سینمای معناگرا یک سبک یا یک تلقی؟
- توضیحات
سينما در آغاز در ساحت يك كشف و اختراع فيزيكال شيميايي صرفاً يك سرگرمي بود، اما در ادامه با رويكرد غيرقابل پيشبيني مردم به اين سرگرمي نوظهور، از قالب يك سرگرمي ناب خارج شد.
شايد در ابتدا اين صاحبان ثروت و صنعت بودند كه به اين صنعت وجههاي هنري دادند. چرا كه براي استقبال بيشتر مردم لازم بود علاوه بر جادوي سينما جذابيت ديگري در اين مجموعهي تصاوير متحرك به وجود آيد.
چندي بعد جادوي تصاوير متحرك از پردهي سينما رخت بسته بود و ديگر صرف تصاوير متحرك جذابيتي نداشت، اما حالا جادوي ديگري مردم را سحر ميكرد. جادويي كه از ساليان دور در قالب داستانها و نمايشنامهها و نمايشها در زندگي روزمرّهي مردم به حيات خويش ادامه ميداد و حالا دوباره بعد از قرنها زبان ديگري براي بيان خويش يافته بود. سينما داستان ميگفت و اين جادوي ديگر سحر درام بود. از ديگر نگاه اين به نوعي راه يافتن معنا به ساحت سرگرمي بود.
اگرچه داستان هم در طول حيات بشر در انواع متفاوت تقسيمبندي شده بود اما هيچگاه مثل سينما با چنين تنوع و گونهگونگي در سبکهاي مختلف مواجه نبود. سينما در قرن اخير صاحب سبکهايي شده است كه داستان در هزاران سال حياتش حتي اسمي هم از آنها نشنيده بود.
در چند سال اخير سينماي ايران صاحب سبکی شده كه تحت اين عنوان در سينماي ديگر كشورهاي جهان موجود نيست! سينماي معناگرا گونهي جديدي از ساختههاي سينمايي است كه هنوز و بعد از گذشت چندسال از پيدايش اين نام جديد تعريف ساختارمند و مشخصي ندارد. به ديد بسياري از اهالي سينما هيچ فيلمي فاقد معنا نيست بنابراين تمام سينما و همهي فيلمها معناگرا به شمار ميآيند اما در نگاه تعدادي ديگر كه بيشتر مسئولين هنر و فرهنگ كشور نيز از آن جملهاند سينماي معناگرا به فيلمهايي گفته ميشود كه آشكارا به مفاهيم متعالي نظر دارند و با اين تعريف فيلمهايي كه در اين دسته قرار ميگيرند از منظر كساني كه اين واژه را براي اين فيلمها ابداع كردهاند مستحق حمايتند و اين مسئله در نگاه ديگران ظلم آشكاري است.
سوال اصلي اين است: معنا چيست؟
از ديد كساني كه واژهي معناگرا را ابداع كردند معنا فقط به آن دسته از مفاهيم گفته ميشود كه رو به سوي عالم بالا دارند؛ مفاهيمي كه خدا و راههاي رسيدن به او (راههاي شناختن او) را مد نظر دارد. از اين نگاه بسياري مفاهيم ديگر در حيطهي معنا قرار نميگيرد و در نتيجه دايرهي مصاديق واژهي معنا كوچك خواهد شد و اين بزرگترين ايرادي است كه مخالفان به كار بردن واژهي معناگرا در سينما براي مخالفتشان ابراز ميدارند. از ديد مخالفان با پذيرش وجود چنين تعريفي و قبول قواعد گونهي معناگرا فيلمهايي كه در اين دسته قرار نميگيرند فاقد معنا و بنابراين فاقد هرگونه ارزشي هستند.
اما اين نظرات زماني درست است كه ما به واژهي معناگرا به درستي دقت نكنيم. نكتهي اول اينكه تعريفي كه براي معنا از نگاه مبدعين واژهي معناگرا داده شد صرفاً به واژهي معنا در اصطلاح معناگرا برميگردد و دوم اينكه اين واژه از دو بخش تشكيل شده كه در اين بحث و از نگاه نگارنده بخش دوم به مراتب مهمتر است. معناگرايي در واقع روندي است كه در آن فيلمساز معنا را نسبت به ديگر وجوه فيلمش در اولويت توجه قرار ميدهد. اين روند ميتواند نقطهي مقابل فرمگرايي باشد. مسلماً هيچ كس چه دستاندركاران سينما و چه هواداران و مخاطبان آن نميتوانند وجود فيلمهاي فرمگرا را منكر شوند. همانطور كه بعضي فيلمها فرمگرا نيستند برخي فيلمها هم ميتوانند معناگرا نباشند. اما فرمگرايي يك سبک نيست همانطور كه معناگرايي يك سبک نيست. در واقع نقطهي مقابل فرمگرايي محتواگرايي است و اينجا معنا به عنوان محتواي اثر انتخاب شده است. معنا نه به عنوان لغتي مترادف مفهوم؛ بلكه به عنوان واژهاي كه مفاهيم خاصي را مد نظر دارد.
پس معناگرايي ربطي به انكار معاني ديگر فيلمها ندارد همانطور كه فرمگرايي نميتواند ثابت كند ديگر فيلمها فرم ندارند. نكته در گرايش بعضي فيلمها به فرم يا به معنا است. بحث و اختلاف نظر از آنجا نشئات ميگيرد كه معناي واژهي معنا چندان مشخص نيست كه اين هم مناقشهاي بدون دليل است، در نامگذاريهايي از اين دست قراردادهايي هم وجود دارد كه بايد به آنها توجه شود. معنا در واژهي معناگرا به آن دسته از معاني گفته ميشود كه به مفاهيم عاليه نظر دارد ولاغير... اين را ميشود به راحتي از ادبيات مسئولین سينما(كساني كه واژهي معناگرا را ابداع كردهاند) دريافت كه نشان دهندهي همان قراردادي است كه ذكر شد. براي استفاده از لغت فارسي در واژهي فيلمفارسي هم قراردادي هست كه به معناي فارسي در لغت چندان ارتباطي ندارد.
با توجه به اينكه تمام فيلمها به مفاهيم عاليهي اسلامي نظر ندارند و اشاره به اين نكته كه در سينما و هنر به طور كلّي تعاريف و محدودهها مرز مشخصي ندارد ميشود نتيجه گرفت كه معناگرا لغت مناسبي براي ناميدن گروهي از فيلمهاست كه البته در يك سبک قرار نميگيرند. هدف جدا كردن آثاري است كه به مفاهيم متعالي نظر دارند حالا با معناگرايي يا هر لغت ديگري كه احتمالاً آن لغات ديگرهم ايراداتي خواهند داشت و در حال حاضر «در جستجوی حقیقت از دست رفته»