«تخریبگری» در حقیقت معادل واژه «وندالیزم» (Vandalism) در نظر گرفته شده است. تعریف این اصطلاح را میتوان هرگونه آسیب رساندن عمدی به اموال عمومی، بناها ، اشیاء و آثار متعلق به عموم مردم از سوی فرد یا افرادی از جامعه دانست. از بُعد جامعهشناسی، این عمل در گروه نابهنجاریها و گژرفتاریهای اجتماعی (مانند سرقت، اعتیاد، قتل و ...) قرار گرفته و توسط محققان و فعالان حوزه روانشناسی به عنوان رفتاریهایی ناشی از اختلالها یا بیماریهای روحی و روانی مورد بحث و بررسی بوده و هست. در هر صورت میتوان گفت که این عارضه نتیجه ناسازگاریهای ناشی از راوابط غیرسالم فرد با جامعه است. اابته اختلال در برقراری رابطه صحیح و بهنجار با جامعه در همه ادوار تاریخ وجود داشته و نمودهای مختلفی از آن بروز کرده است، ولی آنچه در مورد تخریب گرایی اهمیت دارد، نوظهور بودن و بروز آن در جامعه جدید است. این گرایش تخریبگری، در خصوص اموال و وسایل مختلفی صورت میگیرد که یک نوعِ شاخص آن آسیب رساندن به آثار هنری، اشیا و بناهای تاریخی است (وندالیزم هنری Art Vandalism) که توسط پژوهشگران حوزه هنر مطالعه میشود.
وندالیزم در حقیقت بهنوعی واکشنِ خشن و کینهتوزانه به فشارها، ناراحتیها، شکستها و در بعضیموارد عقدههای فردی است که بهصورت فعالیتی خودخواسته برای آسیب رساندن به اموال عمومی برای بروز آن احساسات، سرخوردگیها یا خشم درونی نمایان میشود. موارد بسیاری در ارتباط با مسئله تخربگری وجود دارد؛ علل وقوع این حوادث، تعداد و شیوع آنها، نتایج و ضررهای مالی و معنوی ناشیاز این آسیبها، مسائل حقوقی و جرمهای پیشبینی شده در قوانین و همچنین میزان گزارشها و پیگیریهای صورت گرفته درخصوص این اعمال ازآنجملهاند. بهطورقطع بررسی همهجانبه چنین معضلی نیاز به مطالعات همهجانبه داشته و تحقیقی بسیار گسترده است. در این نوشتار بیشتر به دلایل عمده و اَشکال ظاهری ایندست رویدادها، و بهطور خاصتر در ارتباط با آثار تاریخی و هنری پرداخته میشود.
ریشه واژه وندالیزم به قوم «وندال»، از زیر مجموعههای قوم ژرمن، بازمیگردد که از قرن یک تا پنجم میلادی در قاره اروپا حملات زیادی انجام دادند. ازآنجمله حمله به امپراطوری روم در قرن پنجم و تخریب بسیاری از آثار و بناهای فاخر رومی بدون توجه به قدمت و ارزش هنری و تاریخی آنها بوده است. واژه وندالیزم به عمل تخریبگری اطلاق شده و به فرد «تخریبگر» «وندال» گفته میشود.
همه ما در دوران مدرسه و پس از آن با مواردی بسیاری از آثاری که توسط افراد تخریب شدهاند مواجه شده یا حتی گاهی خود دست به چنین کارهایی زدهایم؛ از کشیدنِ خط روی میز ، نیمکت و دیوارهای مدرسه تا شکستن صندلی اتوبوسهای شهری، دیوارنویسی با رنگ و اسپری و شکستن شیشهها تا آسیب رساندن به تابلوهای راهنمایی و رانندگی، وسایل اسباببازی موجود در پارکها و بسیاری موارد دیگر. در خصوص آثار هنری و تاریخی هم موارد متعدد از حملات وندالیستی در همه جای دنیا وجود دارد که البته کشور ایران و شهر اصفهان، به عنوان یک شهر با سابقه تاریخی و هنری غنی، نیز از این آسیبها به دور نیستند.
