثار آنان و نیز ياري به هنرمندان و دارندگان آثار هنرهاي تجسمي وآثار هنري ملي در عرضه و نمايش آثار آنان، است.
بديهي است اين برداشت از نگارخانه بايد باتوجه به مقتضيات جامعه امروز ايران و نيازهاي فرهنگي موجود در آن اصلاح و كامل شود. صرفنظر از تعريفي كه براي خيلي مراكز ميتوان بدست داد، كوشش در راه تأسيس نگارخانه در ايران از سالهاي 1325 و 1326 به همت سه تن از نقاشان بنام (حسين كاظمي، امير هوشنگ آجوداني و محمود جوادي پور) در تهران آغاز شد و تالار آپادانا حاصل اين كوشش بود كه مدتي فعال بود و سپس به حال تعطيل درآمد. از اين تاريخ حدود يك دهه تأسيس نگارخانه چه از جانب دولت و چه از طرف مردم فراموش شد و نگارخانه جديدي افتتاح نشد تا آنكه در سال 1336 گالري هنر جديد در تهران بوجود آمد كه طي شش سال تنها نگارخانه اين شهر بود البته بايد به افتتاح نگارخانه استاتيك در ميدان فردوسي و در سال 1334 به مديريت ماركوگريگوريان اشاره شود كه تنها به مدت 2 سال آن هم نه به صورت مستمر مشغول به كار بوده است، گالري گيلگمش هم به مديريت آقاي هانیبال الخاص در سال 1340 در خيابان وزراي سابق افتتاح شد و در سال 1343 به كار خود پايان داد كه آن هم به صورت مستمر فعال نبوده است. از سال 1353 با تصميم شوراي عالي فرهنگ و هنر وقت، اجازه تأسيس و نظارت بر فعاليت نگارخانههاي كشور بر عهده دبيرخانه شوراي عالي و فرهنگ و هنر قرار گرفت و در سال 1353 اولين اجازه تأسيس به نگارخانه “سوليوان” با مديريت محمدتقي سياحتگر واگذار شد.
تا سال 1327 شمسي انستيوهاي خارجي در ايران تنها مكاني بودند كه هنرمندان ايراني ميتوانستند آثار هنريشان را به نمايش بگذارند، در اين سال همانطور كه اشاره شد، با تلاش جواديپور، آجوداني و حسين كاظمي كه از فارغ التحصيلان رشته هنر بودند محلي در خيابان شاهرضا قديم به نام آپادانا كاشانه هنرهاي زيبا، به عنوان محل معرفي هنرمندان شكل ميگيرد تا به جاي انستيتوهاي خارجي، محلي براي ارائه آثار هنرمندان ايراني باشد.
به اين ترتيب از سال 1327 شمسي با شكلگيري آپادانا، واژة گالري براي نخستين بار وارد فرهنگ هنري ايران ميشود. آپادانا در آغاز كار هنرمندان را به عضويت ميپذيرفت و آثار آنان را به تقبل كليه هزينهها به نمايش ميگذاشت، اين هزينهها كه شامل صدور كارتهاي دعوت و پذيرايي شب گشايش نمايشگاه بود، در پايان از محل فروش آثار هنرمند تسويه ميشد و چنانچه هنرمند موفق به فروش آثار نميشد اين هزينه همچنان براي آپادانا محفوظ ميماند، به اين شكل كه آپادانا كم كم محل تجمع و بحث هنرمندان شد، در اين ميان عدهاي كه هرگز درباره هنر چيزي نشنيده بودند با هنر آشنا شدند. هنرمندان نيز توانستند با هنر خارجي ارتباط پيدا كنند و با جهانبيني هنري آنان آشنا شوند. آپادانا به مدت يكسال با همين سياست به كار خود ادامه داد اما با فشارهاي مالي و عدم حمايت مراكزي چون هنرهاي زيبا موجب شد تا در مدت كوتاهي از كار بازماند و پس از يكسال فعاليت كار را متوقف كند.
