یک همسایه خوب، گزارشی از پانزدهمین دوسالانه هنر معاصر استانبول
- توضیحات
- دسته: تحلیل سایر هنرها
- منتشر شده در 1401-02-15 15:28
«یک همسایه خوب»، عنوان «پانزدهمین دوسالانه (بینال) هنر استانبول» از مهمترین دوسالانههای حاضر دنیاست که با موضوع «همسایگی» از شانزدهم سپتامبر تا دوازدهم نوامبر 2017 در شهر استانبول ترکیه برپا گردید. دوسالانه توسط «بنیاد فرهنگ و هنر استانبول» (iksv) برگزار شده و کیوریتورهای (هنربانان) این رویداد «اِلمگرین» و «دِراگسِت» بودهاند که مسئولیت ایدهپردازی ابتدایی، سیاستگذاری و اجرای آن را بر عهده داشتهاند. گزارش حاضر، حاصل بازدید از این دوسالانه است که در برخی بخشها به تناسب، توضیحاتی از کتاب (کاتالوگ) این رویداد نیز آورده شده است.»
«مایکل اِلمگرین»[1] متولد 1961 در کُپنهاگِ دانمارک و «اینگار دِراگست»[2]، متولد 1969 در تِروندهایمِ نروژ هستند. آنها از سال 1995 به عنوان همکار کیوریتور با یکدیگر مشغول به کار بوده و چند سالی است که در برلین آلمان زندگی می کنند. دوسالانه امسال توسط این زوج که خود را «اِلمگرین و دِراگسِت»[3] معرفی میکنند، ایدهپردازی، برنامهریزی، مدیریت و اجرا شده است و گویا مسئولین دوسالانه از عملکرد آنها راضی هستند: «در هر مرحله از کار فهمیدیم که چه تصمیم خوبی برای دعوت از این دو نفر گرفتیم تا در برگزاری دوسالانه همراه ما باشند. تقریباً حدود بیست سال است که آنها در دوسالانهها و نمایشگاههای استانبول شرکت میکنند و با خلق آثارشان بر این شهر تأثیر گذاشتهاند.»
در دیباچۀ کتاب دوسالانه آمده است: «چیزی که در این زمان مردم فراموش کردهاند، همسایۀ خوب بودن است. این مفهوم در طول زمان، موقعیت و جامعه تغییر کرده است. یک نفر ممکن است خودش را در موقعیتهای مختلف همسایه بودن، مانند خانه، محله، شهر، کشور یا دنیا ببیند یا احساس کند. چیزی که این سیستمها را مشخص میکند، ارتباط ما با فضاهایی است که در آن زندگی میکنیم. از زمانی که آسیبهای اجتماعی و دگرگونیهای سیاسی، نگرانیها را دربارۀ آینده حساستر و بیشتر کردهاند، آزادیهای فردی به گوشهای کشیده شده است؛ در این شرایط پانزدهمین دوسالانه استانبول در پی داستانهای شخصی است و آنها را دنبال میکند. حملههای ترسناکی که اخیراً در شهرهای بروکسل، نیویورک، اورلَندو و بارسلونا اتفاق افتاده است و دیگر حوادثی که در همان زمان کشور ترکیه را تحت تأثیر قرار داد؛ و در نهایت تلاش شکست خوردۀ پانزدهم جولای، تأثیر مستقیمی بر دنیای هنر و فرهنگ گذاشت. در این زمان انجام خیلی از رویدادها منتفی شده یا به تعویق افتادند؛ اما ما راهمان را ادامه دادیم و بار دیگر به امید فکر و گفتوگو دربارۀ هنر، دوسالانه را برگزار کردیم. این کار میتواند فضاهایی را ایجاد کند که در آن تنفس کرد و گرهها را گشود. در حالی که در سراسر جهان مرزبندیها شدیدتر و حساستر شدهاند و جنبشهای ملی و نژادپرستانه رو به گسترش هستند یا روحیات خشونتآمیز خودنمایی میکنند؛ ما تلاش کردیم تا دست یکدیگر را بگیریم و در کنار هم بایستیم. شور و اشتیاق هنرمندان مدعو، آثار جدیدشان، گفتوگوهای ما در کارگاهها (ورکشاپها) و جلسات با اساتید و همکاران در طول شکلگیری و برگزاری دوسالانه، به یادمان آورد که چقدر دوسالانه در طول سی سال گذشته مهم بوده و همۀ اینها قدرت و اطمینانمان برای ادامه راه را بیشتر کرد.»
