بازگشت جاودان تفاوتها/رهاییها؛ نگاهی به فیلم اطلس ابر Cloud Atlas
- توضیحات
- نوشته شده توسط وحید میرهبیگی
- دسته: جامعه شناسی و هنر
- منتشر شده در 1395-05-03 16:48
«اطلس ابر» اثری اثیری است؛ جادویی همچون اسطورههای یونانی، مبهم همانند شکلِ لکههای ابر و پیچیده مثل نقشهای که برای نمایاندنِ زمان- مکانهای گوناگون ترسیمشده باشد. شگفتا که نام فیلم به تمام این موارد دلالت دارد: "اسطورهی اطلس " که بار افلاک را بر دوش میکشد (چشمداشتِ ماجرایی افسانهای-پهلوانی از فیلم را برای مخاطب ایجاد میکند)، ابهام اشکالی که ابرها در آسمان به خود میگیرند و بینندگان مختلف آن را شبیه به چیزهای مختلف میبینند (چشمداشتِ سروکار داشتن با رمزگانِ پیچیده و چندمعنا را برای مخاطب ایجاد میکند)"نقشه "ای فراگیر که با دقت به صرفاً یک قسمتش نمیتوان درکی از کلیتِ آنچه بازنمایی میکند دریافت (چشمداشتِ سروکار داشتن با یک روایت تصویریِ دارایِ مختصات پیچیده از کلیتِ زندگی انسان بر زمین را برای مخاطب ایجاد میکند).
«فیلم اطلس ابر» را در سال 2012 واچوسکیها و تام تیکور کارگردانی کردند. در کارنامهی واچوسکیها فیلمهایی همچون «ماتریکس» و «وی مثل وندتا» را میتوان از لحاظ فُرم اولی و محتوایِ دومی، اسلافِ این فیلم تلقی کرد. شاید غرابت و خلاقیتِ حیرتآور فیلم اطلس ابر علاوه بر اینها میراث دار فیلم «عطر» تام تیکور نیز باشد...
به نظر میرسد یکبار دیدن فیلم برای هیچ مخاطبی کافی نباشد؛ شاید برخی علاوه بر بازبینی، سراغ مرور رمانی به همین نام اثر دیوید میچل بروند زیرا این اثر اقتباسی از آن رمان است. حتی اگر مانند فیلمِ قصههای وحشی اثر دامیان زیفرون، در این فیلم نیز شاهد روایتِ مجزای چند قصهی متفاوت بودیم کاره سادهتری در پیش داشتیم، اما در اینجا قسمتهایی از روند پیش رفتنِ هر قصه بهصورت تقریباً بینظمی به تصویر کشیده شده، البته آنقدر سورئال و خوابواره نیست که همچون فیلمهای دیوید لینچ نتوان دربارهی معنایِ کلی فیلم به توافق رسید. برخلاف فیلم قصههای وحشی این فیلم تعمداً مخاطب را با نسبت و رابطهی شش روایت درگیر میکند. هر قصه که در عصری متفاوت رخداده و در حال سرایش و تکمیل است شامل مضامین، نقشها (نقشهای کلیدیِ مختلفِ هر روایت به چند بازیگر معینِ دارای گریمهای مختلف سپردهشده است)، دیالوگها و نشانههای دیگری است که آن را به قصههای دیگر مرتبط میکند. در این اثر با دو نوع گذر زمان/تکمیل داستان روبرو هستیم. هنگامیکه دادههای منتقلشده به مخاطب در موردِ سرنوشتِ یک کاراکتر در قصهی اول –با پریدنِ فیلم به قصهی دوم- موقتاً قطع میشود و مخاطب درمییابد که کتابِ خاطراتِ همان کاراکتر در قصهی دوم توسط کاراکتری دیگر در حال خوانده شدن است، نحوهی رمزگشایی از این رمزگان پیچیده را کشف میکند و سرنوشت کاراکترها برای او در پرتویِ سرنوشتی کلیتر و مهمتر قرار میگیرد. دو گذر زمان، یکی گذر زمان هر قصه (سرنوشتِ هر کاراکتر نقش اول در هر قصه) و دومی گذر زمانِ کلی اثر (اثراتی که کنشِ هر کاراکتر در قصههای پیشین بر سرنوشتِ کاراکترهای بعدی میگذارد). بهبیاندیگر، مرگ در اینجا پایانِ تأثیرگذاریِ کاراکترها نیست، کاراکترها در قصههای بعدی نیز زندهاند و بر نحوهی زندگی و انتخابهای کاراکترهای دیگر تأثیر میگذارند؛ گذشته، آیندهی نامشخص را به بند میکشد و به آن جهت میبخشد. یکی از دیالوگها: «قدرتهایی که سالیان دور پدید آمدهاند، اکنون ما را شکل میدهند و پیش میبرند».