یه عاشقانه کشدار / نگاهی به فیلم «یه عاشقانه ساده» ساخته سامان مقدم
- توضیحات
- نوشته شده توسط نرگس جهانبخش
- دسته: یادداشت 30
- منتشر شده در 1390-11-19 08:52
****1/2
از سری یادداشتهای روزانه جشنواره فیلم فجر
یه عاشقانه ساده از فیلمهایی بود که هم به دلیل اسمش هم به دلیل اسم بازیگران آدم را کنجکاو میکند به تماشای آن بنشیند. شاید مثل من منتظر تماشای یک عاشقانه ساده و روان باشید اما باید بگویم که اشتباه کردهاید، چون فیلم فقط در همان دقایق ابتدایی یک عاشقانه ساده و زیبا میان دو کودک است و به محض گذر به بزرگسالی همه چیز کلیشهای، داستان نخنما و کهنه در عوض سادگی میشود.
تنها چیزی که در این بین ساده است داستان فیلم میباشد. دختر و پسری در یک روستا همدیگر را میخواهند و بنا بر رسم و رسومات پدر دختر با پدر فرد دیگری وعده کردهاند تا دختر به عقد پسر کدخدا درآید. دختر حیا میکند و پسر عاشق پیشه هم نمیخواهد پا روی سنتها گذارد و تنها کشمکش داستان –که البته هیچ کش مکشی شکل نمیگیرد- همین امر است.
یکی از مواردی که در فیلمها به آنها دقت نمیشود تناسب سنی بازیگران است که برای جور درآمدن با هم نیز عمل خاصی صورت نمیگیرد. مهناز افشار و مصطفی زمانی عاشق یکدیگر هستند و جالب اینکه فاصله سنیشان با یکدیگر در واقعیت زیاد است و در فضای فیلم زمانی کوچکتر از سنی که دارد هم به نظر میرسد و گریم بسیار بدی دارد. او در این فیلم نمیخواهد با خواستگار هم درگیر شود و منتظر میماند تا شاطر موافقت کند. اینجا دختر است که پا بر حیای خود میگذارد که در فضای روستایی شناخته میشود.
شاطر موضع خود را مشخص نمیکند و تنها میتوان از مهلت خواستنش از کدخدا حدس بر به دست آوردن دل دخترش نسبت داد. او دین به کدخدا دارد و پول قرض کرده است. برای پرداخت پول به کدخدا داخل خمیر مخدر میریزد که معلوم نیست این مخدرها را از کجا آورده است.
اگر فیلمنامه ضعیف را کنار گذاریم به ریتم بسیار کند فیلم میرسیم. فیلم بسیار در سکون میگذرد و برخی اوقات شاید پویایی دیده نمیشود. صدای خواهر کرامت هم از آن مواردی است که معلوم نیست چرا لااقل صداگذاری نشده تا مخاطب با شنیدن آن اذیت نشود. نازدل هر از گاهی برای دیدن مأمور جاده نامه پست میکند که آن هم هیچ توجیهی ندارد. اگر تنها برای دیدن مأمور هست و هر دفعه خیلی واضح علاقه خود را مطرح میکند چرا از چیزهایی استفاده نمیکند که در فضای روستایی متداولتر است. فیلم به ما هیچ موقعیتی از روستا را نشان نمیدهد تا با خیال راحت بازیگرها هر کدام با هر لهجهای بخواهند حرف بزنند و برای ما هم لابد نباید سؤالی پیش بیاید! کرامت، شاطر، کدخدا و ... هر کدام یک گویش دارند.