دیاگرام L شکل لاکان و پارادایم ِسرگیجه هیچکاک
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مهدی ملک
- دسته: روانکاوی
- منتشر شده در 1392-08-03 19:09
در اواخر دهه 1950 لاکان تصمیم میگیرد تا نظریات روانکاوی خود را به کمک نمودارهایی بیان کند. او یک منطق جبری ِنظاممند را گسترش داده و در آن از نمادهایی برای دیگری بزرگ، سوژه و... استفاده میکند. نمودار اول، نمودار L نام دارد زیرا بسیار شبیه حرف بزرگ یونانی ِلامبدا (lambda) است.
1- روابط محوری
دیلان ایوانز توضیح میدهد که هدف اصلی نمودار نشان دادن چگونگیِ ارتباطِ بین دیگری بزرگ و سوژه (رابطه نمادین) است که توسط محوری که ایگو و تصویر آینهای را به هم وصل میکند (رابطه خیالی) قطع میشود. بنابراین رابطه میان دیگریِ بزرگ و سوژه شکلی منقطع و وارونه مییابد. سوژه پیامی را از دیگری بزرگ "می شنود" که خودش آن را فرستاده، اما آن را به شکل وارونه دریافت میکند. این در روانکاوی مهم است زیرا روانکاو به جای این که در حوزه خیالی جای گیرد باید در ساحت نمادین مداخله کند. لاکان چهار عنصر این نمودار را در گروههایی جای داده و به تبیین روابط میان آنها در طی درمان میپردازد. لاکان نمودارهای دیگری مانند (نمودار R ، I و..) را نیز به کار میبرد اما نمودار L در این میان نقشی اساسی دارد. نمودارهای بعدی تنها یک بار در آثار او ظاهر میشوند در حالی که نمودار L به شکلی بنیانی در سایر نمودارهای توپولوژیکیِ پیچیده بعدی او هم به کار گرفته میشود.[1]
2- ساده سازیِ (نمودار)
ساده سازی نمودار L به شکلی زیگ زاگی در فهم رابطه دیگری به عنوان ابژه – علت ِمیل (a) و به مثابه ایگوی سوبژکتیو جالب توجه است. با عبارات ِزبان مرزی[2] این a’ یک فیکتیم (f) است که در واقع سوژه ، فانتزیِ خود را از نقطه نظری آرمانی شده برون فکنی میکند . در اصطلاحات زبان مرزی فیکتیم میتواند نشان دهنده دیگری بزرگی باشد که در آن سوژه هویت یافته یا آرزو دارد آن گونه ظاهر شود (φ). فیکتیم به نمودار L اجازه میدهد تا با معکوسشدنِ آینهایاش به شکل نمودار مربعی شکل در آید که در آن عناصر ابژکتیو و سوبژکتیو به صورت مجزا از هم تفکیک شدهاند. این φ همچنین میتواند بیانهایی ادبی نیز یابد ، همانند سرگیجه هیچکاک، که در آن اسکاتی باید از برج صومعه بالا رود تا با راهبهی روح مانند و وجود ِدوگانه مادلین / جودی روبهرو شود.
نمودار زیگزاگی تقریبا به صورت منطق درونی فیلم به کار میرود آن چنان که اسکاتی (S) معنای جواهر ساختگی (a) را بر لباس جودی در مییابد که "نقش" او را به عنوان مادلین ِ"واقعی" که توسط دیگری بزرگ، جنایت کار – صنعتگر ترتیب داده شده زیر سوال میبرد.
3- پارادایم سرگیجه هیچکاک
تطابق عالی ِسرگیجه اجازه میدهد تا به خوبی بتوانیم نمودار L شکل را با نمودار زبان مرزی (BoLaGram) قیاس کنیم. اگر نمودار L شکل را بازکنیم آنگاه به مفصلبندی میان دو مضمون تبادل قراردادی و بصری میرسیم که در آن چهار عنصر سرگیجه به صورت محوری، حول « جواهر » قرار میگیرند. جواهری که از پرتره زن زیبای درگذشتهی اسپانیائی ، کارلوتا والدز ، تقلید شده است. اسکاتی فریب ِنقشه الستر را میخورد که در آن جودی استخدام شده تا خود را جای همسر الستر که قرار است روحش به تسخیر روح کارلوتا درآمده باشد ، جا بزند. اسکاتی فکر میکند او را از جنون نجات داده اما با فریب زن به برج صومعهای کشیده میشود که در آن الستر به همراه همسر واقعیاش در آنجا مخفی شده است. همان زمان که جودی به بالای برج رفته و خود را مخفی میکند اسکاتی « شاهد » سقوط همسر واقعی شده و باور میکند که او به خاطر جنونش مرتکب خودکشی شده است. پس از بازیافتن خود از این بحران روحی اسکاتی دختری را در فروشگاهی میبیند که شباهتهائی با مادلین دارد و اسکاتی او را متقاعد میکند تا خود را کاملا شبیه مادلین کند. اسکاتی در آپارتمانش متوجه جواهر میشود ، نشان ِدلوزی ، که واقعی است دقیقا به این علت که جعلی است همان طور که جودی واقعی است دقیقا به این علت که « او » جعلی است.
بازبینی نمودار L شکل نشان میدهد که چگونه رابطه قراردادی بین اسکاتی و الستر (رابطه نمادین) ، φ - برون فکنی ِمادلین ( که در واقع جودی است ) را به وجود آورده و خط آنامورفیک ِکنش در فیلم را میسازد.
جواهر ، فندک ، حلقه ، کلید و دیگر ابژههای کوچک به مانند ابژه – علتهای میل عمل میکنند زیرا ارزش آن ها غیرقابل تخمین بوده و به فراسوی عملکرد و مادیت خود میروند.
[1] Dylan Evans, An Introductory Dictionary of Lacanian Psychoanalysis (Routledge, 1996), pp.
[2] Boundary language فیکتیم در واقع جعل واژه قربانی (ویکتیم) است که به منظور بیان جعلی بودن (خود را قربانی نشان دادن) به کار می رود.