سردرگمی اپیدمیک روزمرگی / نگاهی به فیلم «میگرن» ساخته مانلی شجاعیفرد / از سری یادداشت های فجر
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت 30
- منتشر شده در 1390-11-14 23:53
*****
مجید رحیمی جعفری
روزمرگی مثل اینکه جذابیت زیادی برای فیلمسازان دارد. فرقی نمیکند فیلمساز کهنهکار باشد یا اینکه یک فیلم اولی. میگرن هم از آن دست فیلمهای پرشماری است که سه زندگی را در روزمرگی به هم بافته است و ماحصل هم مهم نیست که چه باشد. مانلی شجاعی فرد گر چه برای فیلم اول استاندارد خوبی از کارگردانی نشان داده است اما او هم فریب ظاهر داستانهای ساده را خورده که بیهدف تنها جلو میروند.
در کل فیلم فراموش میکند بازه زمانی خاصی را نشان دهد این بازه برای مخاطب زمانی مشخص میشود که چه زمانی از جهان داستان میگذرد که پانتهآ بهرام به قاضیانی میگوید 20 روز است همسرش رفته در سفر به سر میبرد. در این بیست روز چه تغییر و تحولی در داستان رخ داده است؟! شاید هیچ جیز را مخاطب شاهد نبوده جز زندگی. زندگی که جریان دارد و ما به آن توجهی نداریم. صبح تا شب از خواب بیدار شدهایم و تنها زندگی میکنیم. میگرن همین را میخواهد نشان دهد و در نهایت نیز با کنار زدن پرده توسط قاضیانی در آخر فیلم و درست نکردن سادیسمی ریشههای فرش در صورتی که نظمی در اوراق کاریش وجود نداشته مصداق کامل این مسئله است.
مشکلی که در فیلمهایی مانند میگرن وجود دارد به یک معضل رسیده است معضلی که کارگردان تفاوت در این نوع قصهگویی میبیند و همین امر چنین داستانهایی را رقم میزند. تنها داستان بحرانی فیلم داستان زندگی و دلهره پانتهآ بهرام بود که خودش گنجایش یک فیلم را داشت و بهتر بود که بیشتر به آن پرداخته میشد اما تقریبا میتوان گفت داستان فرعی شده بود و نتیجهگیری هم در زندگی قاضیانی گذاشته شد.
وقتی افشین هاشمی و تقریبا بازیگرانی که او انتخاب کرده است را در فیلمی مشاهده میکنید، انتظارها بسیار بالا میرود. بازیها برخلاف اغلب بازیهای چنین گروهی کمی اغراق آمیز و تصنعی بود. هدایت هاشمی خصوصا در صحنه رقص در کنار کودکانش یکی از بدترین لحظات بازی خود را به نمایش گذاشته است. در کل همانطور که در ابتدا هم گفته شد برخی از موارد این فیلم در اشل یک فیلم اول خوب بود به نسبت فیلمهای ضعیفی که تا این دو روز در کاخ جشنواره به نمایش آمده شاید بهتر بوده باشد.