تا اواخر دهه بيست تهران هنوز يك گالري خصوصي براي نمايش كارهاي نقاشان مدرن وجود نداشت. براي نخستين بار محمود جواديپور و حسين كاظمي و دوست آنها آجوداني تصميم ميگيرند، يك گالري نقاش باز كنند. وقتي از مراجعه به ادارات زيربط خسته ميشوند با پولي كه از فروش تابلوها و وام بدست ميآيد نگارخانه آپادانا يا كاشانه هنرهاي زيبا را نبش خيابان بهار در سال 1328 تأسيس ميكنند.
جوادي پور درباره تأسيس آپادانا ميگويد: سال 1325 و 1326 بود كه من از دانشكده فارغ التحصيل شدم. در آن زمان هيچ جايي به جز انجمنهاي فرهنگي خارجي براي نمايش آثار وجود نداشت، و شهرداري و وزارت فرهنگ و هنر هيچكدام كمكي نميكردند و محلي نداشتند. تا اينكه من و حسين كاظمي كه باهم در يك آتليه نقاشي ميكرديم و يك دوست ديگرم كه در دانشكده معماري ميخواند و وكيل بود تصميم گرفتيم با هم مكاني را باز كنيم.
وی میافزاید: من با پولي كه از كاركردن در بانك بدست ميآورم، كاظمي با پولي كه از فروش پرترههايش مي گرفت و دوستمان با حقوقي كه از وكالت بدست ميآورد يك جايي را در خيابان شاهرضا بعداز پيچ شميران نبش خيابان بهار اجاره كرديم. پنج دهنه مغازه بود كه ما تيغههاي مابين مغازهها را برداشتيم و يك سالن بزرگ شد. براي آن آرم و پوستر درست كرديم و در سال 1328 ما آپادانا را با نمايش تعدادي از كارهاي من، كاظمي، اسفندياري، ويشكايي و ضياءپور افتتاح كرديم. از يك عده افراد دعوت ميكرديم و خيلي خيلي مورد توجه قرار گرفت، آپادانا به حدي گرفت كه بعد از 10 ـ 20 روز اگر از راديو درباره ساعت كار كتابخانه ملي و موزهها خبري ميشنيدم، آپادانا نيز در كنار آنها معرفي ميشد و ساعت كار و برنامه آن هفته آپادانا از راديو گفته ميشد.
جوادی پور ادامه میدهد: كم كم هزينهاي كه براي آپادانا گذاشته بوديم كفاف خرج و اجاره آن را نميداد تا اينكه تصميم گرفتيم هفتهاي يك شب، آن هم پنجشنبهها شبنشيني داشته باشيم براي اعضايي كه عضو آپادانا شدهاند. به آنها بليط ميفروختيم و در ازاي آن يك شام سرد و نوشابه به آنها ميداديم، اجراي زنده موسيقي داشتيم و بعد كم كم دوستان ما پاي تابلوها ميايستادند و درباره تابلوها توضيح ميدادند و اين گفتگو تا ساعت 2 و 3 نصفه شب ادامه پيدا ميكرد. اين شبنشينيها تا حد زيادي از نظر مادي به ما كمك كرد.
وی خاطرنشان میکند: ما دوستي داشتيم به نام رضا جورجاني كه خيلي علاقهمند به هنر بود، وي تعداد زيادي مقاله دربارهي هنر نو ترجمه كرده بود و از ما خواست كه يك جلسه سخنراني در آپادانا براي وي ترتيب دهيم. ما سالن را براي سخنراني آماده كرديم و حدود 300 ـ 400 نفر از افراد سرشناس و اساتيد دانشكده و هنرمندان را دعوت كرديم. ظهر آن روز ايشان از تبريز به تهران آمد و براي سخنراني آماده شد. پشت ميز رفت و صحبتي كرد و مقدمهاش اين بود كه هنرمند وقتي كه كار ميكند هميشه بين توانش و آن چيزي كه در ذهنش دارد فاصله خيلي زيادي وجود دارد. ليوان آب را برداشت و نوشيد و بعد به زمين افتاد. پزشكان آمدند و ديدند كه وي فوت كرده و يك سكته آني انجام گرفته است.
