کف سابان؛ گوستاو کایبوت / خوانش تصویر؛ شماره بیست و سوم
- توضیحات
- نوشته شده توسط محسن رحمانی
- دسته: خوانش تصویر
- منتشر شده در 1395-11-02 15:51
نقاشان امپرسیونیست سوژه را از میان خانههای روستایی و مناظر زیبای طبیعی انتخاب میکردند. دوران اوج این سبک در فرانسه درست زمانی بود که کایبوت جوان به آپارتمان جدیدش نقل مکان میکرد. کایبوت به یاد دارد که بر آستانهی در ایستاده بود و به کف سابانی که کف آپارتمان جدید او را میسابیدند، نگاه میکرد. نور خورشید دل پنجره را شکافته بود و تن عریان کارگرها زیر نور میدرخشید.
طبع مالیخولیایی کارش را کرده بود و کایبوت جوان برای گریز از این زمزمه شیطانی، این ضرورت بیانی گریز ناپذیر، آستانی که باید در آن زانو زد و اعتراف کرد. دست به قلم برد و رنگ را بر بوم ریخت: در تابلوی او نور آنقدر گرم و زنده است و از پشت پنجره چنان بی دریغ تابیده که شکوه دوران گوتیک را حاضر میکند. فضایی که در پیشگاه خدا سرشار از نور و روشنایی شده است.
فرم کشیده دستان دو مرد و صورت آنها که با زاویه ای خاص به یکدیگر چشم دوخته اند، تعادل و وقار فوق العاده ای ایجاد کرده است. این خطوط کناری و پالودگی آنها، ترکیب بندی درخشان خطوط افقی و عمودی چنان تعادل بصری و آرامش درونی را خلق کرده که گویی به تماشای کلیسای نتردام ایستاده ای . بنایی باشکوه و استوار.
فیگور این مردان، آیینی شده است چونان مناسکی اسطوره ای. کایبوت نه رنج که سویه ای رهایی بخش را در این حرکات آیینی کشف میکند و تصویری از آنها بدست میدهد سرشار از نور و آزادگی. او سویه ناتورالیستی را برجسته میکند و رنج را پس میزند. گ. اینکه این یکی شدن بدن با محیط است که کلید رهایی را بدست میدهد.
رنگ های کایبوت کلیتی یکپارچه را متولد میکنند. امر کلی اینجا، اجزا را یکپارچه کرده است. بدن ها با کف اتاق با طرح دیوارها با نرده ها گویی وحدتی درونی دارند. انسانی که با جهانش در آمیخته، فاصله ای که به میانجی نور از میان برداشته شده است. نور از دریچه ای به درون تابیده از مرزی که زمین را به آسمان پیوند میدهد. نوری درآمیخته با سویه های الاهیاتی، خدایی که به درون تابیده تا جدایی انسان از جهان را کسر کند و وحدتی دوباره را ممکن کند. در نقاشی کایبوت رستگاری موج میزند. عنصری رهایی بخش که چشمان ما را رها نمیکند.
بدن در نقاشی کایبوت با زیبایی گره خورده است، و مفهوم کار از آن تعین رنج به سویه ای رهایی بخش بدل شده. میان این عضلات و آن نور و سطحی که تقارن را تکثیر میکند نسبتی از حقیقت برقرار میشود. نسبتی که نقاش آن را با تاباندن نور از آسمان متعالی میکند. کار از سایه رنج رها میشود تا در روشنایی نور بدن را با سویه ای رهایی بخش یگانه کند.
هماهنگی زوایای پنهان عضلات این مردان با طرح کف چوبی و دیوار اتاق ، خطوط موازی و عمود در کف و دیوارها تابلو را سنگین و پایدار میکند و این بدن ها را با محیط یگانه میکند. کایبوت عناصر رئالیستی را برخلاف روال امپرسیونیست ها کنار هم میگذارد اما در سطح دیگری این فضای واقعی با امر والا گره خورده است. و آن پنجره با آن نور خیره کننده اش آنچنان حس رهایی را در نگاه جان میدهد که نقاشی کایبوت با موضوع کار بدل به تصویری از زیبایی میشود. بدنی که پیچ و تاب خورده و در سمت حقیقت ، سویه ای دیگر از مفهوم کار را نمادین کرده است.