نقد فیلم برش the cut: حماسه فاتح آکین از نسل کشی ارامنه
- توضیحات
- نوشته شده توسط پیتر بردشاو (مترجم: ساناز محمدعلیها)
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1393-06-13 02:14
آدولف هیتلر میپرسد: «امروز بعد از تمام این اتفاقات "چه کسی" درباره نابودی ارامنه صحبت میکند»؟
قتل عام ارامنه که در سال 1915 توسط عثمانیها صورت گرفته هنوز موضوع جنجالی و البته بحث برانگیز است. به خصوص در ترکیه جایی که مقاومتهایی در خصوص پذیرش این جنایت از سوی عثمانیها و شرم این نسل کشی صورت میگیرد. فاتح آکین فیلمساز ترک تبار آلمانی این موضوع را نقطه آغازی در پذیرش و از بین بردن حساسیتهای موجود قرار داده است.
اولین حماسه او ساخت فیلم ژیواگو واری به زبان انگلیسی، به تهیه کنندگی و نویسندگی مادریک مارتین بود. نویسنده کهنهکاری که با اسکورسیزی در گاو خشمگین و خیابانهای پایین شهر همکاری کرده است. این یک حرکت بزرگ و بلند پروازانه دربارة نشان دادن هضم ترس ارامنه برای مهاجرت به آمریکاست که روز به روز شدیدتر هم میشود؛ اما از نظر عاطفی فیلم ساده انگاشته شده است، به خصوص در نیمه دوم فیلم وقتی که قهرمان فیلم در مقابل آمریکا و تمام جذابیتهای آن میایستد، ضربآهنگ فیلم کند میشود.
فیلم برش جزئیات پیچیده و شوخ طبعیهای معمول فیلمهای اخیر انگلیسی-آلمانی آکین مانند شاخ به شاخ (2005) و لبه بهشت (2007) را ندارد. با این وجود این بخش از چنین حادثه هولناک تاریخی در سینما نادیده گرفته شده است؛ اگرچه آتوم اِگویان در فیلم آرارات در سال 2002 به این حادثه اشاره کرده است، اما آکین آن را با اعتقاد قلبی ساخته است. با این حال ممکن است جامعه ارامنه از این واقعیتی که آکین آن را دراماتیزه کرده مستثنی باشند، اما روی پرده او کشتار وحشیانه 30 قربانی و یا حتی بیشتر را نشان داده، بخشی که او بیشتر از سایر قسمتها درباره آن اصرار ورزیده است.
طاهر رحیم نقش یک قهرمان آماده به جنگ به نام نازارت را بازی میکند. آهنگر ارمنی که از دختر و همسرش توسط نیروهای عثمانی جدا شده و برای کار اجباری نظامی به خدمت گرفته شده است. کاری که کمتر از بردگی در یک گنگ نظامی به نظر نمیرسد و تمام اینها برای نابودی نژاد آنهاست. او با یک زندانی تُرک آشنا میشود. زندانی غیرنظامی که در صحنهای وانمود میکند میخواهد گلوی او را در مقابل سربازان ببرد. زخمِ حاصل از این رویداد روی گردن رحیم باعث لال شدن و البته زنده ماندن او میشود و آنها از آنجا فرار میکنند. نازارت و زندانی تلاش میکنند از آنجا دور شوند؛ مانند ارواح فراری از تاریخ تا اینکه یک گروه از ارتش ترکیه در بیابانها به آنها کمک میکنند و به آنها آب و غذا میرسانند. تا جایی که در نهایت توسط یک تولید کننده صابون نجات مییابند. این استعارهای بینظیر در فیلم است. صابون -که در حقیقت پاکی میآورد- چیزی که قدرتمردان هم دستان خود را از مسئولیت با آن میشویند. تولید کننده، برخی از محصولات خود را به سربازان میدهد و هنگام رفتن بلند به آنها می گوید: «روسپییانِ شهر حلب از شما تشکر میکنند». بیچاره نازارت لال که در طول تمام این مدت ذهناش مشغول یک چیز بود؛ پیدا کردن دخترش. مأموریتی که او را به سفری چند صد مایلی میبرد. این سفر به صراحت نقطه ضعف این فیلم است. در آن کشمکشهای سیاسی و تاریخی کمی دیده میشود و درام زیادی در آن وجود ندارد. ترس در این صحنهها فروکش کرده و جای خود را به جستوجوها و مسافتهای طولانی داده است. در این بخش شخصیت رحیم اوج و فرود خاصی ندارد. چهره او همان چهره زیبا و پسرانه باقی مانده است تا به یکباره در انتهای فیلم موهای خاکستری او ظاهر میشود. (در ابتدای فیلم، او ظاهر مسیحی به سان فیلم انجیل به روایت متی ساختة پازولینی دارد.) شخصیت او لال است، این یعنی در فیلمنامه چیز زیادی در مورد طاهر رحیم وجود ندارد که رویش کار کند با این حال بازی کنترل شدهای دارد مانند لحظهای که او متوجه زنده بودنش میشود و واکنش مجذوب کنندهای در سکوت از خود نشان میدهد مانند چاپلین در فیلم بچه. چشمهای نازارت نیز مانند یک بچه میدرخشد.
با تمام این تفاسیر این را باید در نظر داشت که بنمایه فیلم را شادی و کمدی تشکیل نمیدهد، اما بسیار قابل درک است. فیلم برش به تنهایی نشانگر اعمال وحشیانه و قتل است. فیلم به خوبی جدایی همسران از خانواده، بچه، پدر و مادر را به تصویر کشیده است. در واقع گذشته را در حال به تصویر کشیده است. اینها گوشه فراموش شدهای از تاریخ هستند. برش شامل صحنههایی از گذشته است که جای بحث دارد و حاوی تصاویر قدرتمند و پرابهت همراه با ژست صادقانه از سوی فاتح آکین است.