بعد از آن ديگر روحيهاي براي ما باقي نماند و ديگر نتوانستيم در آن محيط كار كنيم حدوداً تا دو ماه بعد از آن دوستان متفرق شدند و آپادانا از بين رفت ولي چيزي كه از آپادانا باقي مانده، حدود 5 ـ 6 هزار نفر افرادي بودند كه به نوعي به هنر علاقهمند شدند، دنبال هنر رفتند و آپادانا اولين محلي بود كه به عنوان مركز تجمع هنرمندان بود.
این استاد پیشکسوت نقاشی ادامه میدهد: در سال 1343 يعني در شرايطي كه هنرهاي تجسمي نوين ايران درجهت اثبات موجوديت خود گامهاي سريعي را برداشته بود و درحاليكه نمايشگاهها و بينيالها، استعدادهاي جواني را وارد عرصه اين هنر كرده بود، و در فضايي كه از شور تجربه و شوق نوآوري مملو بود، چندتن نقاش و پيكرهساز و گرافيست و معمار جوان گردهم آمدند تا به ياري مادي و معنوي يكديگر مكاني براي نمايش آثار و مركزي براي تبادل جستجوها و تجربيات خود فراهم آورند.
وی میگوید: به خواست مشترك اينان، كار مستقلانه و تلاش پر شور براي هموار كردن راه پيشرفت و مؤفقيت بود كه با روحيههاي جوان وفق داشت: خود هنرمندان و علاقهمندان به هنر بايد آستينها را بالا بزنند و به هر قيمتي شده راه پيشرفت و مؤفقيت خود را هموار كنند، دست دوستي به هم دهند و به خاطر هدف مشترك خود شانه به شانه هم گام بردارند. براي ايجاد چنين محيطي چه كارهاي دشواري در پيش است كه بايد به همت خود هنرمندان و هنردوستان از پيش پا برداشته شود.
اولين بنيانگذاران اين نگارخانه كه طي دهه اخير هر يك نقشي را در هنر اين سرزمين برعهده داشتهاند، عبارت بودند از: منصور قندريز، مرتضي مميز، سيروس مالك، صادق تبريزي، فرامرز پيل آرام، مسعود عربشاهي، محمدرضا جودت، قباد شيوا، فرشيد مثقالي، روئين پاكباز، هادي هزاوهاي، محمد محلاتي.
اولين نمايشگاهي كه از آثار اين هنرمندان در محل نگارخانه تشكيل گرديد، با استقبال زيادي مواجه شد. گويي در مجامع هنري ضرورت تشكيل چنين كانوني مورد پذيرش قرار گرفته بود و لاجرم هر فرد علاقهمندي به طريقي تأييد خود را ابراز ميداشت. استقبال علاقهمندان بيشتر به ماهيت كار گروهي مربوط ميشد تا احتمالاً به كيفيت آثاري كه به نمايش در آمده بود و اين، گردانندگان نگارخانه را به ادامه كار ترغيب ميكرد.
چند نمايشگاه بعدي نيز كه به همين منوال برگزار شد، غالباً نموداري بود از فعاليتهاي هنري اين هنرمندان جوان در ارائه كارها و فكرهاي تازه در زمينهي نقاشي، پيكرهسازي و هنر گرافيك… مسائل مالي از اولين مشكلاتي بود كه در برابر گردانندگان نگارخانه قرار داشت و شايد يكي از دلايلي بود كه تعدادي از آنان را از ادامهي همكاري منصرف كرد. در مورد انصراف تعدادي از دوستان دلايل ديگري را هم ميتوان برشمرد كه كم و بيش با مسئله اختلاف سليقهها ارتباط داشت. در اين اثناء افراد جديدي كه با كار گروهي موافق بودند، قدم پيش نهادند.
