نقد فیلم زیر سایه Under the shadow / فیلمی قابل توجه با مضمونی گل درشت
- توضیحات
- نوشته شده توسط نرگس جهانبخش
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1395-08-17 15:51
زیر سایه Under the shadow اولین فیلم ساخته بابک انواری است که از سوی انگلستان به عنوان فیلم برگزیده مراسم اسکار[با وجود فیلم مهمی چون من دنیل بلیک ساختة کن لوچ و برندة نخل طلای کن] انتخاب شده است. زیر سایه اولین فیلم ساخته شده توسط یک کارگردان ایرانی با بازیگرانی است که فارسی صحبت میکنند. اغلب این فیلمها از آثار بهمن قبادی، امیر نادری یا برخی فیلمها چون شرایط یا غیره همه و همه حتی قابل دیدن برای مخاطب داخلی نیستند ولی زیر سایه نه تنها قابل دیدن نیست بلکه یک فیلم مهم ژانر وحشت شناخته میشود.
در قلب داستان فیلم، خانوادهای متشکل از شیده (با بازی نرگس رشیدی)، درسا (آوین مانشادی) و ایرج (بابی نادری) قرار دارند که در کش و قوس جنگ ایران و عراق به سر می برند. چندی بعد پدر خانواده برای بهیاری به جنگ میرود و مادر و دختر اسیر خانهای جن زده میشوند. در همین خط داستانی همه چیز جذاب است، پیوند جنگ و جن که هر دو بر سر خانواده هوار میشود بسیار جذاب است؛ اما در بطن داستان ایدئولوژی وجود دارد که کمی اذیت کننده است و باز هم نسبت به تمام فیلمهای موافق و مخالف یک جریان اسیر یک بعد سیاه و سفید ساختن فیلم شده است. کمی بیشتر در مورد آن بدون لو رفتن اصل حوادث که جذابیت این درام ترسناک بر آن استوار است توضیح دهم.
ایرج علاقهای به خط مقدم جنگ رفتن ندارد و برای گرفتن جواز کار نمیتواند از اعزام به جبهه نبرد سرباز زند. شیده جزء گروهکهای مختلف اول انقلاب بوده است که از تحصیل (رشته پزشکی) منع شده است. تا این جا خانواده (یعنی زن و مرد) هر دو به نوعی با حاکمیت به مشکل خوردهاند. مرد علاقهای به کمک ندارد و زن را خودی نمیپندارند. البته که نمیتوان گفت فیلم ضد ایرانی است چون خانواده جزء اقلیت مخالف محسوب میشوند. در هر جنگی برخی از افراد بنا به سلیقه چه مخالف حکومت باشند، چه ناتوانی و چه از سر ترس ممکن است در جنگ یا دفاع شرکت نکنند. تا بدین جا قصه فیلم خیلی هم جذاب است که به خانوادهای پرداخته شود که سنخیتی با اطراف خود نداشته باشند؛ اما فیلم رفته رفته اسیر یک نگاه تک بعدی با دیالوگها و صحنههای گل درشتی میشود که آن انسجام کارگردانی را ندارد. حال که به کارگردانی اشاره کردم بد نیست بگویم «زیر سایه» بسیار خوش ساخت است، شما را میترساند و این مسئله موقعی اهمیت دارد که موضوع مرتبط با باورهای ماست. مخاطب ایرانی به قطع اسیر روند حوادث فیلم میشود و احتمال زیاد هم از خیلی از صحنهها خواهد ترسید، اما فعلا بازگردیم به همان وضعیت ایدئولوژی فیلم.