کیوریتورهای این رویداد اِلمگرین و دِراگسِت، در مقدمۀ کتاب دوسالانه پس از اینکه ماجرای آشنایی با یکدیگر را مطرح کردهاند، به روند شکلگیری رویدادها و دوسالانههایی که در سراسر جهان برگزار کردهاند، اشاره داشته و از 23 سال زندگی و همکاری مشترک با یکدیگر در شهرهای مختلفی از جمله کپنهاگ، نیویورک، لندن، استکهلم و برلین صحبت میکنند. در ادامه پیرامون موضوع منتخب دوسالانه با شعار «آیا همسایه همان غریبهای است که از آن نمیترسیم؟»، طرح مسئله کرده و پرسشهایی را عنوان میکنند: «چرا کسی دوست ندارد که همسایه او یک هنرمند باشد؟» یا «چه بر سر خوشبینی نیمه دوم قرن بیستم آمده است؟» آنها روایت میکنند که چگونه 16 سال پیش، با شرکت در هفتمین دوسالانۀ استانبول به کیوریتوری «یوکو هاسهگاوا»[4] اولین دیدارشان از استانبول رخ داد و در طول این سالها شهر استانبول چه تغییرات عمدهای داشته و چهرۀ شهر تغییر کرده و منظرۀ مدرنی یافته است. آنها در ادامه به این مسئله اشاره کردهاند که «مفهوم همسایه خوب برای ما چیست؟ و چه کسی را همسایه خوب میدانیم؟ و آیا همسایه خوب کسی است که مثل شما زندگی میکند؟»
شش مکان مجاور در استانبول، برای نمایش آثار هنرمندان که از اقصی نقاط دنیا در دوسالانه پانزدهم شرکت کردهاند، در نظر گرفته شده است. این اماکن شامل «مدرسۀ ابتدایی گالاتاگریک»[5]، «موزه استانبول مدرن»[6]، «موزه پرا»[7]، «مرکز فرهنگی آرک»[8]، «حمام مصطفی پاشا»[9] و استودیوی یک هنرمند در محله «آسمالی مسیچ»[10] است. این رویداد در مجموع میزبان 56 اثر هنری بوده که تعداد 30 عدد از آنها توسط خود دوسالانۀ استانبول سفارش داده شدهاند. هستۀ اصلی نمایشگاه را آثاری با تمرکز بر موقعیتهای تاریخی تشکیل میدهند؛ علاوهبر آن دوسالانه آثاری را میزبانی میکند که دیدگاههای متفاوتی را نسبت به رویههای معمول نمایشگاهی به نمایش گذاشته و تغییرات فضایی ایجاد میکنند. قسمتی عمده از آثار شرکت یافته در دوسالانه، در طبقۀ همکف موزه «مدرناستانبول» به نمایش درآمدهاند. این موزه خصوصی در سال 2004 بر خرابههای یک انبار قدیمی در محله کاراکوی استانبول ساخته و گشایش یافت. به غیر از مکانهای مذکور، تعدادی اماکن عمومی در خیابانهای شهر نیز در نمایش آثار این رویداد شرکت داشتهاند. به طور مثال برخی بیلبوردهای سطح شهر به عنوان بستری برای نمایش آثار به کار گرفته شده بودند.
یکی از نکات مهم دوسالانه این است که بیش از 120 مرکز از جمله سازمانها، موسسات، بنیادهای فرهنگی هنری، شرکتهای حمل و نقل و خدمات و نشر، هتلها، رسانهها از جمله رادیو و تلویزیون و روزنامهها و مجلات، شهرداریها و سایر نهادهای دولتی و خصوصی، پشتیبانی و حمایت مادی و معنوی این رویداد را بر عهده داشتهاند. این بدان معناست که اقتصاد حمایتی از هنر به شکلی کاملاً پویا در این کشور در جریان است و هر یک از این نهادها به مسئولیت اجتماعی خود آگاه هستند. اینکه چگونه یک اتفاق فرهنگی-هنری در کشور همسایه میتواند، چنین ابعاد وسیعی از حمایت همه جانبه را داشته باشد، مسئلهای است که نمیتوان در حوزۀ فرهنگ و هنر به سادگی از آن گذشت.
