جایگاه و اهمیت آرامگاه و مقبره در تاریخ، فرهنگ و معماری ایرانی
- توضیحات
- نوشته شده توسط الهه خالقی / امیر رجایی باغسرخی
- دسته: یادداشت سایر هنرها
- منتشر شده در 1400-09-11 16:00
مرگ و مسائل پیرامون آن از دغدغههای همیشگی جامعه بشری بوده است. این امر نهتنها از گورهای باستانی کشف شده که هریک آداب و سنن خاصی را نشانگر هستند فهمیده میشود، بلکه در بنای آرامگاههای تاریخی نیز نمود پیدا کرده است. اهرام مصر نمودی از این ویژگی در دوران باستان در خارج از مرزهای ایران بوده است، اما در منطقه فلات ایرانِ کهن، آرامگاه کوروش، مقبرهای نمادین با ویژگیهای خاص و متفاوت از دیگر آرامگاههای آن دوران مانند نقشرستم بوده است. در حقیقت آرامگاه یا مقبره بنایی است که ماهیتاً یک یا چند شخصیت در آن دفن شده باشد. این اشخاص معمولاً به لحاظ مذهبی یا سیاسی و در مواردی اجتماعی، عرفانی یا علمی جایگاه ویژهای در جامعه زمان خود یا بعد از آن داشتهاند. این نوع بناها را به دو گروه مقبرههای مذهبی (زیارتی) و مقبرههای غیرمذهبی میتوان تقسیم کرد. مقبرههای مذهبی در بیشتر شهرها و روستاهای ایران به امامزاده معروفاند و در مقایسه با سایر بناهای اسلامی، بعد از مسجد از بیشترین اعتبار و احترام برخوردارند و بهویژه مورد علاقۀ شیعیان هستند (کیانی، 1377: 10). تحولاتی مانند بناکردن ساختمانها در اطراف قبرهای متبرکه، از اخلاق و تقوای اسلامی سرچشمه میگیرند. ساخت آرامگاه در دوران اسلامی و بهخصوص با گسترش مذهب شیعه جایگاه ویژهای در میان مردمان سرزمین ایران یافت و بنا بر کاربری آنها به عنوان محلی برای زیارت یا تکریم درگذشتگان، به مرور معماری خاص خود را یافت و پلان و کالبد و جزئیاتی متناسب با نوع کاربریاش را جست. دیگر اصطلاحات رایج برای این نوع بناها «مرقد»، «مزار»، «آستانه»، «قبر»، «گور»، «مشهد»، «روضه»، «قدمگاه»، «امامزاده»، «تربت»، «مدفن» و «بارگاه» است که برخی از آنها هنوز در میان مردم رایج هستند.
تاریخ ساخت مقابر
اگرچه پیش از ورود اسلام، سنت ساخت آرامگاه مستقل رایج نبوده و مقبره کوروش از نمونههای خاص بهشمار میآید، ولی پس از ورود اسلام و با شکلگیری هنر و معماری ایران در دوران اسلامی، ساخت بناهایی پیرامون مزار افراد رواج یافت.
به جز مقبره کوروش سایر شاهان هخامنشی گورهای صخرهای داشتهاند و این نوع مقبره تا مدتی پس از آن دوره نیز رواج داشته است. در دورۀ اشکانیان بیشتر طریقۀ دفن خمرهای مرسوم بوده است که به آنها گورخمره میگویند. در دوره ساسانیان نیز باتوجه به اعتقادات حاکم بر جامعه درخصوص آلودگی اجساد، آنها را از محل زندگی دور نگه داشته استخوانهای متوفی را در استودانها (دخمهها) قرار میدادند. بنابراین میتوان گفت معماری مقابر در دورۀ اسلامی از الگوی ویژۀ پیش از خود پیروی نکرده است (کیانی،1391: 59). پس شاید بتوان گفت که تنها در ایران دوره اسلامی است که ایجاد مقبرهها و زیارتگاهها از چنین سابقۀ طولانی و ویژگیهای معماری منحصربهفردی با تزییناتی باشکوه برخوردار است. رابرت هیلن براند معتقد است که آرامگاه در عمق جامعه و فرهنگ ایرانی ریشه دوانده و کمتر شهری در این کشور است که سهمی از چنین بناهایی نداشته باشد. با وجود این، هر گروه ابنیه عمومی، دارای امامزادهای مخصوص به خود است که گاه حتی هویت فرد مدفون در آن، آنطور که در میان عامه مردم شهرت دارد، بر چیزی اساسیتر از روایت محلی متکی نیست اما چنین بنایی در زندگی مذهبی همه مردم بیچون و چرا جا دارد.
