ده فیلمی که امسال در جشنواره لندن باید دید
- توضیحات
- نوشته شده توسط تحریریه آکادمی هنر
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1395-07-22 11:59
شصتمین دوره جشنواره جهانی فیلم لندن در حالی برپاست که این جشنواره قدیمی- یکی از باسابقه ترین جشنواره های سینمایی- هنوز در جست و جوی هویت دست و پا می زند. این جشنواره در میان نگهداشتن عنوان جشنواره جشنواره ها- با نمایش گزیده عظیمی از فیلم های سایر جشنواره های جهان به همراه اولین نمایش چند فیلم تازه عمدتاً بریتانیایی- یا تلاش برای کسب هویت به عنوان یک جشنواره مسابقه ای پا در هواست؛ کاری که از چند سال پیش با افتتاح بخش مسابقه آغاز شد و آسان نمود اول، ولی افتاد مشکل ها. تکرار نمایش فیلم هایی که در جشنواره هایی چون کن و ونیز درخشیده اند در بخش مسابقه جشنواره لندن خودبخود ارزش این بخش را مخدوش می کند.
ده فیلمی که امسال در جشنواره لندن باید دید
- تونی اردمن (Toni Erdman): فیلم محبوب منتقدان در جشنواره کن که به طرز غریبی از چشم داوران دورماند؛ تصویری شگفت انگیز از بطالت زندگی که در رابطه یک پدر و دختر متجلی می شود، با فضایی ساده و به شکلی ضدقصه که تمام مناسبات تثبیت شده زندگی ما را به چالش می کشد.
- فرانتز (Frantz): بهترین فیلم فرانسوا اوزون پس از چند تجربه پیاپی ناموفق و نومید کننده که این بار در فضایی سیاه و سفید، تاثیر جنگ را در یک داستان عاشقانه جمع و جور- در مقطع پس از جنگ اول جهانی؛ با دو عاشق از دو سوی جنگ- تصویر می کند با میزانسن های تحسین برانگیز.
- دیوید لینج؛ زندگی هنری (David Lynch: The Art life): یک مستند دیدنی درباره وجهی از هنر این نابغه سینمای پست مدرن که به نقاشی ها و خلق آثار غیر سینمایی او می پردازد و البته تصویری کماکان دقیق و خیره کننده از احوال یک فیلمساز غریب و دنیای وهم آلودش ارائه می کند.
- لاکپشت قرمز (The Red Turtle): یک انیمیشن بدون دیالوگ با تصاویری بسیار قوی و تاثیرگذار و قدرت داستان گویی شگفت انگیز که نیاز به هر دیالوگی را از بین می برد.
- سفر برای شکار(Safari): مستند درخشانی از اولریش سیدی که با سه گانه اش «بهشت» شهرت جهانی یافت، درباره اروپایی هایی که در آفریقا برای تفریح شکار می کنند؛ یک فیلم دردناک و تلخ که شکار نایاب ترین حیوانات را با دوربینی ثابت و ناظر به تصویر می کشد (و آن را به زیبایی به نژادپرستی این شکارچیان هم مرتبط می کند) با تصاویری دردناک که اشک از چشم تماشاگران سرریز می کند.
- شادترین روز در زندگی اولی ماکی (The Happiest Day in the life of Oli Maki): یک فیلم ساده و جمع و جور با مفهومی بارها تکرار شده- که پول و شهرت خوشبختی نمی آورد- اما با بیانی بسیار بدیع و تازه و گیرا که یکی از بهترین فیلم های سال را رقم می زند.
- فارغ التحصیلی (Graduation): یک فیلم تحسین برانگیز دیگر از کریستین مونجیو، ستایش شده ترین فیلمساز رومانیایی درباره مفهوم وجدان و شرایط امروز جامعه رومانی که به راحتی تعمیم پذیر است و می تواند درون و برون هر شخصیت و هر جامعه ای را در بربگیرد.
- پترسون (Paterson): یکی از بهترین ساخته های جیم جارموش که باز به طرزی عجیب از چشم داوران جشنواره کن دور ماند؛ یک فیلم خالص درباره روزمره گی و خلق هنری، با ستایش سادگی- و شعر- که به طرزی ماهرانه موفق می شود گذر زمان و سکون و سکوت زندگی را تصویر کند؛ با بازی گلشیفته فراهانی- نه در اوج- و چند آواز قدیمی ایرانی نوستالژیک.
- جانور شناسی (Zoology): یک فیلم دیدنی دیگر از سینمای پرقدرت این سال های روسیه با یکی از بامزه ترین مضمون ها- درباره زنی که دم در می آورد!- که ابعادی انسانی و اجتماعی می یابد و با لطیف ترین و زیباترین صحنه ها مفهوم تنهایی انسان را می کاود.
- زندگی یک زن (با عنوان فرانسوی یک زندگی Une Vie): یک فیلم تاریخی غریب که در ابتدا سرشار از تناقض به نظر می رسد، اما بسیار هوشمندانه پیش می رود: مهمترین اتفاقات داستان را نمی بینیم و تنها با درون یک زن روبرو هستیم که به شدت ما را با خود درگیر می کند: حرکت خلاف جریان با تلاش برای همراهی ما با زنی که نه تنها قهرمان نیست، بلکه بسیار منفعل و ضعیف هم هست؛ فیلمی نمادین درباره زوال اشرافیت.