از دیگر نکات این رویداد، ایجاد گفتمان بین هنر و مردم، هنرمندان با یکدیگر و در نهایت ایجاد بستری برای تولید محتوا و دانش است. در همین راستا دوسالانه بحثهای مختلفی را در حوزۀ مفاهیم خانواده و همسایه معرفی کرده است. مدیران و برنامهریزان از طریق فعالیتهایی، بازدیدکنندگان دوسالانه را در محیطهای مختلف دور هم جمع کرده تا آنها تجاربشان را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. این برنامه بر جستجویی فراتر از خانواده مانند اکولوژی شهری تمرکز داشته است. در همین راستا دوسالانه از مارچ 2017 در قالب همکاری با روزنامه ترکی زبان «T24»[11]، از نویسندگانی با تخصصهای مختلف از جمله روانکاوی، تاریخ، معماری، فیلم و موسیقی دعوت کرد تا با رویکردهای متنوع خود در مورد رویداد «یک همسایه خوب» تولید محتوا کرده و مطالب تخصصی بنویسند. در همین راستا، در طول برگزاری دوسالانه، هر دوشنبه در ستونی که «T24» به این دوسالانه اختصاص داد، مقالاتی در این زمینه منتشر میشد.
در این دوره دوسالانه، دو کاتالوگ حجیم یا کتاب با عناوین «یک همسایه خوب؛ نمایشگاه» و «یک همسایه خوب؛ داستانها» ارائه کرده است. کتاب داستانها، قصههای شخصی، شعر، خاطرهها و گفتههای هنرمندانی است که در این دوسالانه شرکت کردهاند، همچنین دربارۀ زندگی هنرمندان، کیوریتورها، مدیران موزه و افراد دیگر در خانه و محلهشان صحبت میکند.
کتاب دیگر شامل دیدگاه کیوریتورها، انتخاب موضوع (تِم) نمایشگاه، آثار و بیوگرافی هنرمندان است. نقشه و اطلاعات مربوط به مکان آثار و برنامههای عمومی، نمایش فیلمها و برنامههای آموزشی و لیستی از اتفاقات همسایگی که به طور همزمان با دوسالانه رخ داده در کتاب معرفی شده است؛ همچنین «کالن ویلسون»[12] بر رابطه بین موضوع و نمایشگاه و «پابلو لاریوس»[13] بر آثار هنرمندان مقالاتی نوشتهاند. برگزار کنندگان مایلند به یاد آورند «یک همسایه خوب بودن، شرط اصلی یک ساختمان در دنیای امروز است.»
در بعدازظهر یک روز غیرتعطیل، تقریباً میتوان گفت از تمامی سنین، بازدیدکنندگانی برای دیدن نمایشگاه اصلی در مدرناستانبول حضور پیدا کردهاند. علاوه بر تعداد قابل توجه جوانان و دانشجویان برای بازدید تخصصی از موزه، گروههایی از مردم عادی، نوجوانان و بازنشستگان نیز حضور دارند. گروهی از کودکان نیز با یونیفرمهای همشکل توسط مربیان مخصوص به خود در موزه راهنمایی شده و بخشهای مورد نظر به آنها نمایش داده میشد. این مسئله توجه به امر آموزش در سیستم را مشخص میکند. متقاضیان در وبسایت موزه برای بازدید از موزه و داشتن راهنما برای توضیح آثار به صورت رایگان ثبتنام کرده و در روز و ساعت معین حضور پیدا میکنند.
پس از ورود به سالن اصلی موزه، کتابخانه با دیوارهای شیشهای قرار دارد که علاوه بر بزرگسالان، تعدادی نوجوان نیز مشغول به مطالعه کتب هنری دیده میشوند. بازدیدکنندگان میتوانند علاوه بر کتب، از نسخهها و تصاویر دیجیتال این کتابخانه نیز استفاده کنند. کمی جلوتر، صفی از مشتاقان نمایش فیلم در سینما تِک موزه[14]، برای شروع فیلم لحظه شماری میکنند. فضای انتظار با پوسترها و تراکتهایی از فیلمهای روز سینمای مستقل جهان پوشیده شده است. در کنار این سالن، میتوان با آسانسور بسیار بزرگی به سالن طبقۀ فوقانی موزه رفت. در روبروی محل فروش بلیط در این بخش، فروشگاهی شامل کتب هنری، کاتالوگهای موزه، دفتر طراحی، کارت پستال و دیگر یادگاریهای هنری مربوط به موزه قابل تهیه است. طبقه اول موزه، ویژه نمایش گنجینۀ دائمی موزه است که در سالنهای مختلف خود مجموعههایی از هنرهای مدرن، مفهومی، پاپآرت، فوتوآرت (عکس)، مجسمه، چیدمان و آثار نیومدیا از سراسر جهان و به ویژه خود ترکیه را در خود جای داده است. این طبقه ارتباطی با برنامه دوسالانه ندارد. در سالنِ اصلی طبقه اول موزه، پنجرههایی پانارامیک رو به دریا تعبیه شده و منظرهای زیبا از استانبول و تنگۀ بُسفر را میتوان دید. در کنار این سالن، کافۀ نسبتاً بزرگ با منظرهای بینظیر و ایوانی رو به دریا برای پذیرایی از مهمانان در فضای باز طراحی شده است. کافه میزبان مشتریان و هنردوستان برای گپ و گفتهای طولانی بعد از بازدید نمایشگاه است. راه دیگری نیز برای ارتباط بین طبقۀ همکف و اول وجود دارد و آن پلکانی فلزی با نام «پنجرهای به جهنم»[15] اثر هنرمند ایتالیایی «مونیکا بونویچینی»[16] است که از وسط سالن بالا به میانۀ سالن پایین مرتبط میشود.