همانگونه که بیان شد، نهتنها سنتهای معماری ایرانی پیش از اسلام و فقدان بناهایی از این دست الگویی برای ساخت آرامگاه در دوره اسلامی برجای نگذاشت، بلکه توصیههای اصیل دین اسلام نیز تأکید بر سادگی دفن مسلمانان داشت. بااینوجود و گذشت سالیان، سنتهای عزاداری اعراب پیش از اسلام، تأثیرات فرهنگهای مجاورِ سرزمینهای اسلامی و ورود تجمل به ساختار حکومت اسلامی باعث شکلگیری سنت مقبرهسازی برای حاکمان و بزرگان شد.
کاربری مقابر
در مجموع باید گفت زیارت بهعنوان کاربری اصلی مقابر مذهبی و تکریم و احترام و جنبههای نمادین نیز کاربری مقابر غیرمذهبی را شکل میداده است. در ایران، در برخی موارد یک سنگ قبر ساده یا یک بنای قبر بیاهمیت چنان مورد احترام مردم واقع شده که در همان نقطه ساختمان مهمی بنا گردیده است. بناهایی آرامگاهی که در میان شیعیان رواج داشت، در ابتدا صرفاً برای یادبود متوفی ساخته میشد و بعدها با اضافه شدن محراب، برخی از آنها به مکانی برای عبادت تبدیل شد و در مواردی نیز کاربرد مسجد یافتند. ساخت مقبره و بقعه تنها محدود به شیعیان نبوده و بقعههای کوچکتری مانند «بقعه بایزید بسطامی» و «تربت شیخ جام» از مراکز مورد حمایت اهلسنت بودهاند (کیانی،1391: 61).
دونالد ویلبر ساخت محراب در مقابر را به منظور اینکه زائرین بتوانند جهت قبله را به آسانی بیابند میدانسته است. زیرا روحانیون شیعه اظهار داشتهاند که در صورت امکان مقبره علما و محدثین شیعه نیز زیارت شود. در محلهایی مانند بسطام یا گارلادان و لنجان در اصفهان توجه مخصوص مؤمنین نسبت به افراد مورد احترام سبب شده که ساختمانهای معظم و مجللی با تزییناتی وسیع برای مقبرۀ آنها ساخته شود؛ تا آنجا که در «مقبره پیربکران» در منطقۀ لنجان یکی از باشکوهترین و مهمترین محرابهای گچبریتاریخ ایران یا در مورد «بقعۀ شیخ عبدالصمد نطنز» (قرن 8 ﻫ.ق) شاهکاری از محراب کاشیکاری ساخته شده است.
معماری، کالبد و اجزاء مقابر
آگاهی ما از آرامگاههای قرون اولیه اسلامی چندان جامع نیست و دلیل اصلی آن ازمیان رفتن بناها با گذشت زمان است. شاید نتوان آغاز سنت ساخت مقابر در معماری اسلامی را به دقت بیان و بررسی کرد اما بر اساس منابع مکتوب در سراسر دارالاسلام از سده دوم هجری قمری به بعد آرامگاهها بهطور وسیع ساخته میشدند (کیانی، 1391: 64). آرامگاههای اولیه سازههایی ساده به دور مزار متوفی بودهاند اما در فرمهای تکامل یافتۀ آنها اجزای متعددی دیده میشود که ضریح، حرم، صحن و رواق بخشهای اصلی آنها محسوب میشوند. در نمونههای شاخص مانند حرم امام هشتم شیعیان در مشهد، که توسعۀ آنها در طول سالیان گذشته ادامه داشته و دارد، بسیاری اجزای دیگر مانند بخشهای اداری، کتابخانه و موزه نیز در مجموعههای پیرامون آرامگاهها دیده میشود.
