دانگِرید/ نگاهی به موقعیت زنان در فیلم استراحت مطلق
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر آرش حسنپور
- دسته: جامعه شناسی و هنر
- منتشر شده در 1394-02-19 12:59
مقدمه
استراحت مطلق (1391) فیلمی به کارگردانی رضا کاهانی است. نویسندگی فیلمنامه نیز محصول تلاش توأمان کاهانی و قطبیزاده است. در این نوشتار در چارچوب نقد زنانه و با تمرکز و توقف بر شخصیتهای زن نقش اصلی داستان، تلاش خواهد شدت تا وضعیت زنان در این اثر، شیوهی بازنمایی آنان، سرنوشت و فراز و فرودهای شخصیتی و جایگاه معناییشان در نظام اثر مورد اشاره و تحلیل قرار گیرد. از دیدگاه تحلیلگران فمینیستی، سینما میتواند نقش تعیینکنندهای در تغییر نگرش نسبت به زنان و جریانسازی به نفع دستیابی به تعادل جنسیتی داشته باشد. با تأکید بر این فرض نظری در ادامه از منظر جامعهشناسی سینما و جنسیت تلاش خواهد شد تا دو شخصیت زن فیلم، رخدادها و شخصیتپردازیهایی که حول این دو کاراکتر در جهان فیلم رقمزده شده است، بیشتر مورد تفحص و واکاوی قرار گیرد و بدین واسطه به درک روشنتری از موقعیت زنان در این متن دست یابیم.
تحلیل معنایی اثر
یکی از پرسوناژهای محوری داستان که دقایق روایتی فیلم بر محوریت کنشهای او بهپیش رانده شده و جهان اثر را میسازد، رضوان است. رضوان، زنی است متأهل. وی اشتغال اجتماعی خاصی نداشته و به عبارتی «خانهدار» است. وی زنی است که به لحاظ سبک زندگی، متجدد است، پوششی عرفی و بازاندیشانه دارد، ماهواره تماشا میکند و به کلاس زبان ترکی میرود. درواقع کلیت فعالیت خارج از خانهی این شخصیت در فیلم به کنش متداول و امروزینِ منزلتبخش یادگیری زبان خارجه مصروف میشود. اما زندگی و سامان خانوادگی رضوان و داوود (همسر) همزمان با ورود سمیرا برهم خورده و دستخوش دگرگونی میگردد. رضوان در این سیر بهواسطهی القائات مردانه و مکرر حامد و برداشتهای شخصی و شهودی خود بهمرور از کاراکتری زنی خیرخواه و مهربان به زنی شکاک و مظنون بدل میشود و به رابطه و رفتوآمد سمیرا – داوود واکنش نشان داده و در ادامه به این بهانه، حضور سمیرا در این چارچوب را به چالش کشیده و بهنوعی وی را از خانهاش میراند. در واقع روایت فیلم با بهرهجویی از قالب واپسگرا الگوی مناسباتی یک مرد (داوود؛ در نقش شوهر) و دو زن است که بخشی از خردهپیرنگها و رویدادهای اثر را شکل داده و آن را به مخاطب عرضه میدارد. بنابراین شخصیت رضوان در اثر یادشده بیشتر کنشپذیر و منفعل است تا فعال و کنشگر. بهبیاندیگر رضوان در این فیلم تلاش دارد تا به نحوی به بازیگوشیهای و پنهانکارانهی مردانه (در کشش ضمنی داوود به سمیرا) پاسخی درخور و مناسب بدهد. بنابراین شخصیتپردازی و کنشهای رضوان، یادآور زن ایرانی تیپیکال (بازنمایی شده) حساس، حسود، وابسته و مظنون است که دنیایی ورای ساخت خانوادگیاش متصور نبوده و همین باعث میشود تا هر آن و هر دم، دلمشغول این سامان جمعی باشد و با حضور سمیرا، احساس ناامنی، نادیده گرفته شدن و «ناموجودیت» کند و از همین جهت است که در پایان مشاجرهای سخت با داوود، در حضور سمیرا عنوان کرده: «منم آدمم».
برای خواندن مقاله کامل آن را دانلود کنید