ازآنجا که در بسیاری از موارد آثار هنری و گاه یادمانهای تاریخی مورد حملات وندالیستی قرار میگیرند، در چنین مواردی میتوان این حملات را در زمره هنرستیزی نیز قرار داد؛ در جایی که فردی در مواجه با یک اثر هنری تصمیم میگیرد تا به نوعی به آن اثر آسیب رسانده و از آن طریق احساسات خود را بروز دهد. در برخی موارد هدف فرد از ایجاد آن آسیب جلب توجه با هدفی مشخص است. این هدف میتواند جلب توجه برای یک معضل بزرگ و مسئله جهانی یا در حد ثبت اسمش بر روی یک اثر زیبا یا تاریخی باشد که توسط عده زیادی دیده میشود. در خصوص اموال عمومی بیشتر فعالیتهای تخریبگرایانه توسط افراد نوجوان انجام میشود ولی در خصوص آثار هنری و تاریخی، بهویژه در مواردی که با برنامهریزی قبلی انجام میشود، این امر همیشه صادق نیست.
فارغ از این تقسیمبندیهای مختلف ارائه شده و با درنظر گرفتن پیچیدگی مسائل مرتبط با این مقوله، که در ارتباط نزدیک با شرایط روحی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی افراد جامعه است، میتوان اینطور گفت که در پس هر حرکت وندالیستی هدفی برای بروز احساسات، گرایشات فکری و خواستهای فردیِ وندال وجود دارد. ازجمله این موارد میتوان به تمایل به ثبت اثری از خود اشاره کرد. این مورد در خصوص بسیاری از یادگاریهای نوشته یا حک شده بر بدنه آثار تاریخی یا سطح آثار هنری صدق میکند. در این شرایط فرد بیشتر از گرایش به آسیب رساندن به یک اثر، تمایل به نمایش خود و یا به نوعی ماندگار شدن اثری از وی در تاریخ دارد. این مسئله خود ریشه تاریخی داشته و بسیاری از حُکام و افراد سرشناس در سنوات گذشته اقدام به نوشتن یادگاری بر بناهای تاریخی میکردهاند. البته در بیشتر موارد این افراد عمل خود را مخرب ندانسته و گاه آنرا در حمایت از این آثار میدانستهاند.
در گروه دیگری از حملات وندالیستی که منجر به آسیب به آثار هنری میشود، این حرکت در راستای حمایت از یک ایدئولوژی و گرایش فکری یا در اعتراض به آن انجام میشود. گاه نیز این عمل به دلیل فشار اقتصادی یا اجتماعی صورت میگیرد. نمونه آن حملۀ یک کفاش بیکار و آشپز سابق نیروی دریایی بود که در اعتراض به بیکاری، به نقاشی «گشت شبانه» اثر فاخر « رامبرانت» حمله کرد و یا پرتاب شدن یک لیوان سرامیکی به نقاشی «مونالیزا»ی «داوینچی» در موزه لوور توسط زنی اهل روسیه که برای ابراز خشمش نسبت به رد شهروندی فرانسه صورت گرفته بود.
در بسیاری موارد زمانی که حملات بر اثر تالمات روحی یا دلایل ناشناخته صورت گرفته است با داستانهای عجیبی مواجه میشویم. از داستانهایی که به عنوان انگیزۀ حمله بیان شدهاند میتوان به الهام از طرف نیروهای ماوارئی به وندال، اجرای اعمال هنرمندانه برای حمایت از گرایشهای هنری مختلف، اجرای نمایش هنری (Performance Art)، ارتقای هنرِ روز و یا حتی حمایت از پناهندگان آواره از جنگ اشاره کرد. در میان شاهکارهای هنری، برخی بیشتر مورد حمله قرار گرفتهاند که مونالیزا و گشت شبانه که به آنها اشاره شد ازجمله این آثار هستند. بسیاری از این حملات در چند دهه قبل رخ داده و موزهها و مجموعههای بزرگ در حال حاضر با ارتقای سطح امنیت این آثار، شرایط نگهداری آنها را امنتر کردهاند.
نقاشیهای گرافیتی از جمله مقولههای بحث برانگیز در این زمینه هستند. این نقاشیها که نوعی دیوارنگاری بهشمار میآیند، در نوع خود میتوانند اثر هنری باشند یا در گروه وندالیزم قرار گیرند که خود نیازمند بحث و بررسی جداگانه هستند.
