نگاهی جامعهشناختی به نقاشیهای کته کلویتس
- توضیحات
- نوشته شده توسط وحید میرهبیگی
- دسته: جامعه شناسی و هنر
- منتشر شده در 1394-12-11 16:05
چکیده
متن حاضر در تلاش است تا با استفاده از مبانی نظری مارکسیستی- فرویدی، به تحلیل نقاشیهای کته کلویتس بپردازد. کلویتس، نقاش آلمانی است که در قرن نوزده میزیست و با توجه به تجربهای زیسته که از جنگ جهانی داشته، آثارش با آرمانهایی سوسیالیستی به بازنماییِ انتقادیِ معضلاتِ اجتماعیِ عصر خویش و نیز بر تبعیضهایی خاص متمرکز گشته است. تحلیل حاضر نشان میدهد که این آثار با رویکردی واقعگرا، از سویی به انتقاد از برخی امور پرداخته و از سویی گاه خود بازنماگر ایدئولوژیِ نقد شده میشوند.
مقدمه
میانِ مکاتبِ گوناگونِ "نقد هنری" و نیز "جامعهشناسیِ هنر" مناقشة اصلی دربارة رابطه هنر و واقعیت بوده است. پیشترها، فلسفه عهده دارِ تبیین این رابطه بود، اما فلسفة جامعهشناختی، که میخواهد نظریههای زیباییشناسی را بر روی پایشان بنشاند، هر امرِ هنریِ استعلاییپنداشته شده ای را با تشریحِ چگونگی تکوینش در طولِ زمان طیِ ارتباطات و مناسبات اجتماعی اسطورهزدایی میکند.
امرِ استعلایی دارای زمینه و زمانهی مشخص نیست، گویی همچون مُثُلها و آرکیتایپها (کهن الگوها)، دارای جایگاه و هنگامهای فراتر از دنیای واقع و سرمدی و والا پنداشته میشود. اما جامعهشناسی به دلیلِ هستیشناسی خاص خود از بررسیِ امور لاهوتی سر باز میزند. چنین نگرشی، پدیدههای بسیاری را در حیطة مصنوعاتِ فرهنگی قرار میدهد و هنر را ساخته و پرداختهی فعالیتها و معنادهیهایِ جمعیِ انسان ها در طولِ زمان تلقی میکند. بر همین اساس، برساختهای چون اثرِ هنری، بیگمان با زمینه و زمانهی خود دارای ارتباطی است. جامعهشناسیِ هنر با مفروض گرفتن چنین گزارهای، میرود تا چگونگی و چند و چونِ رابطهی مذکور را بکاود و بنمایاند.
سبک های نقاشی -جدای از ادعاهایِ خودآگاهانه در باب رویکردشان در قبالِ واقعیت- به طُرُق متفاوتی در حال تأثیر و تأثر با واقعیت بودهاند. ممکن است یک سبک، خود را واقعگرا و یا به اصطلاح متعهد/آرمانگرا تلقی کند و خواهانِ بازنمایی/نقدِ زندگانیِ واقعیای باشد که از آن رنج میبرد(مانندِ نابرابریها و تبعیضهایِ اجتماعی) اما چنین عمل نکند. یا اینکه مقیّد به امور واقعیِ زندگانی نباشد و هنر را به هدفِ هنر طلب کند، اما ناخواسته جامعهاش را بازنمایی کند. لازم به ذکر است که در هر یک از مواردِ فوق، ویژگیِ خاصِ هنر که باعث میشود در هر عصر، جدای از دخالت امور بیرونی، به عنوان هنر متعالی پذیرفته شود، ذاتِ ذاتشکنِ آن (یعنی تخیل) است.
برای خواندن مقاله کامل آن را از قسمت زیر دانلود کنید