تحقق نیافتن امر دراماتیک در یک بایوپیک/ نگاهی به فیلم «بیخداحافظی» ساخته احمد امینی / از سری یادداشت های فجر
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت 30
- منتشر شده در 1390-11-16 01:09
*****
مجید رحیمی جعفری
بیخداحافظی پس از سالها دوری احمد امینی از سینما کنجکاویهای خاصی را برانگیخته بود. نه فقط از این حیث که احمد امینی نه سال است هیچ فیلمی را پس از این زن حرف نمیزند نساخته بود و تجربه چند سریال خوب را داشته است بلکه فیلم در مورد رضا صادقی یکی از محبوبترین خوانندگان پاپ ایران است.
احمد امینی در ورای متن خود از روندی صحبت کرده بود که مشتاق به ساخت این فیلم شده است. از علاقه نداشتن به موسیقی پاپ و پس از یک بار گوش کردن کار صادقی شیفته او شده است و از این قبیل صحبتها که شخصیت نسیم دانش (پگاه آهنگرانی) نیز درست در فیلم چنین وضعی را دارد. روزنامهنگاری که هیچ چیزش شبیه خبرنگاران نیست و تنها از خبرنگاری آن شوق پیگیری یک خبر را در شخصیت او میبینیم.
در یافتن جلوههای نمایشی برای تغییر ماهوی دادن یک مضمون که در خارج از جهان نمایشی وجود دارد مؤلفههای مختلفی وجود دارد و این امر در مورد یک بیوگرافی هم وجود دارد. اگر قرار باشد وجوه دراماتیک در نظر گرفته نشود به یک مستند تبدیل میگردد. بیخداحافظی جدای اینکه ادعای یک فیلم داستانگو را دارد عملا گذار مؤلفهها از جهان زندگی صادقی به سینما تحقق نیافته است. درامی شکل نگرفته و در کنارش رویدادها، مکانها، فضا و شخصیتهای خارج از جهان فیلم در سطوح فیلمیک هیچ نمود خاصی ندارند.
رضا صداقی خارج از جهان فیلم باید در جهان فیلم یکبار دیگر هویت یابد. مخاطب بداند چرا این آدم برای خودش آرمان دارد که من در فلانجا نمیخوانم و باید بدانم کجا آهنگهایم پخش میشوند. اینکه با این پیشفرض پا به سینما بگذاریم که این رضا صادقی هست و نباید به هیچ کس برای آلبوم دادن اعتماد کند، خوب چرا با این پیش فرض پا به سینما نگذاریم که این رضا صادقی هم به همه جا رسیده خودش هم در صندلی پشت ما نشسته و چرا فیلمش ساخته شده!
هدف فیلم کاملا نامشخص است. ادای دینی هم به رضا صادقی وجود ندارد. کارگردان هم خود گفته برای اولین بار یک سال قبل از ساخت یک آهنگ او را شنیده پس چه طرحی دنبال میشده است؟ یک فیلم شیک و تجاری ساخته شود که از شخصیت رضا صادقی استفاده شود و قبل از اینکه برای خوانندگان بزرگ مشابهی که کم هم نبودند برای صادقی فیلم ساخته شود! این امر هم کاملا با مضمون فیلم که صادقی خیلی آرمانگرا است فاصله دارد.
در کل هر چیزی که فیلم نشان میدهد در جهانی که به دراماتیک تبدیل نمیشود با جهان خارج تناقض دارد. صدرایی (پیام دهکردی) رئیس روزنامه نسیم را وارد ماجرای رضا صادقی میکند بیآن که توضیحی داده شود چرا او و خودش هم این سؤال را دارد. شاید بگوییم چون او زبردستترین خبرنگار روزنامه است. صدرایی بر این فشار که تو به پول این کار نیاز داری به نسیم این مأموریت را تجویز میکند. نسیم هم هیچ نشانی از خبرنگار بیپولی که اجاره خانهاش را هم نمیتواند پرداخت کند ندارد و بالعکس با البسه، وضعیت خانه و دیگر موارد نشان از پگاه آهنگرانی متمول دارد. امینی مثل اینکه نه به اصحاب رسانه که خود هم روزی از آن دسته بوده توجه داشته نه حالا به خبرنگارانی که نزد او برای گرفتن خبر میروند توجه میکند. این نگاه نکردن فیلمساز به جهان پیرامون بزرگترین معضل سینمای کشور است. اینکه فیلمساز دغدغهها را نمیشناسد و با دغدغههای دورانی روبهرو است که تازه فعالیت را آغاز کرده است. نمیداند رضا صادقی کیست یکبار ترانهای از او گوش میدهد و خوب چرا فیلمش را نسازد؟!
در پایان از خوشساختی برخهای از صحنهها، بازی خوب خود رضا صادقی نباید گذشت. فیلم در لحظاتی که رضا صادقی ترانهای را اجرا میکند لذت بخش است و در سایر لحظات هیچ برای گفتن ندارد و پایان هم چیزی را نمیرساند و پایانبندی فرقی ندارد با این روند چه هنگام باشد.