در سالنهای همکف، به غیر از راهنمایان اصلی دوسالانه، تقریباً به ازای هر اثر، یک خانم کارآموز بر رفت و آمد بازدیدکنندگان نظارت دارد. در صورت ثبتنام در گروهها نیز راهنمایانی وظیفه توضیح کامل آثار را برای گروه بر عهده دارند. چیدمان و نورپردازی موزه مناسب بوده و هر اثر نورپردازی متناسب و مختص به خود را داراست و مشخصات و بیانیۀ مربوط به هر اثر در یونیفرمهای یکسانی بر دیوار کنار اثر نصب شده است.
در روبروی کتابخانه در طبقه همکف، اثری آویزان از سقف خودنمایی میکند. حجمی متشکل از اسباب و وسایل خانه، مانند میز و صندلی و تختخواب است که همگی به صورت وارونه و معلق بر روی سقف نصب شده و با رنگ اکریلیک سفید، یکدست رنگآمیزی شدهاند و حالتی از تعلیق را برای بیننده ایجاد میکنند. خالق اثر «یانگ جون تاک»[17] 28 ساله، اهل کره جنوبی و ساکن برلین است. «این ساختار که در روبروی کتابخانۀ موزه با دیوارهایی شیشهای قرار گرفته است، حرکت مردم دنیا را روایت میکند و به عدم ثبات و حرکت اجباری زندگی اشاره دارد. وسایل نه تنها نمادی از آپارتمانهای محل زندگی هستند، بلکه زندگی وارونه در کل دنیا را تداعی میکنند.»
پس از عبور از این راهروی عریضی، وارد سالن بزرگی میشویم که تقریباً تمامی دیوارهای اصلی آن در سه جانب از پرینتهای سیاه و سفید تصاویر تبلیغات شهری پارهپاره، پوشیده شده است. «یونامین»[18] 42 ساله متولد آنگولا خالق این اثر است. « این تصاویر کلاژگونه (تکهچسبانی) لایهلایۀ حجیم، مستقیماً از فضاهای بومی و خیابانهای شهری گرفته شدهاند و به تجربۀ جذب و پذیرش، جدایی و تبعیض اجتماعی بین شهرهای آفریقا و اروپا اشاره دارند. هنرمند به وسیلۀ اسپری بر روی روزنامهها، نوشتههایی ترسیم کرده که آنرا به هنر گرافیتی، هنر تتو و هنر خیابانی ارجاع میدهد. او با بهرهگیری از تایپ و علامتگذاری با حروف، حالت پوسترهای خیابانی و فضاسازی شهری را ایجاد کرده است. در میان این تصاویر که هر روز با آنها در خیابان مواجهیم از فرهنگ فضای مجازی نیز استفاده کرده و کلماتی مانند «پروکورا-سه»[19] (به معنی مورد نیاز) و یا نام خود هنرمند به شکل لوگو نیز دیده میشود. این هنرمند در پرتقال، آنگولا، فرانسه و آلمان زندگی کرده و اکنون ساکن زیمبابوه است. کارهای او در واقع حقایق شهری مردمان چندفرهنگی که هم در اروپا و هم در افریقا تجربه زندگی دارند را نشان میدهد، بعلاوه نشانههای سرمایهداری و جهانی شدن را نیز دربر دارد. این مجموعه بر تجمع و محو شدن در تاریخ و خاطرات در میان مکانها و زمانها اشاره دارد و همینطور تجارب روانشناسانه خود هنرمند از بودن بین فرهنگها، ملتها و زندگی شهری نیز است.»