فیلم بیشتر از اینکه ضد ایران و جمهوری اسلامی باشد (که در خیلی از رسانهها با وجود اعلام اینکه فیلم را ندیدهاند در موردش نوشتهاند) ضد یک نوع سنت جامعه ماست. وقایع در آپارتمانی میگذرد که همه مستأجر آقای ابراهیمی هستند، همسر آقای ابراهیمی مطیع شوهرش است. دو مرد دیگر در این ساختمان هستند. یکی پیرمردی که در همان اوایل فیلم سکته میکند و دیگری ایرج. شخصیت اصلی قصه شیده است. حاکمیت شیده را از درس خواندن باز میدارد و با کمی صحبت با همسرش مشخص میشود ایرج نیز تمایلی برای درس خواندن شیده ندارد. او هم همان نگاه سنتی را دارد که شیده بهتر است فکر بزرگ کردن بچه را بکند و شاید این یک صلاحی در زندگیاشان باشد. اگر آپارتمان را به صورت جزء به کل نمادی از جامعه بپنداریم با یک جامعه کاملا مردسالار طرف هستیم. جامعه ای که هیچ حقی را برای زن ها قائل نیست. آقای ابراهیمی قفل در را هر شب برای محافظت از جامعه اش می اندازد و این طور القا می کند که یک نگاه حاکم در این نگاه مردسالاری وجود دارد که باید وجود داشته باشد. وقتی یک شب قفل در انداخته نشده است، او شیده را مقصر می داند. وقتی ایرج میپرسد چرا فکر میکنید شیده قصور کرده، خیلی کلیشهای و طبیعی این طور جواب میدهد که تنها زن ساختمان است که رانندگی میکند. از سوی دیگر ایرج مرد تحصیل کرده ساختمان نیز از شیده میخواهد نزد خانوادهاش در شمال برود چون باید مواظب خودش یا درسا باشد. شیده که در مقابل این نگاه حاکم قرار دارد خود را توانا در اداره بدون مرد میداند. وقتی مردهای ساختمان کم میشوند، دختر کرد آپارتمان را ترک میکند و مادر پیر هم نزد پسرش (مرد دیگر) به پاریس میرود. این یک طرف نگاه کردن کمی اذیت کننده است و کاش مرد دیگری وجود داشت که این فضای تک قطبی را میشکست. حال به ایدئولوژی دیگر فیلم نگاهی بیاندازیم که بتوان با همین پاراگراف یک جمع بندی کلی از ایدئولوژی حاکم بر فیلم داشته باشیم.
در ساختمان تنها خانواده ای که حجاب دارند و معتقد به شمار میروند، خانواده ابراهیمی است. همان خانواده حاکم که صاحب خانه خود عزم جنگ نکرده و از نگاه همسایهها صاحب خانه منصفی نیست و از یک نگاه کلیشهای دیگر به دیر شدن اجارهها هم غر و لند میکند. همسر او چادری است و تنها شخصی است که به جن بر اساس قرآن اعتقاد دارد و برای شیده از آن حرف میزند. از سوی دیگر تمام ساختمان یک رنگ هستند و صاحب خانه با دیگران فرق دارد. آن کسی که زودتر قصد فرار دارد همین خانواده معتقد هستند وگرنه دختر برای خاکسپاری پدرش میرود، مادر تا زمانی که مردها هستند میماند و شیده تا انتها حاضر به ترک خانه نیست. اشخاص معتقد ترسیم شده که نگاه سنتی دارند و از نگاه شیده و دیگران خرافه گو به شمار میروند حتی رفتار خوبی با آن پسرک یتیم در خانهاشان ندارند. شیده تا انتها حاضر به تسلیم شدن نیست، اما نگاه مردسالار و سنتی که فیلم از جامعه ما کاملا سیاه دیده را مانند بختک ترسیم کرده است. زن ابراهیمی زمانی که شیده می خواهد خانه را ترک کند دست شیده را می کشد و از جن صحبت می کند که وقتی به یک شخص گیر بده و چیزی از آن را بردارد ول کن طرف نیست. این نگاه حاکم به گونهای تأثیر دارد که تنها بازمانده مقاوم هم در مقابل این نگاه مردسالار در نهایت میشکند و به شمال نزد خانواده مرد (کاملا بر خلاف میلاش) میرود. شیده تمایل داشت پزشکی بخواند چون مادر فوت شدهاش، آرزویش این بود. این را یادگاری در یک کتاب او نوشته بود که جن از صندوق شیده برمیدارد و کتاب ورق میخورد و این نمایش داده میشود. عروسک بازپس گرفته میشود اما آرزو و خواستهها بر باد میرود. حتی عروسکی که باز میگردد و جنسیتاش مونث است تکه تکه شده است و چسب هم افاقه نمیکند. باز هم نگاه مردسالار و ایدئولوژی این که حاکمیت این جامعه مردسالار است و زن ها در آن به خواستهها تن میدهند کاملا یک طرف است و شاید با وجود یک برهان خلف آن نگاه تیره این قدر گل درشت نبود.