در هر حال محصول اين تغيير و تبديلات چنين بود كه رفته رفته خواستها واضحتر ميشد و اعضاء گروه در كار خود مصمم تر ميگشتند و به موازات آن بينندگان نمايشگاهها نيز مشخصتر ميشدند، اگر چه در كميت بينندگان در قياس با اولين نمايشگاهها نقصاني حاصل شده بود، ولي ازنظر كيفي سطح توقعات آنان ارتقاء يافته بود. بينندگان عموماً شور و اشتياق و تلاش هنرمندان را تأييد ميكردند. ولي اين بدان معنا نبود كه بر كار هنري آنها نيز صحه گذارند. چشمها و زبان بيننده از سئوال پر بود. آيا امكان داشت از برابر اين پرسشها بدون پاسخگويي قانع كننده رد شد؟ بيننده از هنرمند ميخواست كه كار خود را توجيه كند و ابهام آن را بشكافد. و اين يك خواست منطقي بود، زيرا بين تجربيات شخصي اين هنرمندان در قلمرو هنر نوين تا برداشتهاي قراردادي بينندگان نسبت به هنرهاي تجسمي شكافي ژرف وجود داشت.
اگر در ابتدا هنرمندان به نحوي از جوابگويي شانه خالي ميكردند و يا پاسخهايي در حد مجاب كردن آني بيننده ارائه ميدادند، اكنون اين مسئله اساساً مطرح بود: براي ايجاد ارتباط درست تر بين هنرمند و بيننده نه تنها توجيه و تشريح آثار ضروريست، بلكه بايستي عميقاً خصوصيات و ضوابط هنر به ويژه هنرهاي نوين مورد بررسي قرار گيرد و براي اين منظور ميبايستي همپاي ارائهي آثار، در بالا بردن سطح دانش و شعور هنري نيز فعاليت كرد. بدين ترتيب نگارش مطالبي در توجيه كيفيت هر نمايشگاه، امري ضروري تشخيص داده شد و نيز ترجمه و تأليف كتابهاي مربوط به هنرهاي تجسمي و انتشار آنها به عنوان يك فعاليت مثبت تلقي گرديد.
از دومين سال فعاليت نگارخانه، كار انتشار كتب و رسالات و مجموعههايي دربارهي نقاشي، پيكرسازي و معماري و گرافيك و … آغاز گرديد كه تا به امروز هم ادامه دارد. گر چه با توجه به امكانات محدود مالي و كم تجربگي، اين نشريات چه از نظر انتخاب مطالب و چه ازنظر ترجمه و نگارش داراي نقائصي بود، ولي ميتوان مدعي شد كه اين اقدام، حداقل ديگران را به فعاليت در اين جهت ترغيب نمود. به طوريكه اكنون كتابهاي مربوط به هنرهاي تجسمي بخشي از فهرست نشريات بنگاههاي انتشاراتي را تشكيل ميدهد.
در مراحل بعدي اين فكر قوت گرفت كه بايد قسمتي از برنامههاي ساليانه نگارخانهها را به نمايشگاههايي در جهت هدفهاي آموزشي اختصاصي داد. بدينگونه با نمايش آثار چاپي نقاشان بزرگ جهان و گرافيستهاي معاصر، جنبههاي متنوع و مختلف نقاشي و هنر نوين گرافيك ـ كه در جامعه ما تدريجاً اهميت پيدا ميكرد ـ درمعرض ديد عمومي و مورد بررسي قرار گرفت. در اين هدف آموزشي، هنر ملي و سنتهاي هنري گذشتهي ايران نيز از ياد نرفت. نمايشگاههايي مانند «عيدي سازي»، تصاوير كتب مذهبي، عكسهايي از صنايع دستي كهن ايران، مينياتورهاي قديم ايران و … نمونههايي بود از اين نوع فعاليت. چون همكاري گروهي هنرمند جوان منجر به تأسيس نگارخانهي ايران و ادامهي حيات آن شده بود، از همان ابتدا نياز و اشتياق كسانيكه قدمهاي نخستين را در كار هنري برميدارند، به خوبي درك ميشد و فراهم كردن امكان رشد آنان همواره مورد نظر گردانندگان نگارخانه بود. اين طرز تلقي، بسياري از هنرمندان جوانتر را كه با هدفهاي اين مركز هنري آشنايي داشتند، به همكاري مستقيم و غيرمستقيم جلب كرد. چندتن از نقاشاني كه امروزه در محافل هنري ما از شهرت و مؤفقيت برخوردارند، نخستين نمايشگاههاي خود را در اين نگارخانه برگزار كردند. وجود اين همكاران جديد و چنين گرايشهاي صادقانه، طبعاً در استحكام نگارخانه و قوت و دوام كوششهاي آن مؤثر واقع شد.