در همین سالن، اتاق دالان مانندی طراحی شده است که سرتاسر دیوارهای آن با نقاشیهای فرسک دیواری، حاوی مضامین اعتراضی اجرا شده و سپس قسمتهای زیادی از نقاشیها تراشیده و بر روی زمین فروریخته شده است. برای رفتن به این اتاقِ دالان مانند و دیدن اثر «لطيفه الشخش»[20] 43 ساله اهل مراکش و ساکن سوییس، باید با هماهنگی راهنما و به تعداد محدود داخل سالن شد تا مخاطبین بتوانند به خوبی فضای اثر را درک کنند. رنگبندی و نحوه ارائۀ اثر این هنرمند یادآور تبلیغات و دیوارنگاریهای انقلابهای استقلالطلبی در کشورهای شمال افریقا در میانۀ قرن بیستم است. «در زمان آشفتگی سیاسی و اقتصادی، معمولاً احساس میشود که دنیای اطرافمان فرو میریزد. اثر نشانهدهنده این است که داستانهای پیشرفت یا تخریب بشر چطور با تجربیات شخصی ارتباط دارند و چگونه قابل تمیز از یکدیگر هستند. ایدهآلهایی مانند دموکراسی، اعتراض و پیشرفت سیاسی که امروز تخریب شده و در سراسر دنیا سقوط کردهاند. دو دیوار به گونهای در روبروی یکدیگر نقاشی شدهاند که ایجاد حسی از اختلاف سطح و عقبتر و جلوتر بودن را القاء نمیکنند، گویی که مخاطب در حالتی از گذشته و آینده گیر میکند و باعث میشود که ما فراتر از آنچه که میدانیم را ببینیم. این نقاشیِ زوال یافته، احساسات و تصوراتی از درهم ریختگی و از دست رفتن، نبود امنیت و ثبات و همچنین فساد و تخریب دیدگاههای مشترک آینده دموکراتیک را بیان میکند.»
اثر دیگر این سالن، در لابلای دیوارهایی با چند پیچ و خم قرار گرفته است. اثر متشکل از مجموعه چیدمان احجامی است که با فوم و پارچه و رنگهای فانتزی و چرکین در ترکیب با یکدیگر اجرا شده، مجموعه در انتها با نمایش ویدئویی به پایان میرسد. اثر متعلق به خانمی 45 ساله به نام «کاری آپسون»[21] از کشور امریکاست. او اثرش را بر اساس نظریۀ فیلسوف اتریشی «الکسیس مینوگ»[22] دربارۀ «عناصر بیخانمان»[23] خلق کرده است؛ او رویکردی انسانشناسانه (آنتروپولوجیکال)[24] به دنیا و فضای خانگی و محتوا و متعلقات آن داشته و به بررسی تجربیاتی از خاطره و تأثیر بینظمی و تمایلات و... در زندگی میپردازد.
اولین اثر این هنرمند در این زمینه با نام «پروژه لَری»[25] زمانی خلق شد که او در ملک متروکهای نزدیک خانه پدر و مادرش، وسایل یک شخص متوفی را پیدا کرد. این وسایل مربوط به همسایۀ ناشناسی بود که بعدها او را «لَری» نامید. چیزهایی که با هدف پرکردن فضاهای بین وسایل و اجسام مکشوفه بود، سرانجام به یک سری آثاری تبدیل شدند که زندگی تخیلی لری را روایت کرده و به بررسی خصوصیات، تمایلات، مخاطبان و زندگی خانگی او میپرداخت. این عناصر بنا به گفته «اسلاوی ژیژیک»[26] فیلسوف اسلوونیایی به هیچ مکانی تعلق ندارند نه به واقعیت و نه به دنیای توهمات. مجموعۀ عناصر تشکیلدهندۀ اثر از اشیاء دم دست زندگی روزمره گرفته شده که گویی در انباریها یا نقاطی از اطراف خانه رها شدهاند و هنرمند آنها را چند برابر کرده و در ابعاد بزرگ، در دنیایی فانتزی با ابر و پارچه ساخته و فیکس کرده و با رنگهای فانتزی حالتی رویاگونه در آنها ایجاد کرده است. ساکنان جهان خوابگونه و خیالی آپسون، اشیاء دور ریز و به رنگ و رو رفتهای هستند که در خیابانها یافته میشوند و در دنیایی فانتزی به اغواگری مشغولاند. گویی هنرمند میگوید که این اشیا هستند که دنیای ما را احاطه کردهاند و بر جهان تمرکز دارند و انسانها در واقع همسایۀ آنها هستند و نهمیزبان.
