دربارهی «اشکان،انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»/ چشمانی آویزان در مسلخ حقیقت
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1394-07-06 13:20
سینما، ناب ترین ابزار برای تصویرنمایی پراکندهگی نگاه آدمی است و سینمای پست مدرن به هنگامترین نشانه برای رسیدن به عصاره تفکری بازنمایان شده در عصر تکنولوژی به شمار می رود. فیلم «شکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» که اولین فیلم بلند سینمایی شهرام مکری به شمار می آید، آشکارا نشانههایی از سینمای پست مدرن را در خود دارد و از این حیث میتواند نمونهای قابل ذکر از این نوع سینما برای آثار داخلی به شمار آید.
در کالبدشکافی سینمای پست مدرن باید رجوعی به نگرههای متمایز جهانی تکثرگرا در دهه پایانی قرن بیستم داشت، آنجا که انسان چنان به پدیدهها با دیده تردید فلسفی نگریست که عصر لایتناهیهای اندیشه ورزی شکل گرفت و هنرمند به مثابه بازوی اندیشه ورز دورانها بر این جریان تاویلهای تازهای را به طراحی رساند. از این رو، بی پایانی آراء و نشانهها در جهان رخدادها در آثار ادیبان و هنرمندان جلوههای فرمی و ساختاری غریبهای با فضای کلاسیک و مدرن یافت و میل به تجربه گرایی حد و مرز محدودیتها و حصار قراردادهای پیشین را از میان برداشت تا ابهام در واقعیت و وانمودگی به جای عینیت گرایی پرچم دار برداشتهای جدید شود.
سینمای پست مدرن از دل اصل نسبیگرایی خود را نمایان ساخت، به نحوی که در این نوع سینما وحدت سه گانه ارسطویی به کنار گذاشته شده و گستره تفکری و تنوع روایتها، ژانرها و مولفههای نقیضه بر هم شکل گرفت تا فیلمساز با توسل به منطق دیالکتیک در صدد بازی با اشکال و نظریات شکل یافته در قلمرو هنر باشد و با بازیگوشیهای فرمی و روایی به ساحت نامکشوف گذشته نفوذ کرده و با ارائه مفروضاتی چند وجهی، جهانی متکثر را به مخاطبین گوشزد کند. فضای انتزاعی آثار پست مدرن که تشابهاتی به جهان سورئال می یابد در پشت ظواهر ساده و مضحکانه خود، تفکراتی قابل بسط را دنبال کرده و با نقض قواعد دست و پا گیر سینما که در سیمای کلاسیک همچون قاموسی به شمار میرفته، سعی بر ساختار زدایی زمانی، مکانی و روایی دارد. از این رو در سینمای پست مدرنیسم، پیرنگها جای خود را به زنجیرهای بی پایان از پیشمتنهای روایی داده و گستره مکانی و گسست زمانی به عنوان انگارهای لامکانی و لازمانی در عصر مفروض گرایی به اجرا در میآید.
فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» همانطور که از عنوان آن بر میآید درصدد خوانش روایتی در هم تنیده براساس شیوه ارجاع بینامتنیت در دایره ای به هم ریخته از شمایل معمول زمانی و مکانی بوده و براین اساس شاهد کولاژی از شیوه های ارائه داستان در این نوع سینمای آشنازداینده می باشیم. از این حیث تجربه غریب شهرام مکری در سینمای ایران جای تامل داشته و میتواند با همه نقصهای روایی به عنوان اثری دنباله رو از سینمای پست مدرن در میان فیلم های همرنگ داخلی مورد توجه قرار گیرد. در فیلم تجربه گرای «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»، جهان چند وجهی داستانها چنان بوده که امکان ارائه یک خطی های متفاوتی از خلاصه داستان فیلم را فراهم می سازد. برای نمونه می توان در مورد فیلمی نوشت که قصه دزدی 2 نابینا از یک جواهر فروشی است یا از زاویه ای دیگر اشاره به تلاشهای ناموفق جوانی با نام اشکان داشت که به دنبال حفظ میراث خانوادگی مبنی بر اجرای خودکشی است! و یا این که به رویای نابارور مجسمه سازی با نام بهمن نظر افکند و از طرفی حکایتی از افتادن تنگ ماهی در برکه تقدیر قاتلی داشت که تصادفی شوم پایانی بر جهان تاریک زدهاش میسازد. در این میان زنجیرهای از تصادفات در پیوندی ارگانیک موجب تاثیر و تاثر زندگی ها از هم و برهم می شود و در روایتی غیر خطی همچون معمایی پازل گونه در ذهن مخاطب به هم پیوست مییابد. اتکای فیلمساز به لحاظ ساختاری از آثار مطرح این نوع روایتِ به هم دوخته شده مانند «21 گرم» و «بدو لولا بدو» و ارجاعاتی که به انواع فیلم های مهم تاریخ سینما مانند «2001: ادیسه فضایی»، «سامورائی» و «قصههای عامه پسند» دارد، تبعیت از آرمان سینمای پست مدرن مبنی بر بازسازی گذشتهها در فیلتری تازه برای مخاطب میباشد.