گرچه با مرگ منصور قندريز و عدم همكاري مستقيم چندتن از بنيانگذاران، سيماي اوليه نگارخانه دگرگون شده بود، ليكن با وارد شدن نيروهاي جوانتر نه تنها تدريجاً هدفهاي فرهنگي و هنري مشخصتر ميشد، بلكه ارتقاء كيفيت آثار هنرمندان به نحوي جدي در برنامه كار نگارخانه قرار ميگرفت، برخورد فكرها و سيلقهها از يكسو و احساس مسئوليت نسبت به موقعيت هنر اين سرزمين ازسوي ديگر، تدريجاً در بطن گروه گرداننده نگارخانه، يك گروه هنري را نيز شكل داد. البته فكر جهتيابي در ديد هنري به صورت ايجاد يك گروه با خط مشي واحد، از دومين سال تأسيس نگارخانه مطرح بود. چنانكه در بروشور نمايشگاهي كه از آثار پاكباز، جودت، شيوا، مثقالي و قندريز در آبان ماه 1344 تشكيل گرديد.
گروه هنري تالار طي يكسال و اندي به مباحثه در مسائل هنري جهان و ايران و نيز بررسي سنتهاي فرهنگي و هنري گذشته پرداخت و به خصوص در مسئلهي بازيابي اصالتهاي ملي و تحليل تأثيرات هنر غرب در هنر معاصر به كنكاش پرداخت. هدف كلي، تشخيص نقطهي آغاز براي حركتي سالم در جهت پيريزي هنر ملي بود. اين مباحثات طولاني با نمايشگاههاي متعدد گروهي نيز همراه بود كه به نوعي راهحلهاي عملي را براي دستيابي به هدف فوق پيشنهاد ميكرد. در بيانيهاي كه به سال 1348 به مناسبت يك نمايشگاه گروهي و با امضاي يك گروه منتشر شد، آمده بود: شايد منطقيترين سخني كه دربارهي گروه ما و نقاشي ما ميتوان گفت، اين باشد كه اولين كوشش براي شناخت مسائلي كه هر هنرمند راستين ناگزير به مواجهه با آنهاست، انجام شده است. به عبارت ديگر، هريك از ما به اين سطح از آگاهي رسيدهايم كه: در اين شرايط زماني و مكاني، نقاشي فقط تخليهي بلا ارادهي محتويات ذهن يا ابزار احساسات فردي به زبان رنگ و طرح و …. نميتواند باشد. چراكه انديشه و احساس يك نقاش اگر به نقاشي به عنوان عنصري منتزع از واقعيت زندگي بنگرد، محتواي اصيل و مبين زمانه خويش را نميتواند بپروراند….. در جاي ديگر اين بيانيه نوشته شده بود: … گروه ما، با توشهي ناچيز خود در ابتداي راهي است كه براي كشف يك حقيقت هنري بايد طي كند و در اين طريق، جستجو كاوش ممتد و صداقت در كار، به ما نيرو ميدهد كه هر چيز ناقص انديشهمان را به دور افكنيم و هر بدعتي را به محك تجربه زنيم و هر پديدهي نا آزمودهاي را بيازمائيم. به اين جهت، قالبي كه ما در اين نمايشگاه براي بيان حرفهايمان انتخاب كردهايم، لايتغير نيست و شايد روزي ما را در هيأت ديگري باز شناسيد.