در میانۀ سالن دوم موزه، فضای بسیار بزرگی با چند اتاق طراحی شده است که درون برخی از آنها چیدمانهایی قرار گرفته و برخی دیگر نیز ویدئوهایی را نمایش میدهند. در اطراف سالن نیز شش اثر چیدمان نسبتاً وسیع قرار گرفته و در دیوارهای بین اتاقها، مجموعهای از آثار نقاشی آویخته شده است. چیدمانی تقریباً به طول بیش از ده متر بر دیوار سمت راست سالن قرار گرفته است. دیواری مملو از عناصر مختلف روزمره که قسمتی از بالای تمامی این اشیاء در یک خط مرزی مشترک به رنگ سفید دیوار پسزمینه، رنگآمیزی شدهاند. اثر متعلق به هنرمند برزیلی «ویکتور لِگوی»[27] 38 ساله و ساکن سائوپائولو است. «لیگوی با تحقیق روی جریان مهاجرت در ترکیه، پروژۀ برزیل خود را گسترش داده است. اثر او حول کافه کتابی با نام «صفحات»[28] در یکی از محلههای قدیمی استانبول به نام «فِنِر»[29] شکل گرفته است. در این فروشگاه کتابهای زبان عربی یا ترجمههای عربی رمانهای غربی، همچنین چیزهایی پیرامون بهارعربی و جنگ داخلی سوریه یافت میشوند. این مکان پاتوق ملاقات جوانان مهاجر، تبعیدی و جنگزدۀ سوریه، عراق، لیبی و یمن است. هنرمند به محله فِنِر، به عنوان تقاطع تاریخ، تبعید و انتقال فرهنگی در کشوری که مورد هجوم سه و نیم میلیون پناهنده سوری قرار گرفته، علاقهمند شده است. او برای مشارکت در دوسالانۀ استانبول، از مردم دعوت کرد تا در این کافهکتاب با او ملاقات کنند و مسائلی که میخواهند از شر آنها خلاص شوند با او در میان بگذارند. نیمی از اجزاء تشکیل دهندۀ اثر او، سفیدرنگ شدهاند که این موضوع بهطور سمبولیک عدم آگاهی ما نسبت به نیمی از اطلاعات این داستانها و روایات تاریخی معاصر را یادآوری میکند؛ قسمتی که برای ما پنهان یا نامرئی است.»
در گوشۀ انتهای این سالن، تلی از شاخ و برگهای خشک شده درختان به وسیله تیغه (قسمت انتهایی) دسته یک بیل بولدوزر جمع شدهاند. هنرمند اهل ترکیه «آلپر آیدین»[30] 28 ساله خالق این اثر با عنوان «D8M» است که با رویکری انتقادی نسبت به قطع درختان، برای ساخت راهی به سمت فرودگاه شمالی استانبول، طراحی شده است.
در روبروی این اثر، مجموعهای از 16 ردیف استوانههای ستونمانند به ارتفاع حدودی 40 سانتیمتر در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. هنرمند این چیدمان «رایانه تابت»[31]، 34 ساله، اهل لبنان و ساکن بیروت است که مخاطب خود را با این سئوال مواجه میکند که «آیا لازمۀ پیشرفت و آیندۀ بشر، تخریب است؟» این اثر چیدمان با نام «Colosse Aux Pieds D'Argile» مشتمل بر تعداد زیادی ستونهای استوانهای مرمرین در ترکیب با سیلندرهایی بتُنی است. ستونهای مرمری توسط هنرمند از یک مکان متروک در مرکز شهر بیروت جمعآوری شدهاند. خانهای تاریخی که یک زمینخوار قصد داشته پس از تصاحب آن، برجی جدید بسازد. این اثر نشانههایی از آینده و حال را در کنار یکدیگر نمایش میدهد. در کنار ستونهای شکسته شده تاریخی، سیلندرهای بتونی، نماد آسمانخراشهایی هستند که به جای آثار تاریخی در این مناطق ساخته میشوند. اثر اتحادی غیرمنتظره بین ستونها و سیلندرها را میآزماید؛ و به مشترکات بین گذشته و حال نگاه میکند. این ستونها با اینکه شبیه به یکدیگر هستند از منابع مختلفی آمدهاند. او نگاهی انتقادی به پروسههای تخریب برای سود سرمایهداری دارد. اثر او، ارتباط بین زمان معاصر و گذشته و تبادلات اقتصادی و سمبولیکی فرهنگی را دربرمیگیرند و به همان اندازه به تلاقیهای بین نواحی جغرافیایی مختلف و نابرابری نیز اشاره دارد.»