بهطور کل میتوان گفت که معماری آرامگاههای ایرانی بر دو نوع است: مقبرۀ برجیشکل و قبر چهارگوش گنبددار. این گنبدها بهخصوص در قسمت مرکزی فلات ایران اغلب دارای گنبدی رُک (مخروطی شکل) هستند. البته استثناءهایی وجود دارد که در هیچیک از این دو گروه جای نمیگیرد اما تعداد آنها بسیار کم است. شاید نتوان ریشۀ دقیقی برای مقابر برجی بیان کرد اما مقبرههای چهارگوش گنبددار را میتوان نزدیک به فرمهای چهارطاقی در معماری ایرانی دانست (کیانی، 1390: 71). نکتۀ دیگر این است که مقبرهها اغلب با نقشههای مدوّر، مربع و چند ضلعی با شیوههای گوناگون و متنوع معماری احداث شدهاند.
ساخت مقابر برای امیران ترک در دوران سلجوقی رواج داشت و یک فرم رایج، فرمی الهام گرفته از خیمههایی بود که در آن میزیستند که شامل برجهایی مدور با سقف مخروطی بود. این سبک بر ساخت آرامگاهها تا غرب فلات ایران یعنی میانرودان و عراق تا ارمنستان و آسیای صغیر تأیرگذار بوده است (کونل، 1387: 75).
آرامگاهها در دورۀ ایلخانی همچون گذشته، برونگرا و بیشتر با شکل چهارگوشه ساخته شدند که بهنسبت بناهای قبلی نیز مفصلتر هستند. از آن جمله میتوان به یکی مهمترین یا شاید باشکوهترین ساختمان شیوۀ آذری -یا حتی کل تاریخ معماری ایران- یعنی «گنبد سلطانیه» (703 تا 710 ﻫ.ق) در زنجان اشاره کرد. جایی که گویا سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) هشتمین ایلخان مغول بناداشته تا پیکر امامان شیعه را از کربلا به آنجا منتقل کند ولی در منصرف شده و درنهایت این بنا مدفنی برای خود او شده است.
تزیینات معماری مقابر
با گذر زمان و توسعۀ بیشتر مقابر، تزیینات نیز در این بناها جایگاه خود را یافتند. آجرکاری، انواع گچبری، کاشیکاری، آینهکاری، حجاری، تزیینات مختلف چوبی (مانند منبت و معرق بر روی درها و منبرها) و فلزی (مانند قلمزنی ضریحها و نردهها و درگاهها) و تزیینات مقرنس و کاربندی، در دورههای مختلف به فراخور شیوۀ رایج زمان خود بهکار میرفتهاند. براساس بناهای برجای مانده، در بسیاری موارد برای اجرای تزیینات، باتوجه به احترامی که سازندگان برای متوفی قائل بودند، سعی در استفاده از مواد، مصالح و تکنیک با بهترین کیفیت قابل دسترس بوده است. لازم به ذکر است که از زمانی که آجرِ پخته یا خشتِ پخته در معماری بناهای یادبود رواج یافت، نهتنها به بناها دوام بخشید، بلکه به نوعی مصالح مهم تزیینی بدل شد.
مقابر مشهور فلات ایران
یک ویژگی بارز در خصوص آرامگاهها، اهتمام حاکمان برای حفظ و احیای آنها بوده است. این امر سببساز باقی ماندن تعداد قابل توجهی از این آثار از ادوار مختلف شده است. باید گفت معماری بناهای آرامگاهی بهنوعی در ایران دوره اسلامی شکل گرفت، به بالندگی رسید و صاحب ویژگیهای خاص خود شد. این پدیده در عصر صفوی در مسیر زوال پیشرفت اما بهدلیل قابلیت ویژه، ظرفیت خاص و غنایی که داشت در سرزمینهای اطراف، از هند و سرزمینهای شرقی گرفته تا آناتولی نفوذ کرد و آثار خود را برجای گذاشت. این تأثیر در «تاجمحل» که یکی از مشهورترین مقبرههای جهان است آشکارا دیده میشود. سنت ساخت و احیای مقبرهها در سالهای اخیر هم رایج بوده و در حال حاضر با نظم بیشتر و نظارت وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی انجام میشود.