در ایران حملاتی از این دست شاید کمتر باشد، ولی مسئله نگران کننده نحوه برخورد مردم ازجمله یادگاری نوشتن بر روی آثار و یا حتی آسیب رساندن به آثار بیهمتا برای گرفتن عکس یادگاری است، موضوعی که در یادمانهای فاخری مثل «تخت جمشید» (پارسه)، «پاسارگاد»، نقشبرجستههای مختلف هخامنشی و ساسانی، پلهای تاریخی اصفهان و حتی نقاشیهای غار دوازدههزارساله «میرملاس» در «لرستان» بهچشم میخورد. علاوه بر اینها عدم توجه به ضرورت حفاظت از این آثار و تامین بودجه لازم برای این منظور یا داشتن تفکراتی مبنی بر بیارزش بودن بناها و آثار تاریخی و تمایل به تخریب آنها نیز به نوعی افکار مخرب به حساب میآیند؛ آنچه در سالهای اخیر به کرات در خصوص خانههای تاریخی ارزنده وجود داشته ونتایج تلخی بههمراه داشته است. نکتهای که باید توسط همه افراد مورد توجه قرار گیرد این است که برای ساختوساز یا ابراز خلاقیت، نباید به آثار هنری و یادمانهای برجای مانده از گذشته متوسل شد، بلکه باید از فضاها و موقیعیتهای جدید بهره برد و از آثار ارزشمندی که از گذشته برجای مانده به عنوان سرمایههای ملی محافظت کرد، چرا که ساخت بناهای جدید همیشه ممکن است اما میراث هنری و تاریخی چیزی نیست که بتوان با پول به آن دستیافت.
از نمونه وندالیزمهای مشهور در تاریخ ایرانزمین میتوان به ویرانیهای شدید ایجاد شده توسط قوم مغول (قرن هفتم ﻫ.ق) اشاره کرد؛ در زمان حمله و تخریب، همه آثار هنری و مفاخر معماری به همراه کلیه سازهها و آثار تمدن موجود در شهرهای مورد حمله با خاک یکسان شده بوده است. نمونه دیگر از وندالیزم که در شهر اصفهان رخ داده مربوط به دوره قاجار بوده که توسط «مسعود میرزا ظلالسلطان» ملقب به «ظلالسلطان»، برادر «ناصرالدین شاه» و حاکم اصفهان، صورت گرفته است. وی بهدلیل اینکه از مادری غیر قجر زاده شده بود به ولایتعهدی نرسید که این موضوع شاید از عوامل موثر تالمات روحی این حاکمِ ظالم و نالایق بوده است. ظلالسلطان در حکومت سیوچهار ساله خود بر اصفهان نزدیک به پنجاه بنای فاخر باقیمانده از دوران بالندگی این شهر در زمان پایتختی در عهد صفوی را تخریب کرد. به عنوان مثال وی کاخهای حاشیه رودخانه را تخریب کرده (مانند «کاخ هفتدست» و «کوشک آیینهخانه») و به جای آن مزرعه خیار و گرمک احداث میکرد، یا «خیابان چهارباغِ» پر رونق و زیبا را به ویرانی کشانده بود و نقاشیهای بناها را مخدوش کرده و با گچ میپوشانید. آثار تخریبهای این دوره بر نقاشیهای «کاخ عالیقاپو» یا نمای آینهکاری «کاخ چهلستون» باقیمانده است.
بر اساس مطالعات انجام شده، شدت عمل تخریبگرایانه و نوع آن نیز بر اساس شرایط جامعه تا حدی قابل پیشبینی بوده و بیشاز نود درصد این وقایع قابل پیشگیری است، لذا موضوع بسیار مهم در خصوص وقایع تخریب گرایانه، طراحان و افراد تعیین کننده شرایط جامعه هستند که با تدبیر آنها چنین معضلاتی قابل کنترل خواهند بود. در این راستا پیشبینی جرائم و ضمانت اجرایی آن هم میتواند از عوامل بازدارنده باشد. البته لازم به ذکر است که برای چنین اعمالی در قانون مجازات تعیین شده است؛ مواد 588 و 560 قانون مجازات اسلامي ازآنجملهاند که بر مبنای آن علاوه بر جریمه نقدی مجازات حبس از یک تا سه و ده سال نیز برای متخلفان در نظر گرفته شده است. در این خصوص وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی (ویا ادارات متبوع آن) بایستی برای شکایت اقدام نمایند. نکته دیگر که در این خصوص حائز اهمیت است، اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از وقوع آنها و اقدام قضائی به موقع در موارد لازم است. بهطورقطع یکی از راهحلهای اساسی برای از میان برداشتن ریشهایِ چنین مسائلی تدابیر پیشگیرانه است که میتواند شامل مواردی مانند آموزش، فرهنگسازی و فراهم آوردن زیرساختهای لازم در این زمینه باشد که قطعا نیازمند همیاری ملی با پیشگامی وزرات آموزشوپرورش، وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شوراهای اسلامی شهر و روستا و صداوسیما است. ازجمله راهحلهایی که شاید بتواند بخشی از این مخاطرات که شامل یادگاری نویسی است را تاحدی کنترل کند، پیشبینی فضاهای عمومی برای نوشتن یادگاری با الهام از موارد انجام شده در بسیاری از کشورها (مانند ایتالیا، یونان) باشد.
