گزارش شب اول کن 2015 / «خواهر کوچلوی ما» و «قصه قصهها»
- توضیحات
- نوشته شده توسط امیر گنجوی
- دسته: گزارش و یادداشتهای روزانه از کن
- منتشر شده در 1394-02-25 01:41
1. «خواهر کوچولوی ما» اثر هیروکازو کودها جمعبندی مختصری از چیزهایی است که در این سالها به عنوانِ فرهنگِ خانوادگی ژاپنی در فیلمهای کلاسیک این کشور دیدهایم: تشییع جنازه، سکانسهای قطار، گپ و گفتهای پر شور وحالِ خانوادگی، سکانسهای غداخوری ، کیمونوهای ژاپنی، سکانسهای آتش بازی، فوتبال پسران و دختران و .... همگی در این فیلم به چشم میخورند . کودها در این سالها استادخلق تجربیات غیرمنتظره با فضاهای خانوادگی بود و خودش را نشان داده است.
داستان فیلم اخیر هم به نحوی ادامهی همین رویکرد است: دخترِ کوچکی که نتیجه ارتباطِ پدر با زن جدیدی است وارد زندگی سه خواهر میشود و با ورودش رویکرد انها به زندگی خانوادگی و اهدافشان در خانواده را تا حدی تغییر میدهد (کودها مثل تجربههای قبلیاش، استادی خودش را در بازی گرفتن جمعی و فرار از سوپ اپرا شدن در این کار نشان داده است)
خانواده به شکلِ سنتی معنای خود را از دست داده است. دیگر عادی شده است که از خانوادههایی بشنویم که در آنها افرادی از خانوادههای مختلف (زن و شوهرِ طلاق گرفته) زندگی میکنند، عادی شده که زنی بچهاش را در رحمِ مصنوعی زنی دیگر پروش دهد و بعدتر به جمعِ خانواده خود بیفزاید و .... در هر حال، تفکر معاصر نسبت به خانواده و جایگاهش اثراتاش را در کارهای کودها به مرور نشان داده است. افسوس که نگاه کودها به خانواده جدید گاهی بیش از حد دارای چاشنی فراقمندی و رویازدگی است: چهار خواهر بدون هیچگونه مشکلی و تنشی با هم زندگی میکنند و همواره در حال گذار از یک لحظه خوشی به لحظهای دیگر هستند. تنها نقطه خاصِ دراماتیک ماجرا ورودِ مادرِ سه دختر به قصه است که تا حد زیادی فیلم را از نابودی نجات میدهد. با این وجود، برخوردِ زیباییشناسی بیننده با "خواهر کوچولو" با توجه به تجربههای شخصی متفاوت خواهد بود. سخت است که در مزمت پوچی فیلمی بنویسید که بیننده از آن خوشش آمده است. در کنار یکی از منتقدین سخت گیر "فیلم کوارتلی" نشسته بودم که خانمی نسبتا مسن و سرشناس است. مشخص بود که کاملا تحت تاثیر فیلم قرار گرفته بود. خانمهای ِ مختلفِ دیگری را هم در سالن دیدم که با فیلم و به خصوص فضای خواهرانه کار ارتباط نزدیکی برقرار کرده بودند. شاید برای فهمیدن و لذت بردن از بعضی فیلمها باید زن بودن را تجربه کرد.
2. «قصه قصهها» ماتیو گرونه 3 داستانِ موازی فانتزی -اسطورهای (با چاشنی طنز) است که بیننده را یاد کارهای پازولینی و اقتباسهایش از افسانه کانتربری میاندازد. در صحبتِ با یکی از منتقدین ایتالیایی متوجه شدم که این فیلم برگرفته از یک افسانهی قرن هفدهمی ایتالیاست.
نیچه در تعبیرش از روایتهای اسطورهای میگوید که اسطورههای اولیه یونانی تا حد زیادی پیشا-منطقی بودند. راوی اتفاق و رخدادی را که معمولاً نتیجه اراده و خواست (Desire) شخصیتها بود نقلِ قول میکرد و در این فرایند به فکرِ پرسش پیرامون دلایلِ رخ دادن حوداث نبود. با این دید، کارگردان تا حد زیادی با ملاتِ افسانه /اسطورهای فیلم به شکل پیشا-منطقی برخورد کرده است. در یکی از قصهها داستانِ دختری را میبینیم که به اجبار ِپدرش، پادشاه، باید که با انسانِ هیولاگونهای که به معمای پادشاه جواب داده ازدواج بکند. دختر از پدرش سوال میکند آخر چرا باید با چنین هیولای بدهیبتی ازدواج کنم. پدر در جواب میگوید که این تعهدِ مقام پادشاهی است و بخشی از قسمت و سرنوشت تو، باید قبول کنی. روش برخورد با چنین فیلم افسانه و اساطیری در این همین گفتوگو بیان شده است. کارگردان تا حدِ زیادی این منطق را قبول کرده و دنبال توجیه دلایل رفتاری شخصیتها نرفته است. حوادث و اتقاقاتِ پیچیده داستان همگی نتیجه خواست زنهای داستان است، در این فضای اسطورهای با رشته دلمشغولیهایی امروزی، همانند دغدغهی زیبایی، روبهرو هستیم؛ یا این وجود، داستان کاملا غیر قابل پیشبینی است و در هر لحظهاش هر اتفاقی ممکن است رخ بدهد. در چنین نگاهی شخصیتها نمونههایی آرمانی هستند و حوادثی که برای شخصیت اسطورهای رخ میدهد مبنای کار است. دوربین در پی بیانِ حس و حالِ شخصیتها نیست و تمایلاتاش و موضعگیریهایش کاملا وابسته به خواسته شخصیتهاست. این رویکرد به داستان ممکن است که برای ذهنهای مدرنِ امروزی ارتباط عاطفی/منطقی با شخصیتها را دشوار کند.