از اولین نمونهها و مشهورترین آرامگاههای غیردینی فعلی در تاریخ ایران، مقبره کوروش (530 ق.م) در پاسارگاد است. همچنین معروفترین و شاخصترین مقبرههای مذهبی ایران را میتوان بارگاه حضرت رضا (ع) در مشهد، سپس حرم حضرت معصومه (س) در قم و «شاهچراغ» در شیراز دانست. «گور امیر» یا همان آرامگاه امیراسماعیل سامانی (271 تا 322 ﻫ.ق) در بخارای ازبکستان بهعنوان تنها بنای تاریخی باقی مانده از دورۀ سامانیان و یکی از مهمترین بناهای کل تاریخ معماری ایران محسوب میشود. این بنا مدتی پیش از مرگ این امیر دودمان سامانیان در سال 907 ﻫ.ق در بخارا ساخته شده است. سادگی، اصالت، قدرت، انسجام، زیبایی، بیکم و کاستی و بیش از همه ابداع در بهکارگیری آجر، هم در کالبد و هم در تزیینات پوستۀ بنا را میتوان از ویژگیهای حائز اهمیت این بنای شاخص دانست. این شاهکار معماری به نوعی نقطۀ عطفی برای تاریخ مقبرهسازی در فلات ایران شناخته میشود. «گنبد قابوس» (375 ﻫ.ق) دیگر بنای یادبود شهیر ایران است. این بنا، مزار «کاووسبن وُشمگیر» از امیران آلزیار (زیاریان) و علمای خوشنام تاریخ ایران است. بنا در شهر امروزی گنبد کاووس در دشتهای گلستان قرار دارد که بهلحاظ وجوه معماری، ارتفاع کمنظیرش، همچنین جلوۀ شکوه، وقار، ستبری، همچنین سلامت و پایداریاش تا به امروز مورد توجه بوده است.
«مقبره شاه نعمتا... ولی» (840 ﻫ.ق) در ماهانِ کرمان، «سهگنبدان» (580 ﻫ.ق) در ارومیه، برج آرامگاه پیرعلمدار (قرن 5 ﻫ.ق) در دامغان، برج لاجیم (قرن 4 و 5 ﻫ.ق) در مازندران، «گنبد سرخ مراغه» (542 ﻫ.ق)، «بقعۀ ارسلان جاذب» (قرن 2 و 3 ﻫ.ق) در سنگبست، «برج رادکان» ( 607 ﻫ.ق )در خراسان، «برج علاءالدین» (سدۀ 7 ﻫ.ق) در ورامین، «سلطانیه» (703 ﻫ.ق) در زنجان، «آرامگاه شیخ صفی» (735 ﻫ.ق با الحاقات دوره صفوی) در اردبیل، «مقبره دانیال نبی» (بازسازی در 1249 ﻫ.خ) در شوش، «امامزاده جعفر» (قرن 8 ﻫ.ق)، «امامزاده اسماعیل» (سلجوقی)، «مقبره پیربکران» (712 ﻫ.ق) در اصفهان از دیگر نمونههای مشهور هستند.
برخی آرامگاههای مشهور و شاخص در خارج از مرزهای سیاسی کنونی ایران قرار دارند که میتوان به بارگاه امامان شیعه در شهرهای کربلا و نجف و سامرا در عراق اشاره کرد. همچنین «مسجد علی بن ابیطالب» معروف به «مسجد کبود» (885 ﻫ.ق) در شهر مزارشریف در ولایت بلخ افغانستان یا آرامگاه تیمور، نخستین پادشاه گورکانی با نام «گور امیر» (807 ﻫ.ق) در سمرقند ترکمنستان قرار دارد که این مورد آخر معماری بسیار چشمنواز و حائز اهمیتی دارد. ازجمله آرامگاههایی که در دوران معاصر یا قرن اخیر در داخل ایران ساخته شده است نیز میتوان به آرامگاه ادبیان یا دانشمندان و هنرمندان بزرگی مانند فردوسی، خیام، حافظ، سعدی، بوعلیسینا و کمالالملک اشاره کرد.
منابع
- کونل، ارنست (1387)، هنر اسلامی. ترجمه هوشنگ طاهری، انتشارات توس، تهران.
- کیانی، محمدیوسف (1391)، معماری ایران در دوره اسلامی. سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، تهران.
- هیلنبرند، رابرت (1394)، هنر و معماری اسلامی. ترجمه اردشیر اشراقی، نشر روزنه، تهران.