مسئله وندالیزم یا تخریبگری که ازجمله معضلات عصر جدید بشری است و در مواردی که گرایش هنرستیزانه میگیرد، باعث وارد آمدن آسیب به آثار هنری، اشیاء و بناهای تاریخی و در کل میراث فرهنگی و هنری کشور میشود. در این موارد خسارت وارد شده از بُعد مادی فراتر رفته و جنبه معنوی نیز پیدا میکند و آسیب دیدن یا ازمیان رفتن هر یک از این آثار میتواند ضربهای جبرانناپذیر باشد. بنابراین حفاظت از آنها نیاز به هوشیاری و مسئولیتپذیری همه افراد جامعه در کنار برنامههای پیشگیرانه و محافظتی ازسوی دستگاههای مسئول دارد.
مسیحیان یا پیروان دین مسیح را با واژههای سریانی «ترسا» یا «نصرانی» -منسوب به شهر «ناصره» زادگاه حضرت عیسای ناصری (ع)- نیز خطاب میکنند. قدمت حضور پیروان این آیین در فلات ایران به دوران باستان بازمیگردد؛ زمانی که آشوریان، آسوریان، کلدانیها، آرامیها یا سُریانیها که ریشۀ آنان به مردم سامی میانرودان میرسد، در این منطقه حضور داشتند. امروز آشوریهای ایران بیشتر در شمال غربی کشور یا تهران سکنی دارند؛ لیکن بیشترین مسیحیان ایران را ارامنه تشکیل میدهند. بنابراین صحبت از معماری کلیساهای ایران در کلیت خود، با فرهنگ ارمنی پیوند میخورد.
ادامه مطلب کلیساهای ایران، آمیزهای از هنر معماری ایرانی و مسیحی
مرگ و مسائل پیرامون آن از دغدغههای همیشگی جامعه بشری بوده است. این امر نهتنها از گورهای باستانی کشف شده که هریک آداب و سنن خاصی را نشانگر هستند فهمیده میشود، بلکه در بنای آرامگاههای تاریخی نیز نمود پیدا کرده است. اهرام مصر نمودی از این ویژگی در دوران باستان در خارج از مرزهای ایران بوده است، اما در منطقه فلات ایرانِ کهن، آرامگاه کوروش، مقبرهای نمادین با ویژگیهای خاص و متفاوت از دیگر آرامگاههای آن دوران مانند نقشرستم بوده است. در حقیقت آرامگاه یا مقبره بنایی است که ماهیتاً یک یا چند شخصیت در آن دفن شده باشد. این اشخاص معمولاً به لحاظ مذهبی یا سیاسی و در مواردی اجتماعی، عرفانی یا علمی جایگاه ویژهای در جامعه زمان خود یا بعد از آن داشتهاند. این نوع بناها را به دو گروه مقبرههای مذهبی (زیارتی) و مقبرههای غیرمذهبی میتوان تقسیم کرد. مقبرههای مذهبی در بیشتر شهرها و روستاهای ایران به امامزاده معروفاند و در مقایسه با سایر بناهای اسلامی، بعد از مسجد از بیشترین اعتبار و احترام برخوردارند و بهویژه مورد علاقۀ شیعیان هستند (کیانی، 1377: 10). تحولاتی مانند بناکردن ساختمانها در اطراف قبرهای متبرکه، از اخلاق و تقوای اسلامی سرچشمه میگیرند. ساخت آرامگاه در دوران اسلامی و بهخصوص با گسترش مذهب شیعه جایگاه ویژهای در میان مردمان سرزمین ایران یافت و بنا بر کاربری آنها به عنوان محلی برای زیارت یا تکریم درگذشتگان، به مرور معماری خاص خود را یافت و پلان و کالبد و جزئیاتی متناسب با نوع کاربریاش را جست. دیگر اصطلاحات رایج برای این نوع بناها «مرقد»، «مزار»، «آستانه»، «قبر»، «گور»، «مشهد»، «روضه»، «قدمگاه»، «امامزاده»، «تربت»، «مدفن» و «بارگاه» است که برخی از آنها هنوز در میان مردم رایج هستند.
ادامه مطلب جایگاه و اهمیت آرامگاه و مقبره در تاریخ، فرهنگ و معماری ایرانی