گزارش آکادمی هنر از نکوداشت بیژن نجدی
- توضیحات
- نوشته شده توسط علیرضا ملکنیا
- دسته: گزارش
- منتشر شده در 1389-08-27 16:20
سهشنبه بیست و پنجمین روز آبان ماه نکوداشت بیژن نجدی توسط آکادمی در کافه گالری سرو برگزار شد. ساعت 5 بعد از ظهر، خیابان ولیعصر را رو به شمال قدم میزدم تا خود را به مراسم برسانم و در راه " خواهران این تابستان " بیژن نجدی که توسط همسرش پروانه محسنی آزاد جمع آوری شده را ورق می زدم . صفحهی اول نوشته بود :
" من به شکل غمانگیزی بیژن نجدی هستم .
متولد خاش، گیله مرد هم هستم ، متولد 1320
سالی که جنگ جهانی دوم تمام شد .
تحصیلات : لیسانس ریاضی
یک دختر و یک پسر دارم . اسم همسرم پروانه است.
او میگوید ، او دستم را میگیرد ، من مینویسم . "
به کوچهی مورد نظر میرسم و راهم را به سمت فرهنگسرای سرو کج میکنم تا پس از گذشتن از پلههایی رو به پایین جلوی در کافه سرو تراکتی دستم دهند با همان عکس پیراهن سفید و عصا به دست ...
با مردی که در ذهن من است در کافه را باز میکنم و داخل میشوم، پسر و عروس نجدی را در گوشهای می بینم و لیلا صادقی، محمد آزرم، علیرضا سیف الدینی، علیرضا مجابی، حسین ایمانیان، ارشاد رضویان، امیر قاضی پور را در گوشه ای دیگر. اسدالله امرایی، مرتضی پور حاجی، خلیل درمنکی، رضا عامری، بهمن بازرگان، فرهاد گوران و محمود معتقدی هم آمدهاند تا یاد نجدیای را که در سال 1376 به دیار باقی شتافت زنده کنند و با خود میخوانم:
" تو
کیستی تو ؟
که بودی تو ؟
نوزادِ سینه سوراخ سوراخ ِ تاریخ
کودکِ خون به دهان ِ بازیها
آیا تو نیستی بلوچ سرد قامت ؟
آیا تو نیستی کُردِ سرد چهره ؟
آیا تو نیستی؟ گیلک گیله مردِ سرد نیستی؟ آواز برنج زارانت سرد
در صبح سوخته، در صبح گاه یخ
باری، اگرت نام بر سنگ و سیمان نیست
و مورچگان در گوشهای تو میریزند
خیال و تفکر
اگر گذشته است از تو لایههای زمین
از تو تا ریشهی سپیداران
مردی است در کوچه باغ ذهن ِ من . . . "
آکادمی هنر، دوستداران نجدی را دور هم جمع کرده تا در فضای دوستانه و صمیمیانه ی کافه گالری یاد نجدی را گرامی دارند.
سیف الدینی شعر گونه بودن آثار نجدی را که سبب تداعیهای متوالی میشود، استفاده از عنصر تکرار، تکرار اسامی (تکرار ملیحه با سیگار کشیدن در قصههای مختلف که شخصیت ثابتی دارد)، استفاده از دیگر مکان، فضای حسرت آلود را از ویژگیهای آثار نجدی خواند که سبب جلوگیری از در لاکِ خود رفتن ِ خواننده میشود .
سیف الدینی در پایان به غیر صحیح خواندن ترکیب ضمایر اول شخص و سوم شخص مفرد در داستان ِ روزِ اسب ریزی اشاره کرد و آثار نجدی را شتاب زده و آشفته به خصوص در پایان بندیها اعلام کرد و معتقد بود که آثار نجدی به ویرایشی دقیق نیاز داشته است .
ایشان در پاسخ به خانم صادقی مبنی بر اینکه این ترکیب ضمایر در داستان ِ روزِ اسب ریزی سبب ایجاد تکنیکی نو در داستان نویسی است، اعلام کرد : «به نظر من میتوانست تکنیک درستی باشد اگر زمینه سازی میکرد و منطق میساخت که این اتفاق نیافتاده است، اول شخص داستان را روایت میکند، ما از زبان اول شخص روایت را میخوانیم ولی وقتی سوم شخص میشود نسبت به زبان ِ خودش بیگانه میشود .»
