نقد فیلم تو واقعاً هرگز اینجا نبودی You Were Never Really Here ساخته لین رمزی / آشوبی از درد و رنج
- توضیحات
- نوشته شده توسط تیم رابی (تلگراف)
- دسته: یادداشت سینمای اروپا
- منتشر شده در 1396-03-07 19:05
لین رمزی کارگردان 41 ساله اسکاتلندی در میان علاقهمندان سینمای مستقل شهرت بهسزایی دارد. او پس از فارغالتحصیلی در سال 1995 از مدرسه فیلم و تلویزیون ملی بریتانیا، فعالیت سینمایی خود را با ساختن فیلمهای کوتاه «روز را بکش» و «مرگهای کوچک» در سال 1996 آغاز کرد.
«روز را بکش» در جشنواره بهرین فیلمهای کوتاه اروپا برنده جایزه بزرگ فرانسه شد. اما موفقیت اصلی رمزی با «مرگهای کوچک» شروع شد که در جشنواره فیلم کن سال 1996 برنده جایزه هیئت داوران در بخش فیلم کوتاه شد.
فیلم کوتاه بعدی رمزی «مامور کنتور گاز» بود که باز هم جایزه هیئت داوران بخش فیلم کوتاه جشنواره کن را در سال 1998 برای او به ارمغان آورد. علاوه بر این «مامور کنتور گاز» برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه بفتا و برنده جایزه یوزپلنگ آینده از جشنواره لوکارنو شد.
رمزی سال 1999 اولین فیلم بلند خود به نام «تلهی موش» را ساخت. فیلم داستان رایان 12 ساله است که در یک دعوای ساختگی با جیمز غرق میشود و میمیرد. جیمز به خانه میگریزد و سعی میکند با این فاجعه کنار بیاید.
«تله موش» موفقیت بسیاری در جشنوارههای سینمایی کسب کرد. فیلم جایزه کارگردان آیندهدار جوایز بفتا را برای لمزی به همراه داشت و در جشنواره انستیتو فیلم بریتانیا، جشنوراه فیلمهای مستقل بریتانیا، جشنواره فیلم شیکاگو و جشنواره فیلم ادینبورگ تقدیر شد.
«مورون کالار» دومین فیلم بلند رمزی سال 2002 با بازی سامانتا مورتن ساخته شد. فیلم داستان زن جوانی بود که در جستجوی هویت خود دست به سفری پرفرازونشیب میزند. فیلم در جوایز بفتا جایزه بهترین بازیگر زن را برای مورتن به ارمغان آورد و در جشنوواره کن دو جایزه جوانان و C.I.C.A.E را برد.
در هر صورت او امسال با کارگردانی فیلم «تو هرگز واقعاً اینجا نبودی» در بخش اصلی کن حضور یافته است. فیلمی که به واقع یکی از بهترین اختتامیههای جشنوارهی کن در ده سال اخیر را رقم زده است. این فیلم آشوبی از درد و رنج و حرمان است که پایانِ کن 2017 را بدل می کند به تجربهای تروماتیک از ناامیدی و یاس.
به واقع پرترهی جذاب لین رمزی از یک مامور خصوصی آسیب دیده، هم شجاعانه است و هم نفرت انگیز و از این رو ما را به یاد فیلم رانندهی تاکسی مارتین اسکورسیزی و ضدقهرمان بدنامش؛ تراویس بیکل و البته سیر فروپاشی روانی کاراکتر او می اندازد. این فیلم نیز همانند اثر فراموش ناشدنیِ اسکورسیزی مخاطبش را به درون عالمی از درد، تباهی می برد و در انتهای تونل فقط جرقه های کوچکی از نور را بدو نشان می دهد.
این به واقع سینمایی نیست که به مخاطبش لذت بدهد، اما می تواند که او را تحت تاثیر قرار دهد. در اینجا باید تاکید کنم که هیچ تمجیدی برای موسیقی رمز آلود و موزیک بک گراند فیلم لین رمزی کافی نخواهد بود. البته این نمی تواند که تنها دستاورد تکنیکی فیلم رمزی باشد. فیلم او مشخصاً از بابت کارگردانی اثر درجه یکی است و بعید نیست که بتواند جایزهی بهترین کارگردانی شب اهدای جوایز اصلی را از رقبایی چون هانکه و زویاگتنسف ببرد.
با این حال انگار که در فیلم خوآکین فینکس در هر صحنه از فیلم تصادفاً وارد صحنهی فیلمبرداری یک فیلم نوآر شده است-هر چند که فیلم رمزی در واقعیت نیز یک فیلم مهیج روانشناسانه نئو نوآر است-و از این رو یادش می رود که باید دقیقاً چکار کند و اغلب اوقات، نتیجهی کار او در یک صحنه، هم هیجان انگیز و هم خسته کننده است.
رمزی کارگردانی است که همواره به بافت فیلمهایش اهمیت وافر داده است و در تو واقعا هرگز اینجا نبودی، مقاومتی پر سرو صدا برای دست نبردن در پلات اولیهی فیلم از خود نشان داده است. این به واقع فیلمی است که ما از سازندهی «باید دربارهی کوین صحبت کنیم» انتظار داشتیم. به همان اندازه برانگیزاننده و به همان اندازه جسور و بدبین.