خیر چیست؟
- توضیحات
پس از هولوکاست الی ویزل[1] از خود پرسید: «چرا مینویسم؟». او میگوید من مینویسم «تا دیوانه نشوم؛ یا بالعکس، مینویسم تا به عمق جنون دست یابم». در زمانهی پریشان خودمان، پس از 11 سپتامبر، پس از بالی، پس از بسلان[2]، آیا هنر میتواند در برابر فاجعه به هیچ روی امر رستگاریبخش (فعلا از امر آشتیبخش صرفنظر میکنیم) را درک کند یا برانگیزد؟ از نظر ویزل هنرمند دست به آفرینش میزند «تا تمامی قربانیان را از فراموشی برهاند. چنان کند که مردگان یارای آن بیابند که بر مرگ چیره شوند»
پیش از چنین تسلیمشدنی باید بپرسیم که آیا هنر زمانهی ما میتواند خیر باشد یا نه. چرا که اگر هنر عبارت باشد از بازسازی زندگی خویش در برابر خلأ-اشارهای به وضعیت بیچونوچرای تقدیر بشری-در این صورت هنر، همچون اطلس [خدای یونانی] باید باری کیهانی را به دوش کشد. حتی در این صورت نیز به نظر میرسد که خیر در قالب معاصرش در معرض خودآیینیای پسامدرن است که بر شیوههای اجباری و حتی بیرحمانهی رهایییابی پای میفشرد. این مسئله در هنر زمانهی ما صورتهایی تلفیقی، چالشگر و تام یافته است.
برای نمونه، کافی است نگاهی غیرمستقیم بیفکنیم بر اثر«مادر و فرزند دونیمشده[3]» اثر دیمین هیرست[4]-یک گاو حامله و گوسالهی زاییدهنشده، نابود شدهاند، دو نیم شدهاند، و در گالری تیت[5]، درون محفظهای شیشهای، به نمایش گذاشته شدهاند؛ یا نگاهی بیفکنیم بر هنرمند پرفورمانس، استلارک[6]، و دستکاریهایی که روی بدنش انجام داده است، از جمله «گوش سوم» او [که به بازوی چپ خود پیوند زده است م.]- با نگاه به این آثار میتوانیم آن سرحدات افراطی را مشاهده کنیم که برخی برای نشاندادن بیآبرویی ما بدان سمت میکشانندمان.
ممکن است گفته شود که چنین آثاری، به نام هنر صرفا توجه ما را به کنشهایی مُجاز جلب میکنند. آنچه هرست ساخته است ذاتا ناخوشایند است، جدلی است نامناسب؛ و اثر استلارک محاکاتی است کُمیک. اما آیا قصد این بوده که این آثار چنین تاثیری داشته باشند؟ اگر آنها را گناهکار بدانیم یا جعلی و نااصیل، در این صورت آنچه وادار میشویم ببینیم آن منظرهای را تشدید میکند که نمیخواهیم ببینیم. ممکن است به صورتی غیرانتقادی چنین هنری را بیگانهگرایانه[7] بدانیم، محصول تخیلی منحرف، اما این سبک نقابی است بر چهرهی جریانی غریبتر در نوعی فعالیت هنری معاصر-بدن، بدن مطیع هر کس که باشد، به عنوان بدنی آمادهی کالبدشکافی.
کجاست خیر مقدسی که درون هر انسان، حیوان یا موجودی جای دارد؟ کجاست آن مرز میان مسئولیت اخلاقی-بهکاربردن بدن یا عضوی از بدن-و آزادی هنری؟
برای خواندن اصل مقاله آن را دانلود کنید
[1] Elie Wiesel
[2] Beslan: نام شهری است در روسیه. م.
[3] “Mother and Child Divided”
[4] اثری از دیمین هرست که یک گاو و یک گوسالهی دونیمشده را درون دو محفظهی شیشهای قرار داده است. بنگرید به این وبسایت: http://www.damienhirst.com/mother-and-child-divided-1 م.
[5] Tate Gallery
[6] Stelarc
[7] Exoticism: جریانی در هنر و طراحی که متاثر است از اقوام یا گروههای قومی و تمدنهای متعلق به قرن نوزدهم. ویژگی آن علاقه به امر ناآشنا است.م.