در کل اگر این ایدئولوژی به این صورت نبود، هیچ ایرادی ندارد که کسی با عقیده یا جنگ یا هر چیزی که در یک حاکمیت وجود دارد مشکل داشته باشد و فیلم به آن بپردازد چنانچه محمدعلی کلی به جنگ نرفت و سه سال از ورزش محروم شد ولی فیلم «علی» که در تاریخ سینما باقی ماند دوباره مانند سیل فیلمهای دیگر این قصه را پررنگ برای انتقاد به دوره نیکسون نکرد. ژانر وحشت کمتر فیلم جدی به خود دیده است و «زیر سایه» جزء معدودترین آنهاست که حوادث را با یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ درآمیخته (که در ابتدای فیلم نیز به آن اشاره میکند) و دهشتناکی جنگ را مانند دهشتناکی حضور این موجود ناشناخته نشان میدهد. جنگ و جن همانند یکدیگر آن ویرانی و وحشت را وارد ساختمان میکنند. فیلم همچون فیلم های مهم ژانر یک کودک را نشانه میگیرد. این موجود ناشناخته از خانواده سهم میخواهد و سهم او مثل همیشه کودک است و برای نجات آن باید وارد جنگ شد و از همه مهمتر قوی بود. آن سکانس معروف وارد گرداب جن شدن شیده نشان از مبارزه نهایی برای بازپس گیری درسا و فرار از مهلکه است. «زیر سایه» با وجود این ضعف های موضوعی در ساخت و مفاهیم ژانر بسیار موفق است و باید منتظر ماند و دید در نهایت جزء 5 نامزد نهایی اسکار میتواند باشد یا نه!
دیدگاهها
در آخر خیلی از دیدن جمله ی "هیچ ایرادی ندارد که کسی با عقیده یا جنگ یا هر چیزی که در یک حاکمیت وجود دارد مشکل داشته باشد و فیلم به آن بپردازد" خوشحال شدم و من هم معتقدم که فیلم، فیلم بدی نبود و در واقع بهترین فیلم فارسی زبان در ژانر محجور وحشت است. با اینحال انصافا در حد نمره 99 از Rottentomatoes و یا 86 از Metacritic نیست.
منتها به نظر من بزرگترین ایراد های فیلم اولا دیالوگ ها بودند که تصنعی از آب درآمده بودند، طوری که انگار برای ترجمه شدن به زبان انگلیسی نوشته شده اند مثل دیالوگ شیده که میگوید: "این جنگ لعنتی هم که معلوم نیست کی تمام میشود!" یا دیالوگ آن ماموری (متوجه نشدم دقیقا مربوط به چه سازمانی است) که بعد از برخورد موشک عمل نکرده با ساختمان از پنجره فریاد میزند: "امدادگر .. خطر رفع شد .. بیایید بالا". به کار بردن واژه ی لعنتی در زبان محاوره ی ما ایرانی ها خصوصا در زمان های قبل تر شایع نیست و انگلیسی زبانان بیشتر اینگونه اند و از واژه ی F دار چپ و راست استفاده میکنند و ایرانی جماعت فحش میدهد! :) یک واژه ی رکیک در فیلم بکار رفته و کلا فیلم PG-13 است و نویسنده راحت میتوانست یک کلمه ی باورپذیر انتخاب کند.
این دو دیالوگ تنها نمونه هایی از چندین دیالوگ تصنعی فیلم اند.
تصور میکنم بدون سیاه نمایی های اغراق آمیز سیاسی، فیلم هیچ شانسی برای مطرح شدن نداشت.
من آدم مذهبی نیستم اما تجربه خودم و اطرافیان نزدیکم وجود موجوداتی غیر مادی رو بهم ثابت کرده
خدا خیرش بده فیلم کم خرج ولی خوشساختی بود
دمتون گرم
به نظرم هدف فیلم بالا بردن بار مذهبی مخاطب مسلمان بود ؛ در غیر اینصورت اینهمه به سوژه جن شاخ و برگ نمیداد .