حال ميتوان نتيجه گرفت كه آن مباحثات نظري و تجربيات عملي و آن تلاشهاي پر شور و حرارت نتوانستند عملاً راه به جايي برند. نه تنها بدين دليل كه شناخت اعضاء گروه نسبت به هنر گذشته ايران و مسير تحول هنر غرب كافي نبود، بلكه به علت آنكه اساساً اين گروه در يك شكل جامد و انتزاعي و بدون نگرش منطقي به روند حركت جامعه ايران به راهجويي ميپرداخت نتيجتاً همه تلاشها به بن بست ميرسيد. اگر هدف، دستيابي به هنري بود كه مناسبات راستين و پرمايه با جامعه داشته باشد و بتواند نقشي واقعي و سازنده همانند نقش هنر در ادوار پيشين اين سرزمين بيابد، محصولي كه از مجموع كارهاي نظري و عملي به دست آمد نوع ديگري از “هنر براي هنر” بود كه نه ريشه در سنتهاي فرهنگي داشت و نه در شكلگيري و سازندگي فرهنگ امروز نقشي ميتوانست ايفا كند. پي آمد اين شور اگر نااميدي نبود، يك تأمل موقت بود تا مسائل از نو بررسي شود. در اين مرحله تجربهاي بر تجربيات گذشته افزوده شد: هنرمند بودن به تنهايي كافي نيست بلكه به عنوان هنرمند در ساختن جامعه مؤثر واقع شدن اهميت دارد.
منبع: ایلنا
هُوَ القادر
همیشه آن طور که فکر میکنیم اتفاق نمیافتد. نه تنها آن طور که فکر میکنیم بلکه آن طور که شروعش میکنیم هم نمیتوانیم تالی آن را ره گیریم. بازی تقدیر یا ..! هر چه که باشد سخن از نوشتن یادداشتی بود از فضای سایبر و شبکههای اجتماعی و نقش آن در جوامع امروزی که همه چیز آن طور که میل بنده و یاران بود نرفت. یادداشت آغازین ماه مهر را زمین گذاشتم، زیرا اتفاقات عجیب و غریب کم نیافتاد تا آن بحث ارجحتر شود. از فرستادن بدرود بغداد به عنوان نماینده ایران به اسکار، از توقیف فیلمهای اصغر فرهادی و کمال تبریزی تا رفع توقیف آن، کش مکش خانه سینما و وزارت ارشاد و آخرین اتفاق که به جامعهای محدودتر بازمیگشت.
یکی از جذابترین پارامترهای یک فیلم میتواند خلق یک شخصیت قوی در یک داستان باشد که تماشاگر با آن همذاتپنداری کند. گاهی اوقات از یک فیلم تنها شخصیت آن است که به یاد میماند و تماشاگران یک فیلم را به نام شخصیت آن صدا میکنند. شاید تعداد تماشاگرانی که دزدان دریایی کارائیب را به نام کاپیتان جک اسپارو بشناسند کم نباشد در کشور ما همین کاراکتر را ناخدا جک گنجشکه صدا میزنند. نگاهی به شخصیتهای زیر با اینکه ممکن است با کاراکترهای دوست داشتنی ما تفاوت داشته باشد خالی از لطف نیست. این کاراکترها را کاربران سایت IMDB یکی از پرطرفدارترین سایتهای هنری جهان انتخاب کردند که اغلب شخصیتهای مرد امریکایی را انتخاب کردهاند. برد پیست در این نظرسنجی با ایفای نقش سه کاراکتر محبوب پیشتاز است.