برای ارتباط دو قسمت بزرگ سالن، باید از فضای راهرو مانندی که اتاقهای داخلی سالن را ساختهاند عبور کرد. بر روی یکی از این دیوارها مجموعهای از آثار تنها هنرمند ایرانی شرکت کننده در دوسالانه قرار گرفته است. آثار «میرک جمال»[32]، حکایت سرگذشت و تاریخ زندگی اوست؛ خودزیستنامهای از هزیمت سیاسیاش، یادآوری و فراموشی گریزهای کولیوار به دور دنیا. «خانواده این هنرمند پس از انقلاب ایران، زمانیکه او بچه بود، ابتدا به جماهیر شوروی و سپس به آلمان غربی، آمریکا و در نهایت به کانادا مهاجرت کردند. او هماکنون در برلین زندگی میکند و همچنان زندگی مهاجرتی خود را تجربه میکند. این مجموعه آثار او، برگرفته از نقاشیها و طراحیهای دوران کودکیاش در شوروی و آلمان غربی است و یادآور محل زندگیاش در این کشورهاست. آثار او، مناظر، عناصر و برخی مکانهای پیرامون زندگی هنرمند از دیدگاه کودکیاش را نقل میکند. مجموعه آثار دو لَتی و سه لَتی او که بر پایه طراحیهایش بازآفرینی شدهاند؛ برخی از قابها نیز بر روی دیوار اصلی نصب نشده و با پاره کردن دیوار و قرارگیری در داخل دیوارپوش (دیوار کاذب پشتی) روایتی از ناپایداری، ضعف و نقصان ساختاری سُست را نشان میدهد. این آثار اشاره به حقایق تبعیدی و بیخانمانی او دارد که مفاهیمی مانند خانه در بطن آنها جاری است. خاطرات هنرمند در آثار او به مانند یک کالیدوسکوپ (زیبابین) عمل میکنند. یعنی احساسات عاطفی او نسبت به مکانهایی که در آنها زندگی کرده، موقت و شکننده بوده و آثارش این مطلب را نشان میدهد. کارهای جمال هم میتواند برای ما بیگانه باشد و هم میتوانیم با آنها احساس نزدیکی کنیم. در واقع میتواند همزمان احساس دوگانهای به ما بدهد. ترکیب تصاویر محیط کودکی با نکاتی از زندگی امروز هنرمند، بیان کنندۀ مزیتهای زندگی حال او نسبت به گذشته است.»
در کنج دیگر سالن نیز مجموعه چیدمانی با عنوان «کنفرانس پرندگان»[33] از «کمانگ وا لِهولر»[34]، هنرمندی از آفریقای جنوبی قرار دارد. «اثر درمورد تقسیماتی توسط مردمی با رنگ پوست و بسترهای متفاوت صحبت میکند؛ چه از آفریقای جنوبی باشند، چه خارج از آن. آثار او اشیاء هر روزه را داخل زمینههای فرهنگی و سازمانی مطرح میکند. مدرسه، میز و نیمکت، لانۀ پرنده، طراحیهای روی تختهسیاه و نقاشیهای دیواری چیزهایی است که هنرمند صحنههای حذف شده از تاریخ آفریقای جنوبی مینامد. او به دنبال تاریخ محو شده است. او جنبشهای گروههای معاصر را در دنیای دریده شده توسط تضادها، هویتها، اعتقادها و ماهیتها آزمایش میکند. در این اثر که به خاطر آلبوم موسیقی «دِیو هالند» طراحی شده، مجموعۀ شانزده تخته سیاه، با الهام و به نشانۀ کشورهایی که دیگر وجود ندارند و فراموش شدهاند طراحی شده است. نوشتههای روی تخته سیاه اکثراً پاک شدهاند. او به راههایی اشاره میکند که در آن موقعیتهای آموزشی به مانند مدرسهها میتوانند جایگزین شوند یا مانند نمونههای تخریب شده تاریخ مجدداً اصلاح شوند. پیکرنگاری سفید و سیاه تختهسیاه، موضوع روابط نژادی را یادآوری میکند. دومین بخش اثر سیاست ترکیه و سیستمهای آموزشی را در کنار روایت او از سیاست، نژاد، قانون، مردمشناسی و مطلقگرایی اخلاقی، قرار میدهد. این چیدمان میزهای کلاس درس ترکی را با خانۀ پرندگان و مضامین مهاجرت ترکیب میکند. میزها یادآور محیط سیاسی کنونی در ترکیه است که در آن خیلی از مدارس، معلمان و محققان از کارشان اخراج شدهاند. اثر، قانون نژادپرستی سازمانیافته، بیعدالتی و خصومت سازمانی را یادآوری میکند، که در آن تاریخ و زندگی انسان نسبت به تغییر ناگهانی سیاسی قابل انعطاف است.»
