گوئیدو رنی: سرِ مسیح با تاج خار/ خوانش تصویر؛ شمارهی هفتم
- توضیحات
- زیر مجموعه: اختصاصی
- نوشته شده توسط محسن رحمانی
- دسته: خوانش تصویر
- منتشر شده در 1393-11-22 18:42
کنستانتین امپراتور روم در حدود سال سیصد میلادی دین مسیح را به عنوان دین رسمی اعلام کرد و کلیسای مسیحی قدرت سیاسی را بدست گرفت. کشیشان با هرگونه تصویرگری و بازنمایی مخالف بودند . آنها شمایل و نقاشی را بتهایی میدیدند که نگاه مومنان نوکیش مسیحی را از خدا به کالبدی بیجان میانداخت و این نبود مگر ادامهی همان زئوس، همان پیکرهای که فیدیاس تراشیده بود و اکنون در تفسیر آیین مسیحی با کفر، نامدار شده بود.
پاپ گریگوری کبیر در اواخر قرن ششم دیوارهای کلیسا را به نقاشان بازگرداند . او کوه استواری بود که هنرمندان بر آن تکیه زدند و طپش را به قلب هنر غرب بازگرداندند . قلبی که رنگها را بر بوم و دیوار میریخت تا سالهای سیاه تاریکی خاطرهای دور باشد.
بازنمایی تصویر مسیح و حواریون تا سالها تنها امکان نقاش بود برای بیان ناگفتهها و در این میان کشیدن مسیح بر صلیب به فیگوری یگانه بدل شد. به فیگوری که رنج را بازنمایی میکرد و آزمونی بود برای هر نقاش نابغهای تا با ایجاد خطوطی اکسپرسیو و متعالی مرزهای دست نیافتنی شهودش را نشانه گذاری کند. گوئیدو رنی نقاش ایتالیایی قرن هفدهم یکی از بهترین این فیگورها را کشیده است: سر مسیح با تاج خار.
تصویر رنی آنچنان بیانگر و عمیق است که هر نگاهی را ناگزیر به توقف میکند. باید ایستاد و به این فیگور به این رنج ابدی چشم دوخت. رنگهای قهو های و خاکی کالبد او را بر زمین استوار میکنند. و چشمان رو به آسمان او روحاش را به آسمان گره میزند. دیالیکتیکی از زمین و آسمان. بدنی که هم زمین است هم آسمان. همان فیگور دوپاره، نشانهی فاصلهی پرناشدنی میان آسمان و زمین، امر زمینی و امر متعالی. بدنی دوپاره که جدایی از پدر را با رنجی طولانی و عمیق تاب میآورد و هر بار با تاجی از خار در میان امید و ناامیدی سوال همیشگی را تکرار میکند. سوال از پدر و پاداش. از مرگ و از جاودانگی.
نقاش تنها شانهها و سر و گردن مسیح را قاب گرفته تا بر ایجاز تصویرش بیافزاید. زمینه را خالی کرده و با ایجاد هالهای مقدس گرداگرد سر مسیح، هالهای که گویی به درون حفرهای خالی کشیده میشود، عروج روح مسیح را به میانجی رنگ و خط ممکن ساخته است.
در نقاشی رنی چشمان مسیح به آسمان دوخته شده. فرستاده خدا تاجی از خار بر سر دارد و به آفریدگار خود در آخرین لحظهها چشم دوخته است. در نگاه او آرامش و شکوهی روحانی موج میزند. گویی او به انتظار صدایی از آسمان سرش را بلند کرده باشد.
نقاشی رنی در هر خانه و کلیسای دورافتادهای با احترام بر سینه دیوار نشسته است. و آنچنان خطوط رنی شگفتانگیز و جادوییاند که میتوان در برابر آن زانو زد و گریست. به فیگور و کالبد رنج کشیده خود اندیشید و همچون چشمان مسیح امیدوار بود. امید به رستگاری به خدایی که در آسمانهاست.
در نگاه مسیح میتوان ردپای تردید را جستجو کرد نگاه ناامید فرستاده در آخرین لحظهها. او که سوی آسمان سر برداشت و با صدای بلند خدا را فریاد زد. خدا را به تماشای رنجهایش فراخواند. و با نگاهی سرگردان میان بیم و امید از آسمان صدایی نشنید. خدا سکوت کرده بود و به فریادهای مسیح پاسخ نداد. شاید او هم بر سرنوشتی چنین میگریست. بر فیگوری که قرنها تکثیر شده و هر بار به صلیب کشیده شده است.