1- فارست گامپ (تام هنکس در فارست گامپ/1994)
2- ژوکر (هث لجر در شوالیه تاریکی/2008)
3- تیلور داردن (برد پیت در باشگاه مشت زنی/1999)
4- وی (وی جک وندتا در وی برای وندتا/2006)
5- کاپیتان جک اسپارو (جانی دپ در دزدان دریایی کارائیب/2003)
6- راجر کینت (کوین اسپیسی در مظنونین همیشگی/1995)
7- گالوم (اندی سرکیس در ارباب حلقهها/2002)
8- کلونل هانس لانداو[شکارچی جهود] (کریستوفر والتز در حرامزادههای بیآبرو/2009)
9- جان کافی (مایکل کلارک دانکان در مسیر سبز/1999)
10- جان مک کلین (بروس ویلیس در جان سخت/1998)
11- میکی اونیل (برد پیت در قاپ زنی/2000)
12- دنیل پلانویو (دنیل د لوئیس در خون به پا خواهد شد/2007)
13- بیل کاتینگ [قصاب] (دنیل د لوئیس در دار و دسته نیویورکی/2002)
14- بنجامین باتن (برد پیت در مأموریت عجیب بنجامین باتن/2008)
15- فریدا کالو (سلما هایک در فریدا/2002)
16- آیلین ورنوس (چارلیز ترون در هیولا/2003)
17- الن ریپلی (سیگورنی ویور در سری بیگانه)
18- تامی دِ ویتو (جو پشی در رفقای خوب/1990)
19- آجنت اسمیت (هوگو ویوینگ در ماتریکس/1999)
20- بئاتریکس کیدو (اُما تورمن در بیل را بکش/2003)
سارا گلیزه[1]
چكيده:
اين مقاله با تکيه بر مقاله ويليام شپارد که تجربه اندوزيهاي خود را در تئاتر لابراتور و در کنار استادش يرژي گروتفسکي کسب کرده و در مقالهاي تحت عنوان بازيگري سعادتمند گردآوري کرده به نگارش در آمده است. ويليام شپارد نام مقالهاش را بر اساس گفته مشهور جوزف کمپل نام گذاري کرده است؛ به همين دليل اين پژوهش با زندگي نامه مختصر کمپل آغاز ميشود. و در ادامه مطلبي در مورد تئاتر لابراتوار و در آخر شيوه سعادتمند بازيگري گروتفسکي به طور کامل ارائه ميشود.
ادامه مطلب «بازیگر مقدس»
موسسه صبا، نگارخانه «خیال نو» را با یک نمایشگاه گروهی نقاشی روز یکشنبه 25 مهر ماه افتتاح میکند.
به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری صبا وابسته به فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی, این مجموعه همزمان با افتتاح سومین جشنواره بینالمللی نقاشی کودک و نمایشگاه نقاشی معاصر اصفهان گشایش نگارخانه «خیال نو» را با نمایشگاه گروهی نقاشی به علاقمندان اعلام میکند. این نمایشگاه که «مجموعه اول» نام دارد 33 اثر را در قالبهای متنوعی از فیگوراتیو تا انتزاعی از سیما افتخاریراد، شهریار بورند، صحرا پارسیان، امیر دستمردی، روحانگیز رضازاده، شیرین شمعی، مینا نیکرزم، مانا نوبر به نمایش میگذارد. این هنرمندان پیش از این نمایشگاههای متعددی را بصورت انفرادی و گروهی برگزار کردهاند.
نگارخانه «خیال نو» از این پس دوره جدیدی از فعالیتهای خود را بر محور ارائه تولیدات خلاقه هنری از هنرمندان نوگرا در قالبهای مختلف هنر مفهومی، هنر جدید، هنرهای چند رسانهای و ترکیبی، نقاشی، گرافیک، حجم، چیدمان و ... آغاز خواهد کرد. این نگارخانه آماده میزبانی از هنرمندان مستقل و نوگرا در نمایشگاههای انفرادی و گروهی خواهد بود.
گفتنی است نمایشگاه «مجموعه اول» روز یکشنبه 25 مهر ساعت 17 گشایش خواهد یافت و تا 5 آبان پذیرای علاقهمندان میباشد.
سریال گمگشته Lost بهانهای به دستم داد تا در مورد سوالی که قرنهاست(شاید از از آغاز تمدن بشریت تا به امروز) ذهن انسان را مشغول کرده است، مطلبی بنویسم، هزاران فیلسوف و میلیونها آدم معمولی در طول زندگی خویش در مورد آن اندیشیدهاند ولی هنوز پاسخی قطعی به این پرسش ندادهاند.
ادامه مطلب نگاهی به سریال Lost: برزخی که آرزویش را داریم!