اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

مرثیه برای یک رؤیا؛ نگاهی به «زیبایی آمریکایی» سم مندز / انتشار، تنها در صفحه‌ی شخصی

فیلم زیبای آمریکایی

 

«زیبایی آمریکایی» (American Beauty) گوهر کم‌یابی است که بعد از سپری شدن ۱۷ سال، هنوز که هنوز است طراوت‌اش را از دست نداده و هیچ نشانی از کهنگی بر آن ننشسته است. فیلم، داستان واپسین سال زندگی لستر برنهام (با بازی کوین اسپیسی) را از زبان خود او تعریف می‌کند. آقای برنهام همان اولِ بسم‌الله آب پاکی را روی دست‌تان می‌ریزد و به‌ شما می‌گوید: «من مُرده‌ام!» اما شکل روایت داستان «زیبایی آمریکایی» به‌گونه‌ای است که تا دم آخر‌، نمی‌توانید حدس بزنید شخصیت نخست‌اش به چه ترتیب از میان رفته است.


آدم‌های «زیبایی آمریکایی» هریک به‌نحوی دچار مشکل‌اند؛ نکته‌ای که طی یکی از دیالوگ‌ها از زبان جین برنهام (با بازی تورا بیرچ)، دختر لستر و کارولین (با بازی آنت بنینگ) هم روی آن تأکید می‌شود: «ما هیچ‌کدوممون مثِ آدمای دیگه نیستیم!...» (نقل به مضمون) در ابتدای «زیبایی آمریکایی»، ما با حس انزجار دخترک از پدرش همراه شده و تمام‌وکمال به او حق می‌دهیم از چنین پدری تنفر داشته باشد اما هرچقدر که به فصول پایانی فیلم نزدیک‌تر می‌شویم، لستر را بهتر می‌شناسیم، تا حدّی که احتمالاً تبرئه‌اش می‌کنیم و حتی ممکن است -خیلی‌هایمان- از او خوش‌مان هم بیاید!

 

«زیبایی آمریکایی» کلکسیونی از دیالوگ‌های به‌یادماندنی و بازی‌های تماشایی است. به‌عنوان نمونه به این دیالوگ از فیلم، توجه کنید: «بعضی وقتا اون‌قدر زیبایی توی دنیا هست که احساس می‌کنم خارج از تحملمه...» (نقل به مضمون) کوین اسپیسیِ «زیبایی آمریکایی» -بدون اغراق- دست‌نیافتنی است؛ او احساسات متناقض لستر برنهام را از زمانی که حس یک بازنده را دارد تا لحظه‌ای پیش از مرگ که لبخندی رضایت‌بخش بر چهره‌اش می‌بینیم، با شکوهی هرچه تمام‌تر پیش چشمان‌ بیننده می‌گذارد.

 

کوین اسپیسی پس از به رخ کشیدن توانایی‌های خود طی بازیِ کاراکترهای پیچیده‌ی جان دوو و وربال کینت در "هفت" (Seven) [ساخته‌ی دیوید فینچر/ ۱۹۹۵] و "مظنونین همیشگی" (The Usual Suspects) [ساخته‌ی برایان سینگر/ ۱۹۹۵]، با ایفای نقش لستر برنهام، هم پرونده‌ی بازیگری‌اش در دهه‌ی ۱۹۹۰ را خوش‌فرجام بست و هم سر دنزل واشنگتن، شان پن، راسل کرو و ریچارد فارنزورثِ فقید را در اسکار بی‌کلاه گذاشت! اسپیسی در «زیبایی آمریکایی» از تمام اعضای بدن‌اش برای باورپذیر از آب درآوردن مردی معمولی که دیگر کم‌ترین چیزی برای از دست دادن ندارد، استفاده می‌کند.

 

«زیبایی آمریکایی» علاوه بر آقای اسپیسیِ بی‌نظیرش، یک آنت بنینگِ غیرقابلِ پیش‌بینی هم دارد. باقی گروه بازیگران نیز عالی ظاهر شده‌اند؛ به‌ویژه: کریس کوپر (در نقش کلنل فرانک فیتز)، وس بنتلی (در نقش ریکی فیتز) و مِنا سوواری (در نقش آنجلا هِیس). راستی! تا یادم نرفته است بگویم فیلمبرداری شسته‌رفته‌ی «زیبایی آمریکایی» را هم کنراد هالِ اسطوره‌ای بر عهده داشته. سم مندز دیگر محال است بتواند فیلمی بهتر از این را در کارنامه‌اش ثبت کند. همین چند وقت پیش بود که توفیق اجباریِ تماشای دوباره‌ی فیلم خسته‌کننده و بدون ‌خاصیتِ "جاده‌ای به‌سوی تباهی" (Road to Perdition) [محصول ۲۰۰۲] دست داد؛ شاهدمثالی برای اثبات این‌که ساخت فیلمی بزرگ مثل «زیبایی آمریکایی» از آن اتفاق‌هاست که فقط‌وفقط یک‌بار رخ می‌دهد!

