سیمای بیپناهان در شاهکارهای تاریخِ هنر؛ مرورِ چهار اثرِ ضدّجنگ
- توضیحات
- نوشته شده توسط پژمان الماسینیا
- دسته: خوانش تصویر
- منتشر شده در 1400-11-15 01:34
عنوانِ اثر: سوم ماه مه ۱۸۰۸
عنوان به انگلیسی: The Third of May 1808
خالق: فرانسیسکو گویا
سالِ خلق: ۱۸۱۴
ابعاد: ۲۶۸ × ۳۴۷ سانتیمتر
تکنیک: رنگِروغن روی بوم
جنبش: رئالیسم
موضوع: تیربارانِ اسپانیاییها توسطِ سربازانِ فرانسوی
محلّ نگهداری: موزهی دلپرادو، مادرید
«سوم ماه مه ۱۸۰۸» دربردارندهی تقابلِ نهایتِ هراس (برای مردمِ بیدفاع) با نهایتِ سنگدلی (برای سربازانِ مسلح) است که (بهویژه) با لحاظ کردنِ دو عامل بهوجود آمده: یکی حالتها و نحوهی چینش فیگورها و دیگری، رنگها و سایهروشنهای بهکاررفته توسطِ نقاشِ چیرهدست. نقاش، «سوم ماه مه ۱۸۰۸» را در چهار قسمت خلق کردهست: ۱- کشتگانِ رویِهم انباشتهشده در قسمتِ چپ، ۲- اعدامیها در قسمتِ میانی، ۳- منتظرانِ اعدام، پشتِسرِ گروهِ قبلی و ۴- جوخهی آتش در قسمتِ راستِ تابلو. رنگ تیرهی آسمان (و سایرِ رنگهای غالب در فضا) کاملاً هماهنگ با محتوای اثر، بر سیاهیِ حاکم بر قلبِ اشغالگران گواهی میدهند. مردمِ تحتِ اشغال و در آستانهی اعدام (بهدلیلِ وجودِ منبعِ نور در جلوِ پاهایشان) روشنتر از اعدامکنندگان نقاشی شدهاند؛ امّا در این بین، درخشانترین فیگورِ «سوم ماه مه ۱۸۰۸» متعلق به مردی سفیدپوش است (که شلوارِ زرد بهپا دارد) او بیشترین توجهاتِ بیننده را بهسمتِ خود میکشد و هماوست که گویی با آغوشِ باز به استقبالِ مرگی محتوم رفتهست. علیرغمِ اینکه موضوعی که گویا برای تابلو انتخاب کرده، حاویِ شکستِ هموطناناش بوده ولی بازخوردِ نهاییِ اثر، سرخوردگی و افسوس نیست؛ او توانست با «سوم ماه مه ۱۸۰۸» آتشِ آزادیخواهی، رزمندگی و نفرت از دشمنِ متجاوز را در قلبِ اسپانیاییها روشن نگه دارد. فرانسیسکو گویا با پرهیز از به تصویر کشیدنِ چهرههای سربازانِ اشغالگرِ ارتشِ فرانسه، بر قساوتِ قلبِ تکتکِ اعضای جوخهی اعدام تأکیدی مضاعف کرد؛ درعوض او تمامِ هنرِ خود را بهکار گرفت تا از طریقِ ترسیمِ هرچه عمیقترِ حالاتِ چهرهی اعدامیان، به درونِ پرتلاطمِ آنان نفوذ کند و خوفی که سراسرِ وجودشان را فراگرفتهست (حتّیالامکان) بیپرده و صریح، به زبانِ تصویر برگرداند. فرانسیسکو گویا با پدید آوردنِ تابلوی «سوم ماه مه ۱۸۰۸» بهجز اضافه کردنِ اثری قابلِاعتنا به گنجینهی هنرهای تجسمی، توانست پیشقراول و راهگشای خلقِ «گِرنیکا»ی پابلو پیکاسو و دیگر آثارِ ضدّانسانی و ضدّحقوقِبشریِ ماندگارِ پس از خود باشد.
عنوانِ اثر: شیمیاییشدگان
عنوان به انگلیسی: Gassed
خالق: جان سینگر سارجنت
سالِ خلق: ۱۹۱۹
ابعاد: ۲۳۱ × ۶۱۱ سانتیمتر
تکنیک: رنگِروغن روی بوم
جنبش: رئالیسم
موضوع: عوارضِ هولناکِ کاربردِ گازِ خردل طیّ جنگِ جهانیِ اوّل
محلّ نگهداری: موزهی سلطنتی جنگ، لندن
جان سینگر سارجنت در «شیمیاییشدگان» (همچون هر هنرمندِ بااحساسِ دیگری) سعی در نمایشِ زجرِ انسانها بر اثرِ واقعهای شوم بهنامِ جنگ داشتهست. عدّهای از سربازانی که توسطِ گازِ خردل بیناییِ خود را از کف دادهاند، به صف شدهاند تا منظرهای دردناک (از تبعاتِ جنگ) در پهنهی وسیعِ افق رقم بخورد. دیگر عنصرِ مهمّ و غمافزای تابلوی «شیمیاییشدگان» بدنهای به خاک افتادهی سربازانِ مُردهست، آنها نیز در دو طرفِ مسیرِ عبورِ سربازهای نابینا به خط شدهاند؛ خطی مستقیم بهسوی نیستی و ظلمتِ ابدی. زمانِ وقوعِ حادثه هم بهشکلی هوشمندانه بهوسیلهی هنرمند، موعدِ غروبِ آفتاب انتخاب شدهست؛ گویی تاریکی آماده و منتظر ایستاده تا همهچیز و همهکس را به کامِ خود بکشد... شاید همهی عناصری که تا اینجا برشمردیم در اغلبِ آثارِ ضدّجنگ و ضدّحقوقِبشر (طیّ تاریخِ هنر) کموبیش حضور داشته باشند امّا چیزی که اثرِ سارجنت را از سایرین متمایز میکند، گنجاندنِ فیگورهایی در «شیمیاییشدگان» است که بهسختی قابلِرؤیت هستند؛ در پسِ وقایعِ اندوهباری که در متنِ تابلو و پیشِ چشمِ مخاطب در جریان است، گروهی از سربازها (در سمتِ چپِ تصویر) با پوششی غیرنظامی، فارغ از آنچه اتّفاق افتاده، سرگرمِ دنبالِ توپ دویدن و فوتبال بازی کردن هستند. جان سینگر سارجنت شاید قصد داشتهست دردی عمیقتر را با ترسیمِ این سربازانِ سرخوش، به تصویر بکشد: عادّی شدنِ جنایت علیه بشریت و از یاد بردنِ آن در کوتاهترین زمانِ ممکن. تشخیصِ سربازهای بیاعتنا در عمقِ تابلو، بیش از آنکه نویددهندهی امید (و بهقولی: قطع نشدنِ جریانِ زندگی) باشد، بسیار ترسناک است و تفکّربرانگیز.
عنوانِ اثر: مادران
عنوان به انگلیسی: The Mothers
عنوان به آلمانی: Die Mütter
خالق: کته کلویتس
سالِ خلق: ۱۹۲۲
ابعاد: ۳۹ × ۴۱ سانتیمتر
تکنیک: حکاکی روی چوب
جنبش: اکسپرسیونیسم
موضوع: پناه دادنِ حلقهای از زنانِ دردمند به دو کودکِ هراسان
محلّ نگهداری: کتابخانهی ملیّ کنگرهی آمریکا، واشینگتن، دی.سی
بینندهی «مادران» با گروهی از زنانِ سیاهپوش مواجهست که همسر، کاشانه، آرامش و مهمتر از همه: فرزندِ خودشان را در جنگی خانمانسوز از دست دادهاند؛ جنگِ عالمگیری که هیچکدام از این زنان (و بهعبارتی: زنانِ دیگر) نقشی در برافروختنِ آتشِ آن نداشتهاند. فروغِ حیات گویی از چشمانِ این زنانِ مغموم و عزادار پر کشیدهست و تنها انگیزهای که برایشان باقی مانده، پناه دادن به آندو کودکِ آسیبپذیر و هراسان (در جمعِ خودشان) است. کوچکترین نشانهای از زنانگی (در معنای متداولِ آن) در وجودِ دردمندِ این زنها پیدا نیست: بدنهایشان خمیده و پژمردهست، دستهایشان زمخت و پینهبستهست و لباسهایشان تیره و بینقشونگار... کلویتس با کنتراستِ شدیدی که بر «مادران» تحمیل کرده، درصدد برآمدهست تا زشتیِ ظلم، فقر، جنگ و هرآنچه این مادرانِ داغدار را از حقوقِ اوّلیّهشان محروم کرده، صراحتاً به تصویر بکشد و محکوماش کند. در «مادرانِ» کلویتس هیچ ردّپایی از رنگ قابلِمشاهده نیست؛ همچنانکه در زندگیِ واقعیِ اینقبیل زنان (در طولِ تاریخ) نسبتی با رنگ، شادابی و طراوت نمیتوان یافت. زنهای «مادران» در سکوتی مرگبار به آغوشِ همدیگر پناه بردهاند بهنحویکه حس میکنیم بهجز این آغوشهای پذیرا، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. خودِ کته کلویتس، دردِ زنانِ فرزند از دست دادهی «مادران» را با تمامِ وجود چشیده بود: پسرِ او یکی از بیشمار قربانیانِ جنگ حهانی اوّل بهشمار میرود. این همذاتپنداریِ خالقِ اثر با سوژههای مصیبتزدهاش بدونِشک در قدرت و تأثیرگذاریِ بیچونوچرای «مادران» دخیل بودهست. زنانِ سوگوارِ «مادران» انگار فقط به سوگِ فرزندان و همسرانِ خود ننشستهاند؛ آنچه «مادرانِ» کلویتس برایاش سوگواری میکنند، نوعِ بشر است (در هر برهه از تاریخ) که حقوقاش زیرِ پا گذاشته شده و نادیده گرفته شدهست. کته کلویتس با ذهنِ روشن و بیدارِ خود، از طریقِ پدید آوردنِ «مادران» و سایرِ آثارش، تلاش کرد نسبت به آلامِ بشری بیاعتنا نماند و هنری متعهد و روشنگر عرضه کند.
عنوانِ اثر: گِرنیکا
عنوان به انگلیسی: Guernica
خالق: پابلو پیکاسو
سالِ خلق: ۱۹۳۷
ابعاد: ۳۴۹ × ۷۷۶ سانتیمتر
تکنیک: رنگِروغن روی بوم
جنبش: کوبیسم
موضوع: بمبارانِ گِرنیکا توسطِ بمبافکنهای آلمانِ نازی
محلّ نگهداری: موزهی ریناسوفیا، مادرید
«گِرنیکا» را بهجرئت میتوان مشهورترین اثرِ هنریِ ضدّجنگ و ضدّحقوقِبشریِ تاریخ (حتّی در بینِ عامّهی مردمِ بیگانه با هنر در سراسرِ جهان) برشمرد. اِلمانهای بنیادینِ «گِرنیکا» عبارتاند از: مرگ، سبعیت، شقاوت، رنجِ فراوان و عجزِ غیرقابلِ وصف... «گِرنیکا» درواقع از تعدادی پلانهای پراکنده تشکیل شده که نقاش آنها را هنرمندانه در کنارِ یکدیگر چیدهست. چیدمانِ پیکاسو در راستای القای وحشتِ بیاندازهی نوعِ بشر از ضدّحقوقِبشریترین پدیدهی تاریخ، یعنی "جنگ" است. در نقطهی مقابلِ احساسی از بینظمی و آشفتگی که در وهلهی نخست (بعد از مواجهه با اثر) به مخاطب دست میدهد، مخاطبِ «گِرنیکا» بهتدریج پی میبرد که با یکاثرِ هنریِ کاملاً فکرشده روبهروست که هیچ جزئی از اجزای آن، بیدلیل چیده نشدهاند. بمبارانِ گِرنیکا طبق خواستهی دیکتاتور اسپانیا، ژنرال فرانسیسکو فرانکو نهتنها اجحافی مرگبار در حقّ ساکنانِ بیدفاعِ شهری کوچک بلکه جنایتی نابخشودنی و فراموشنشدنی برضدّ بشریت بود و پیکاسو با خلقِ تابلوی «گِرنیکا» قدمی بزرگ در جهتِ از یاد نرفتنِ این اقدامِ بهغایت بیرحمانه برداشت. گاوِ نرِ حاضرِ در میانِ جماعتِ فیگورهای در حالِ زجر کشیدن و فریاد زدنِ «گِرنیکا» درحقیقت اشارهایست گزنده به خونسردیِ دیکتاتورِ قسیالقلب که برای به خاکوخون کشیدنِ هموطناناش دستبهدامانِ هواپیماهای آلمانی شد. حمله به غیرنظامیانِ گِرنیکایی (آنطور که در اخبارِ آن ایام منعکس شدهست) سه ساعت و ربع طول کشیده و نتیجهی آن، نابودیِ کاملِ گِرنیکا (مرکزِ فرهنگیِ منطقهی باسک) بودهست. «گِرنیکا» بهعنوانِ نمونهای مهمّ از هنر متعهد، امروزه مبدل به سمبلی از وحدتِ اسپانیا شدهست؛ اثری که میشود آن را بیانیهای به زبانِ همهفهمِ هنر در راستای محکوم کردنِ اقداماتِ ضدّحقوقِبشری (در هر دورهای از تاریخ) بهشمار آورد. تصادفی نیست که کپیای از «گِرنیکا» روی پردهای در لابیِ مقرِ سازمانِ مللِ متحد در نیویورک (کنارِ ورودیِ شورای امنیت) به دیوار آویزان شدهست.