ونسان ونگوک/ پایان نزدیک است
- توضیحات
- نوشته شده توسط محسن رحمانی
- دسته: یادداشت نقاشی
- منتشر شده در 1394-07-12 12:30
تابلو «شب پرستاره » همه دلهرههای ونگوک را یکجا گرد آورده و آبستن فاجعه شده است.
ضربه های قلم ون گوک سریع و پراضطراب در مسیری دایره ای بی امان میچرخد و هر بار به مرزهای انفجار نزدیکتر میشود. آسمان پر از ستاره است، ستاره هایی که چون فانوس شعله ای را در دل میسوزانند و در گردابی دایره وار فرو میروند. سرو از زمین به آسمان سر میساید و در فیگوری پر پیج وتاب آسمان را به زمین میدوزد. ماه چونان خورشید میدرخشد و آتش از درونش زبانه میکشد.
ون گوک آسمان را با فیگورهایی چرخان چون گویهای آتشین در آستانه انفجار قرار میدهد. این جهان ون گوک است: پر از دلهره و اضطراب، جهانی که لحظه به لحظه به مرزهای پایان نزدیک میشود و آسمانش بزودی زمین را در خود فرو میبرد. جهانی که با فرم نقاشی دایره وار و خطوط منحنی ناپایدار معنا میشود.
«شب پرستاره» تلخ است و امید از آن رخت بربسته و این حرکت هستی به سمت زوال را هیچ خطی بهتر از منحنی های ساده و لرزان ون گوک نشان نمیدهد. خطوطی که همزمان نوعی حرکت درونی را نشان میدهد. حرکتی که از مرکز ستارهها و درخت سرو به کناره ها میآید و در تابلو حرکت ایجاد میکند. ون گوک دامی را در نقاشی اش پنهان کرده، دامی که ذهن تماشاگر را ناگهان به تله می اندازد و اندوهی پنهان را در عمق آن میکارد. اندوهی که حاصل زوال هستی است: نزدیکی پایان.
این ضربه های قلم مشوش و چرخان ونگوک است که طعنه به هستی دوار میزند به وجودی که در گردشی ازلی ابدی سر بازایستادن ندارد. میچرخد این گوی آتشین این آگاهی آتش گرفته. جهان پر شتاب یک آن از آغوش حرکت بیرون نیامده و قلم ونگوک بازنمایی این هم آغوشی است. شوری بی امان در دایرهی هستی. نسبتی هست میان حرکت و زوال. ضرورتی که سکون را به حرکت وامیدارد. گسستی از آغاز برای آرمیدن در پایان. و اما تناقضی ابدی همواره در این نسبت هستی را دردمند میکند. تناقضی که از یکسو ضرورت حرکت را معنا میکند و از یکسو در ادراک این گردش دوار از معنا بازمیماند. دایره ای که ضرورت حرکت را نه در نقطه پایان که در مبدا بازمیابد. آغاز حرکت و رسیدن به انجام اما در همان نقطه آغاز. نقطهای بحرانی که شروع را با پایان اینهمان میکند و پرسش سوژه را رو به هستی گشوده نگه میدارد. پرسشی از هویت از ماهیت، از این سفر.
زوال در تناقض هستی گرفتار شده. هر چه این دایرهها بیشتر چرخیده اند بیشتر در آغاز، پایان را معنا کرده اند. در نقاشی ونگوک انفجاری در راه است. انفجاری که این حرکت دوار را بگسلد و پایان را از آغوش آغاز رها کند.