 

«زیبایی آمریکایی» از جمله فیلم‌های محبوب عمرم است که نام سم مندز را -در اولین تجربه‌ی کارگردانی یک فیلم سینمایی- برای همیشه در ذهن‌ نگارنده ثبت کرد. گرچه از بین ساخته‌های آقای مندز، "جارهد" (Jarhead) [محصول ۲۰۰۵] و علی‌الخصوص -فیلم جیمزباندی‌اش- "اسکای‌فال" (Skyfall) [محصول ۲۰۱۲] نیز فیلم‌هایی درست‌وحسابی هستند ولی هیچ‌کدام‌شان به چندقدمی قله‌ای به بلندای «زیبایی آمریکایی» هم نمی‌رسند! توفیقی که قطعاً سهم فیلمنامه‌ی پرریزه‌کاریِ آلن بال در حصول‌اش کم نبوده است. اوضاع بغرنجی که در «زیبایی آمریکایی» به‌ نظاره‌ نشسته‌ایم، به‌واسطه‌ی دست رد زدن به سینه‌ی احساساتی‌گری است که اثرگذاری‌اش دوچندان شده.

 

به‌هیچ‌وجه قصد ندارم به ورطه‌ی استخراج تفاسیر و استعاراتی که -درست یا غلط- می‌توان به ناف فیلم -و علت نام‌گذاری‌اش- بست، وارد شوم بنابراین تنها به اشاره‌ای مختصر بسنده می‌کنم؛ به‌نظرم «زیبایی آمریکایی» (American Beauty) بازی‌ای با عبارتِ از کفر ابلیس مشهورترِ "رؤیای آمریکایی" (American Dream) است و فیلم را هم می‌شود مرثیه‌ای طنزآلود بر باور دیرپای مذکور دانست. «زیبایی آمریکایی» درامی پرملات است که در عین گه‌گاه مفرح بودن‌اش، تلخی گزنده‌ای به جان تماشاگر می‌ریزد؛ به‌طوری‌که درصورتِ "تراژیکمدی" قلمداد کردن فیلم، به بی‌راهه نخواهیم رفت.

 

بد نیست سرآخر این را هم اضافه کنم؛ «زیبایی آمریکایی» کاندیدای دریافت هشت اسکار بود که نهایتاً توانست پنج جایزه‌ی بهترین فیلمبرداری (کنراد ال. هال)، بازیگر نقش اول مرد (کوین اسپیسی)، فیلمنامه‌ی غیراقتباسی (آلن بال)، کارگردانی (سم مندز) و بالاخره اسکار بهترین فیلم (بروس کوهن و دان جیکز) را به‌دست آوَرَد و در هفتادودومین مراسم آکادمی، رکورددار شود. «زیبایی آمریکایی» هم‌چنین تقریباً ۲۴ برابر هزینه‌ی تولید خود، فروش داشت که نشان‌دهنده‌ی موفقیت تجاری غیرقابلِ انکار فیلم و اقبال‌اش نزد عامه‌ی سینمارو‌ها نیز بود. بشتابید که غفلت، موجب پشیمانی است!

 

* این نوشتار پیشتر در قالب شمارة 149 طعم سینما منتشر شده است.

درباره نویسنده :
پژمان الماسی‌نیا
نام نویسنده: پژمان الماسی‌نیا

دبیر تئاتر آکادمی هنر

تحصیلات: کارشناس ارشد پژوهش هنر
عرصه‌ی فعالیت: حضور جدی در حوزه‌ی ادبیات و ویراستاری از ۱۳۸۳، صاحب ۷ کتاب شعر چاپ‌شده با عناوین «دیگر هم‌بازی‌ات‌ نمی‌شوم» (۱۳۸۶) «عاشقانه‌های ‌برف ‌به‌اسم ‌کوچک» (۱۳۸۷) «روایت ‌ماه ‌از نیمه» (۱۳۸۸) «تقویم عقربه‌دار ماه‌های بهار» (۱۳۸۹) «گذرنامه موقت ماهی آزاد» (۱۳۹۰) «ییلاق ‌چشمان ‌تو» (۱۳۹۱) و «سرگرم مردنم» (۱۳۹۵)، نگارش نزدیک به ۳۰ مقاله با موضوعیت هنر و فلسفه‌ی هنر، همکاری به‌عنوان منتقد فیلم و تئاتر با سایت‌های سینمایی معتبر، پایه‌گذاری صفحه‌ی «طعم سینما» و نگارش ۱۷۰ نقد درباره‌ی فیلم‌های مطرح تاریخ سینما ذیل این عنوان، چاپ کتاب «طعم سینما» در ۳۸۴ صفحه و حاوی ۱۷۹ نقد پیرامون ۱۸۵ فیلم سالیان دور و نزدیک سینمای جهان (مهرماه ۱۳۹۷)
زمینه‌ی پژوهش: سینمای آمریکا، سینمای مستقل آمریکا، سینمای وحشت


نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما