گزارش اختصاصی آکادمی هنر از نشست نقد و بررسی فیلم برخورد خیلی نزدیک در فرهنگسرای انقلاب
- توضیحات
- نوشته شده توسط سهیل فرجامی
- دسته: گزارش
- منتشر شده در 1389-04-02 14:40
مراسم بیست و هفتمین جلسه فرهنگسرای انقلاب ویژه نقد و بررسی فیلم برخورد خیلی نزدیک سه شنبه 1 تیرماه 1389 برگزار شد. این مراسم با نیم ساعت تأخیر به دلیل مشکلات آپارات فرهنگسرا در ساعت 17:30 با نمایش فیلم شروع و ساعت 19:30 نشست نقد و بررسی با اجرای بهزاد صدیقی آغاز گرديد. در این نشست دکتر حمیدرضا شعیری سردبیر فصلنامه علمی-پژوهشی «ادبیات تطبیقی نقد»،فارغ التحصیل رشته نشانه - معناشناسی دانشگاه لیموژ فرانسه به عنوان منتقد و از عوامل فیلم، اسماعیل میهن دوست نويسنده و کارگردان، آنا نعمتی بازیگر و فرشاد محمدی مدیر فیلمبرداری برخورد خيلي نزديك حضور داشتند. گزیدهای از بحثهاي این نشست را میخوانيد:
صدیقی: آقای میهن دوست چند سؤال از شما دارم. فیلمتان به تعبيري یک نوع فیلم نمایش است، در اين زمينه توضیح بدهید و اینکه چرا این سوژه و همچنين چرا این نوع روایت را برگزيديد؟
میهن دوست: من خيلي معتقد نیستم فيلمساز راجع به فیلم خود صحبت کند و آنرا توضيح دهد.لذا فقط يكسري نكات كلي در اين خصوص مي گويم. من با توجه به تم محوري فيلم، يعني قضاوت، اين نوع روايت را به اين خاطر برای این قصه مناسب دیدم تا بتوانم با آن رابطه دموکراتیکی با تماشاگر برقرار کنم. معتقدم فیلم را فقط کارگردان یا نویسنده نمی سازد، فیلم در تعامل بين آنچه روي پرده سينما به نمايش درميآيد و ذهنيت فعال تماشاگر ساخته میشود. در مورد نمايش منظورتان را درست متوجه نشدم كه توضيح بدهم ولی در مورد روایت و ساختار آن همانطور كه گفتم اساسا گونه ای روایت را دوست دارم که به شعور تماشاگر احترام بگذارد، او را دست کم نگیرد و او را در ساختن فيلم به مشاركت وادارد. من رابطه دیکتاتور مآبانه کارگردان با تماشاگر را قبول ندارم، اينكه فيلمساز همه چيز را طوري روايت كند كه جاي هيچگونه مشاركت و تاويل بيننده فراهم نباشد. يعني طوري كه بگويد الا و بلا آنچه من مي گويم را تو فكر كن و برداشت بكن. اين را هم اضافه كنم فيلمهايي با روايتغيرخطي در سينماي ايران و جهان قبلا ساخته شدهاست. اما من دوست داشتم برخورد خيلي نزديك را بر خلاف اغلب فیلم هاي غیرخطی طوري بسازم که نتوان طور دیگری آن را مونتاژ کرد. شما يك صحنه از فيلم را جابجا بكنيد فيلم بهم ميريزد. در صورتي كه در اغلب نمونههاي قبلي اينگونه نيست.
در مورد انتخاب سوژه هم بايد بگويم اساسا چه در ادبيات يا سينما ديگر خيلي تنوع سوژه وجود ندارد. مثلا در مورد مقوله خیانت آثار زیادی نوشته و ساخته شدهاند. آن چه در این بین اهمیت دارد نه نو بودن خود سوژه بلكه نوع نگاه به يك سوژه است كه مي تواند نو باشد يا تكراري. يك فيلم از اين منظر باید با ديگر آثار فرق داشته باشد.
صدیقی: جناب دکتر شعيري، این فیلم خوش ساختی را که دیدیم شما از دید نشانه شناسی چگونه تحلیل ميکنید.
دکتر شعیری: اول باید به عوامل فيلم خسته نباشید بگويم. من بار دومی بود که اين فیلم را ميدیدم و همچنان اين بار نيز با لذت آن را تماشا کردم. به عنوان اولین نکته باید بگويم ما با یک فیلم فرم روبرو هستیم. ساختار فيلم جلوتر و سوار بر محتوا است و از دیدگاه زیبایی شناختی توجه را بسیار جلب می کند. فيلم یک لابيرنت و هزارتویی براي بيننده ایجاد میکند و براي اينكه او در این اقیانوس گم نشده و غرق نشود بايد مرتب دست و پا بزند و ذهنش فعال باشد.
من بحث را با عنوانبندی فیلم شروع ميکنم . تیتراژ فيلم در عين ویژه بودن خود یک نشانه است. ابتدا نوشته می شود «برخورد نزدیک» و بعد فيلم برمیگردد و با باز كردن يك ابرو آن را تصحیح میکند و نوشته میشود «برخورد خیلی نزدیک» كه كلمه «خیلی» با رنگ قرمز تاكيد ميشود. در این تصحیح اظهار بازپروری میشود. این دست بردن نشان دهنده امکان اصلاح است. وقتی برخورد نزدیک به «برخورد خیلی نزدیک»بدل ميشود، نقطه قبض آن بیشتر میشود. و اين دستكاري و تصحيح در طول داستان فيلم مشابه تيتراژ براي بيننده به تصوير كشيده ميشود.
در طول فیلم نيز ما شاهد برخورد نزدیک و برخورد خیلی نزدیک هستیم. به طور مثال آنجایی که ناهید يكي از عروسکهای دوقلو را به نرگس کادو میدهد. يك جفت عروسك برخورد نزديك هستند اما عروسكهاي به هم چسبيده هر كدام از اين جفت يك نوع برخورد خيلي نزديك. حل شدن قرص جوشان در ليوان آب برخورد نزدیک است و بعد حل كردن و هم زدن دوحبه قند در ليوان چايي توسط سرگرد يك برخورد خيلي نزديك. پریدن دو دختر بچه، نرگس و ناهيد نوجوان، در بركه آب هم همینطور. و يا شخصيت گروهبان كه يك برخورد خیلی نزدیک را با بازی آبی و قرمز شیر آبگرم و آبسردكن دارد. رد و بدل شدن عطسه ها توسط شخصيتها در فيلم هم می تواند همینطور باشد. البته اینجا یک اتفاق فراحسی است که در مکان و زمان دیگر با برش سینمایی انجام شده است.
صدیقی: در فیلم ما با 4 شخصیت اصلی روبرو هستیم که در تعامل و تقابل با یکدیگر هستند. در بين آنها شخصیت نرگس با بازی ساده و راحتی که خانم نعمتی کردند به نظرم كمي تک بعدی است. فکر می کنم زنها اینطور مواقع واکنشهای دیگری در مورد خیانت همسرشون انجام میدهند. خانم نعمتي به نظر شما این شخصیت نمیتوانست کنجکاویهای خود را کنار زده و موشکافانه تر با زندگیش ارتباط برقرار کند؟
آنا نعمتی: ابتدا بايد اشاره كنم من خیلی خوشحالم که توانستم در این فیلم بازی کنم و با این فیلم به کلیشه شدنم در نقشهایی مثل پارک وی، زن دوم و دعوت پایان بدهم. آقای میهن دوست ریسک کردند كه به من نقش نرگس را پیشنهاد کردند. خیلی ها فکر میکردند من باید نقش ناهید رو بازی میکردم. با توجه به مشاوره هایی که به صورت تیمی از خانم دکتر رجب پور روانشناس بالینی گرفتیم سعی کردیم ویژگیهای خاصی به نقشهايمان بدهیم. اینجا باید بگويم که جای دوست خیلی عزیزم لادن مستوفی که الان در جشنواره شانگهای هستندخیلی خالی است. با لادن عزیزم سعی کردیم رابطه دو دوست را زندگی کنیم.
من وقتی فیلمنامه را بار اول خواندم آنقدر جذبم کرد که خيلي به شخصيت نرگس فكر نكردم. شب بود كه ميخواندم برگشتم و دوباره از اول خواندم. بار سوم بود كه توانستم نقش نرگس و ريزهكاري هاي او و تداوم حسياش را در لابلاي سكانسها متوجه بشوم. مي توانم بگويم شخصيت نرگس خود یك برخورد خيلي نزدیک من با نقش بود!
در مورد سادگی نقش باید بگويم که اگر من به عنوان بازیگر میخواستم در راستاي ساختار و فرم پیچیده، پيچيده نمايي بكنم به جای اينکه هوش تماشگر را نشانه بگیرم او را بیشتر اذیت میکردم. در اين فيلم بنا به خاستگاه فرهنگي و اجنماعي نرگس قرار نبود در مواجه اول با خیانت به صورت کلیشهاي عكس العمل نشان بدهم و سریع جيغ و داد كنم و قهر کنم و...به نظر من هستند خانمهای ایرانی که در عین سادگی، در عین اعتماد، اعتقادشان درونی است و نه ظاهري. آنها به مرد زندگیشان اعتماد دارند و بیشتر به آرامش و شادی زندگیشان فکر میکنند. نرگس وقتی خیانت شوهرش را میبیند سعی میکند با درونیاتش خود را ارضای روحی کند.او لباس رالی به تن كرده و برخلاف میل همسرش آنچه را كه قبلا به خاطر او ترك كرده بود دوباره انجام مي دهد و در شب باراني پشت رل بسرعت رانندگي میكند. در اين صحنه سرعت و صدای ماشینها ناراحتی او را نشان میدهد.
دکتر شعیری: من بر خلاف نظر آقای صدیقی معتقدم خانم نعمتی بازی عالی را ارائه دادند. چون ساده بازی کردن سختترین کار هست. اصلا نقش نرگس باید همینطور بازی میشد يعني معصوم و کودکانه. به نظرم اين شخصيت خیلی خوب از کار درآمده است.
صدیقی: فیلمبرداری و به خصوص نورپردازی خوبی را در اين فيلم شاهدیم مايلم از زبان آقای محمدی چگونگي كارشان را در اين فيلم بشنويم
فرشاد محمدی: وقتي آقاي ميهن دوست تلفني با من تماس گرفتند و فيلمبرداري اين فيلم را پيشنهاد كردند چون در سفر كاري بودم فکر مي کردم نتوانم اين پیشنهاد را بپذیرم. ولي به خاطر حفظ ادب و احترام چيزي نگفتم و خواستم فیلمنامه را به منزلمان بفرستند تا از طريق خانومم بدست من در شهرستان برسد. به خانومم گفتم من فرصت نميكنم بخوانم تو بخوان و به من تلفني بگو چه جوابي بدهم. فرداي آنروز خانومم زنگ زد و گفت فرشاد تو حتما و باید هر طور شده این فیلم را کار کنی و فيلمنامه را فرستاد كه خودم هم بخوانم. اين را تا به حال به آقاي ميهن دوست نگفتم و اينجا الان مي گويم من واقعا آرزويم بود این فیلم را کار کنم. چون حس کردم پيشنهاد كار چنین فیلمنامهای هر 10 سال یکبار ممكن است پیش بیايد. کلا فیلمنامه انگار مونتاژ شده بود و فضای فیلم کاملا حس میشد. بحث قضاوت و حس عجولانهای که توش بود برام جالب بود. شاید هیچکی متوجه نشد که خانه نرگس و ناهید یک لوکیشن بود. با بعضی از مشکلاتی که در لوکیشن داشتیم کار سخت شده بود. به خصوص برای نورپردازی که به دلیل سقف کوتاه خیلی سخت بود. سعی کردم در نورپردازی و فضاسازی به ويژگيهاي درونی کاراکترها برسم.
میهن دوست: من یك سؤال به جای آقای صدیقی از فرشاد بکنم. فرشاد تو به من پیشنهاد دادی فضای بازجویی را در آگاهي در طول سكانسها به تدريج از روشنايي به تاریکی ببریم. و من آنرا در راستاي فكر فيلم ديدم و زود پذيرفتم. در مورد اين پيشنهاد برايمان توضیح بده.
فرشاد محمدی: این فکری بود که هنگام بازبيني لوكيشن در آن لحظه به ذهنم رسید. چون لوکیشن بدی بود، با کلی پریز و کلید در ديوار اتاق با اين ابتكار با یک تیر دو نشان زديم. هم ديگر پريز و كليدها كمتر ديده مي شدند و هم در كنتراست فضای بازجویی که به سمت روشن شدن حقیقت پیش می رفت گفتم به جای اینکه ما هم نور رو روشن کنیم یک تضاد و کنتراست با آن ايجاد كنيم. ضمن ايمكه به نظرم تاریکی قدرت تخیل و تحلیل را بیشتر می کند.
دیدگاهها