محمود معتقدی دیگر سخنران بخش اول جلسه از دوستان نجدی که آخرین بار در بیمارستان مدائن او را ملاقات کرده بود، نجدی را یک پدیدهی داستان نویسی دانست که دیر ظهور کرد. بیژن نجدیای چند وجهی چه در داستان، چه شعر و چه در ادبیات شفاهی.
معتقدی دلیل شتابزدگی ِ آثار نجدی را نگرانی ِ وی در از دست دادن ِ زمان دانست و این شتابزدگی را در شعرهای او بیشتر مشهود دانست و او را در داستان نویسی موفقتر اعلام کرد. او با اشاره به داستان شب سهراب کشان اظهار داشت : «در این داستان تراژدی رستم و سهراب در یک موقعیت جدید اتفاق میافتد .»
معتقدی در پایان سخنانش گفت: «نجدی اگر امروز بود، حتماً تکنیک تازهای به کار میبرد . وی در مجموع آثار نجدی را به یاد ماندنی توصیف کرد .
پس از پایان بخش اول سخنرانیها ، قطعاتی از شعرخوانی بیژن نجدی پخش شد تا به صمیمیت جلسه در کنار یوحنی نجدی بیافزاید.
بخش دوم سخنرانی توسط مرتضی پورحاجی ذیل مباحث نظری در رابطه با: زبان–زمان و زمان ورزی در داستان آغاز شد. ایشان با اعلام اینکه: «استعاره مکث زمانی ایجاد میکند و مکث زمانی صراحت را از زبان میاندازد و وقوع را به ناواقعیت میاندازد.» در پاسخ به سؤال سیف الدینی که : «آیا اگر استعاره تکرار شود هم باز مکث زمانی ایجاد میکند یا نه؟» گفت: «اگر استعاره تکرار شود از ماهیت استعاریک خارج میشود، ولی در آثار نجدی استعارههای تکراری به قدری تکرار نمیشود که به صورت نا خود آگاه به آن استعاره برسیم . برای مثال سرو به طور ناخودآگاه استعارهی خود را به ما اعلام میکند و با آن آشنا هستیم ولی استعارههای نجدی اینگونه نیست.»
لیلا صادقی، نویسندهی خوش ذوق کتاب داستان های بر عکس سخنران ِ پایانی ِ جلسه ضمن تشکر از آکادمی هنر جهت برگزاری مراسم نکوداشت بیژن نجدی، سخنان خود را با اعلام نامناسب بودن ابزارهای لازمِ نقد ادبی برای بررسی آثار ادبی شروع کرد. ایشان در رابطه با نامِ کتاب یوزپلنگانی که با من دویدهاند؛ گفتند: «مهم نیست چه چیز است، مهم این است که منِ خواننده چه تعبیری از آن خواهم کرد ( نقد خواننده محور.) به دلیل شخصیتهای داستان که ادامه دهندهی یکدیگرند و برای 10 داستان ِ موجود در این مجموعه محور ایجاد میکنند.
یوزپلنگها در واقع همان شخصیتهای داستانها (طاهر ، ملیحه ، مرتضی و ... ) هستند که با یک سری عناصر جهان ساز به یکدیگر تبدیل میشوند.
خانم صادقی در داستان ِ سپرده به زمین دو تکه کردن زمان (ملیحه) با عقب رفت و جلو رفت ِ زمانی، تغییر ضمیر اول و سوم شخص را که باعث میشود یک بار وارد جهان ِ متن شویم و از درون ببینیم و یک بار وارد جهان ِ متن شویم و از بیرون ببینیم را از تکنیکها و ویژگیهای این اثر نجدی خواند .
ایشان همچنین شبِ سهراب کشان را از بهترین آثار نجدی اعلام کردند و وجود دو جهان ِ متفاوت : جهان اسطورهای و جهان مرتضی و سید را سبب تغییر در پایان این داستان با اسطورهی خود دانست.
پس از سخنان لیلا صادقی، یوحنی نجدی یادداشتی بر عکس پدرش نگاشت تا بر دیوار کافه گالری خاطره انگیز شود.
در همین رابطه مشاهده کنید:
گزارش تصویری نکوداشت بیژن نجدی