نقد فیلم بی همه چیز ساخته محسن قرایی، اقتباس درست یا غلط
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1400-12-24 02:17
فیلم«بی همه چیز» سومین ساختهی محسن قرایی با اقتباسی از نمایشنامهی محکم «ملاقات بانوی سالخورده» نوشتهی فریدریش دورنمات است. داستان فیلم از طریق نشان دادن تقابل مردم روستا با دوشخصیت مهم و اصلی روستا با بازی هدیه تهرانی و پرویز پرستویی پیش میرود و رفته رفته تمام اهالی درگیر این تقابل شده و بر کاراکترها و اتفاقات فیلم افزوده میشود.
بیهمهچیز فیلمی شلوغ با بازیگرانی معروف و کاربلد که نهمیتوان آن را اقتباسی ضعیف نامید نه میتوان آن را اقتباسی دقیق و درست نامید! کارگردان بین آنکه اثری از خود برجای بگذارد و اقتباسی درست را دربیاورد معلق مانده! فراز و فرود فیلم بسیار متفاوت است. در یک ربع اول مخاطب را میخکوب بر روی صندلی کرده، اما پس از اعلام شرط بانوی سالخورده با بازی هدیه تهرانی، همه چیز عوض میشود. قهرمان یک روستا با بازی پرویز پرستویی از عرش به روی فرش افتاده، و در اصل یکی از پایههای اصلی فیلم لغزیده است.حال مخاطب بلاتکلیف است درحالی که میخواهد بداند پایان قصه چه میشود، حوصله اش سر رفته و میتواند آخر را به درستی حدس بزند. آشفتگیای که در فضای ساختاری فیلم به وجود میآید را بازیگران با بازیهای قوی و درستشان هم نمیتوانند آرام کنند. بیهمهچیز برای فرود دچار مشکل است. به خوبی فرود نمیآید، مخاطب نمیداند بنشیند یا برود! همین را میتوان بزرگترین مشکل فیلم دانست. بلاتکلیف است. فیلم در به نمایش درآوردن جمعیت پیش برنده درام موفق است و جو و فضای پیش از انقلاب یک روستا و مردمان و طرزفکرشان را قبل و بعد از آمدن فردی سرشناس به روشنی و درستی منتقل میکند، اما در ادامه با تغییر مسیرداستان این انتقال برای نگه داشتن مخاطب و به نمایش درآوردن یک اقتباس کافی نیست.
محسن قرایی در بیهمهچیز توانسته با گرفتن بازیهای به اندازه و انتخاب بازیگران درست، موسیقی و هویت بصری مناسب جایگاه «بیهمهچیز» را در سینمای امروز و اقتباسی عوض کند. فیلمساز نشان داده فیلمسازی و کارگردانی را بلد است. او توانسته از فیلمی شلوغ و پرجمعیت، بازیهای به اندازه بگیرد. در بیهمهچیز همهچیز در حد و اندازهي خودش است و بجاست. پرویز پرستویی به اندازه بازی میکند، توانسته حس ترس، استیصال، نابودی را به تماشاگر منتقل و آن را تحت تأثیرشرایط خود قرار بدهد. هدیهی تهرانی بازی محکم و درست و متفاوتی را در قالب کسی که ميخواهد پس از چندین سال انتقام بگیرد دارد. شخصیت لیلی آرام است اما او در اوج آرامش مغرور و محکم بر پای شرط خود ایستاده، و بار یک طرف فیلم را بردوش میکشد. هادی حجازیفر در نقش دهدار، بینظیر است. دهدار به خوبی میتواند حس تعلل و ناتوانی درانتخاب نجات رفیق و پول را به مخاطب نشان دهد. در فیلم بی همه چیز، شخصیت های داستان بر روی بازیگران نشسته و همقوارهي آن ها هستند. دوربین درجای درستی میایستد. فیلم دارای کادربندی است. محسن قرایی به خوبی میدانسته هر دیالوگ در کجا باید به کار رود. مانند سکانس معدن و زمانی که امیر با بازی پرویزپرستویی نتیجهی عشق سالهای دورش را مشاهده میکند.
بیهمهچیز در جایگاه مقایسه با متن اصلی نمایشن لحن نمایش و کمدی سیاه نمایشنامه را به همراه خود ندارد. محسن قرایی یک درام کاملا جدی و محکم را ساخته و بیش از آنکه یک اقتباس باشد میتوان آن را یک نقد درست و به جا در قدم اول به خود کارگردان و در قدم دوم به مردم و یک جامعه خواند. فیلم خالی از ضعف نیست. به لحاظ فنی در بسیاری از سکانس ها نیاز بوده که دوربین تغییر وضعیت بدهد، گاهی مکث، گاهی کلوزآپ و غیره اما نکرده است و همین به بلاتکلیفی کلی فیلم ضربهی بیشتری را وارد کرده. بومی ساختن یک متن غیربومی کارآسانی نیست اما محسن قرایی در بیهمه چیز توانسته از پس آن به خوبی بربیاید و فیلم را از یک اقتباس نسبتأ ضعیف تبدیل به یک اثرقابل تعامل، محکم و مهم در سینمای امروز ایران کند.