متفاوت ترین شرلوک هولمز تاریخ
- توضیحات
- نوشته شده توسط مهدی میرقادی
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1389-02-26 03:27
گای ریچی با ساخت کمدی سیاه ضامن، قنداق و دو لوله داغ تفنگ خود را به عنوان یکی از مطرحترین کارگردانان آمریکا بر سر زبانها انداخت. ازدواج او با مدونا باعث شهرت بیش از پیشش شد. ریچی همیشه تماشاگرانش را غافلگیر میکند. زمانی از هیچکاک به عنوان استاد تعلیق نام میبردند. حال در این تفکر به سر می بریم که ریچی با مخاطب چه می کند.
ساختن چنین فيلم متفاوتی بر اساس ماجراهای شرلوک هولمز، کارآگاه تيزهوش و محبوب انگليسی، می توانست اعتبار ريچی را به خطر بيندازد. آشناییزدایی از هولمزی که با تصوير جرمی برت (بازيگر نقش هولمز در سريال تلويزيونی)، و واتسنی که با چهره ديويد برک تثبیت شدهاند بسیار سخت می باشد. اما شرلوک هولمز ریچی پویاتر، شگفتانگیزتر و پرهیجانتر دنبال می شود. دوربین پویای قاپزنی این بار به هولمز آمده تا داستانی را در اواخر قرن 19 به زیبایی به تصویر بکشد.
اين فيلم، به جای اقتباس از داستان های کانن دويل، بر مبنای داستانی از ليونل ويگرم ساخته شده که ماجرايی کاملا تازه را با همان شخصيت های اصلی و هميشگی داستان های کانن دويل يعنی هولمز، دکتر جان واتسن دستيار هولمز و پروفسور موريارتی، دشمن شماره يک هولمز و چهره اسرارآميز و پشت پرده ماجراها و آيرين ادلر فمفتال(زن اغواگر) داستان، بازگو می کند. شرلوک هولمز از داستان پررمز و رازی سود نمی برد. البته این به داستان کانن دویل بر میگردد که بر خلاف داستانهای داشیل همت، جیمزامکین و ریموند چندلر ابهام عمیقی را در قصه پرورش نداده است. به همین دلیل ریچی با توجه به سبک کاریش سعی بر ایجاد ابهام و رمز و راز در هر فصل فیلم کرده است. با این احتساب قطعه قطعه فیلم پر است از جلوههایی که داستان را مرموز می کند ولی در کل ابهام عجیبی ندارد.
رابرت داونی جونیور بازیگر توانای آمریکایی برای نقش هولمز وزن خود را بسیار کم کرد زیرا ریچی خواهان یک هولمز نحیف، باهوش، کمیک ولی چابک بود. داونی که در نقش چاپلین بهحق عالی ایفای نقش کرد، بار دیگر با لهجه انگلیسی در نقش مشهورترین کارآگاه انگلیسی ظاهر شد. رابطه بین هولمز و واتسن در این فیلم بسیار متفاوت تر از داستان اصلی ترسیم شده است. واتسن از یک دستیار خردهپا که از کارهای هولمز شگفت زده میشد، بدل به یک مکمل برای او شده است. شخصیتهای کلیشهای و ساده داستانهای دویل تبدیل به کاراکترهای باورپذیر شدهاند. واتسن دیگر آن شخصیت تماما مثبت نیست. او در قماربازی شرکت میکند و در صحنههای نبرد همپای هولمز می جنگد. هولمز هم دیگر یک کاراکتر تماما مثبت ندارد و برای تفریح در مسابقات عجیبی شرکت می کند. او دانش شگفت انگيزی در علوم مختلف مثل شيمی، فيزيک، نجوم و ... دارد. دانش هولمز جنايت را به طور دقيق تشريح کرده و پرده از راز طراحان قتل و دسيسه برمیدارد.
هر فصل پرتعلیق داستان بستر رمز و رازی را فراهم میکند. ابتدا تماشاگر را در یک صحنه پر گره قرار می دهد و به یکباره تمام گرهها در چند لحظه باز می شود. گای ریچی نحوه پرداخت هر صحنه را هر چند دقیقه یکبار به رخ مخاطب خود می کشاند. اگر فیلمهای رازآلود کلاسیک بیننده را در یک بیاطلاعی برای حل ماجرا در پایان داستان باقی میگذاشتند. ریچی با هنرمندی تمام صحنهبندیهای کوتاهش را به سان یک فیلم بلند با این وضع برای یک تعلیق نهایی شکل میدهد.
از نقاط عطف دیگر فیلم موسیقی متن مدرن و مینی مالیستی هانس زیمر آهنگساز آلمانی است که در برخی از صحنهها بر جذابیت آن خصوصا در فصل آغازین افزوده است.با توجه به تواناییهایی که از ریچی سراغ داریم، شاید او هنوز بهترینفیلمش با وجود خوب بودن قاپ زنی را نساخته است. ولی هنوز منتظر ترکیب ژانرها و صحنههای محیرالعقول بیشتر در کارهای او هستیم.