«کاندگر فورتُن»[35] بانوی هنرمند 81 ساله اهل ترکیه، دیوارهای داخلی یکی از اتاقهای این سالن را شبیه حمام با کاشیهای تک رنگی پوشانده است و بر لب سکویی در دیوار مقابل، نیمتنههایی سرامیکی را قرار داده است. «کاندگر، تکنیکهای سرامیکی سنتی را برای ساخت تصویری از بدن انسان آزموده است. او معمولاً با تولید و تکثیر قسمتهایی از بدن انسان به عنوان نمادی از کل بدن یا بیشتر از آن و ترکیبشان با یکدیگر صحنهای بزرگتر را خلق میکند؛ که ایده، تاریخ و فضایی را با آن نمایش میدهد. او در دهۀ 50 و 60 میلادی با مطالعه هنر و صنایعدستی، چشمانش به سوی فرهنگاش چه در سرزمین خود و چه دیگر کشورها گشوده شد. اثر بدون عنوان او که پاهای مانکنها را یادآوری میکند، شامل نُه جفت پای لخت انسان است که در ساختاری مانند نیمکت در کنار هم قرار گرفتهاند. این اندامهای بیحرکت و بدون موی مانکنمانند، اما مردانه، با الهام از فرهنگ ترکی، حالت استراحت در حمام را تداعی میکند. آنها به نوعی بازگو کنندۀ حضور مردم در مکانهای عمومی مانند اتاق انتظار یا حتی مکانهای خصوصی مانند حمام است؛ شاید هم این گروه نماینده موقعیتی پنهانی و منحصراً مردانه، مانند جمع شدن آنها برای مذاکره یا امضای قراردادی در پشت درهای بسته باشند. در حالی که پاها ماهیتاً وسیله حرکتاند، در اینجا بیحرکت هستند؛ همچنین دست که وسیلۀ بیان، استفاده و لمس کردن است در اینجا بدون عملکرد است. در میان این برخورد انتزاعی، فردگرا بودن بدن انسان در ترکیب با مفاهیم تصنعی و تکرار شونده دچار تناقض میشود. علیرغم کار فیزیکی برای تولید این قطعات سرامیکی، او برخی از این قطعات را بازتولید میکند. این اثر با اینکه نوعی تکثیر و یکسانسازی بدن را انجام میدهد، در عین حال به شکل بدن انسان احترام گذاشته و آن را اتفاقی خاص میداند.»
[1] Michael Elmgreen
[2] Ingar Dragset
[3] ELMGREEN & DRAGSET
[4] Yuko Hasegawa
[5] Galata Greek Primary School
[6] Istanbul Modern
[7] Pera Museum
[8] ARK kultur
[9] Kucuk Mustafa Pasa Hammam
[10] Asmali Mescit
[11] www.t24.com.tr
[12] Kaelen Wilson-Goldie
[13] Pablo Larios
[14] Istanbul Modern Cinema
[15] Stairway to Hell
[16] Monica Bonvicini
[17] Young-Jun Tak
[18] Yonamine
[19] Procura-Se (Wanted)
[20] Latifa Echakhch
[21] Kaari Upson
[22] Alexius Meinong
[23] Home-less Object
[24] Anthropological
[25] Larry Project
[26] Slavoj Zizek
[27] Victor Leguy
[28] The Pages
[29] Fener, Fatih: نام محلهای در ناحیه فاتیح در شهر استانبول ترکیه است.
[30] Alper Aydin
[31] Rayyane Tabet
[32] Mirak Jamal
[33] Conference of the Birds
[34] Kemang Wa Lehulere
[35] Candeğer Furtun