میل به تجربه گرایی در آثار فیلمسازان پست مدرن موجب ایجاد نگرهای از پلورالیسم در دل التقاط گرایی شده و در تکثرگرایی محض این اندیشه ناپایدار همه دستاوردهای گذشته قابلیت بازپروری در چرخهای در هم تنیده از حوادث زیست آدمیانی متفاوت را داشته است. پست مدرنها نه سر سازگاری با آثار کلاسیک دارند و نه باوری به اندوختههای سینمای مدرن. آن ها با خلق فضایی طنازانه در دل اتفاقاتی تلخ و گزنده در صدد نزدیکی روایاتی کمیک و تراژیک در جهان امروز از عناصر ناپایدار زیستن هستند و از این رو پیرایش دوگانگی فرم و محتوای کژیهای جهانِ مدرن همچون فساد، خشونت و استحاله در بیگانگی در آثار پست مدرنیستی به شکلی کمدی بازتاب مییابد که آثار متعددی از تارانتینو، جیم جارموش و برادران کوئن از جمله نمونهها از این گونه نگرهها در سینما به شمار میآید. فیلم اول مکری فارغ از خشونت های عریان و کنایه آمیز فیلمسازان پست مدرن در صدد به طنز کشیدنِ تلخ اندیشی های آدم هایی بیگانه در چرخه باور است. تبهکارانی که در باطن خود جهانی رئوف دارند و با نجات جان ماهی در تنگنای ماموریت، وجهه کودکانه خود را به رخ می کشند تا همچون گنگسترهای فیلم «سگهای انباری»ساخته تارانتینو در نهایت سنگدلی، نگاهی کودک مابانه را در تصور بیننده مستتر سازند.
ایجاد بسترهایی از فضایی هجوآلود، توسل روایت به عنصر تصادف، اتصال بیننده به ارجاعات سینمایی، بازنمایی حوادث در چرخهای دوار و به هم ریختگی دایره مکانی و شکل زمانی روایت در فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» نشانههایی از سینمای پست مدرن بوده و در این بین گروتسک وضعیت های متناقض روایی، فرم هجویات در زوایای طنازانه دوربین فیلمساز، اتصال سرنوشت شخصیت ها در دایره ای به هم پیوسته که همچون داستانهای هزار و یک شب به هم پیوند می یابند را می توان به عنوان ریشههایی از نسبیت گرایی در جهان سوء تفاهمات تفکری مورد لحاظ قرار داد.
مکری با ارائه فرمی در هم تنیده از مهندسی معکوس روایت در صدد این بوده که قطعیت گرایی نگاه مخاطب را در برداشت از حقیقت ماجراها به شک وا دارد و در این بین پرسوناژهایی به غایت افسون زده در این سیر رخدادهای بیهمتا را وارد دایره داستانهای خود کرده که در کابوس دست یابی به خواسته های خود به طور دائم درجا می زنند. از این منظر نیز می توان در فضایی ابزورد، ارجاعاتی فلسفی در چارچوب برخورد جبر و اختیار را به عنوان مساله پرسش مدار آدمی در دورنمایی به گستره ادوار به میان آورد، آن جا که کوشش های اشکان برای رهایی از جهان ناملایمات در فیلم مکری منتج به نتایجی مضحکانه شده و تمنای پلیس عاشق پیشه برای رسیدن به خواسته اش به پیش پا افتاده ترین شکل به یغما میرود! از این زاویه نگاه می توان به تصوری معلق از برتری جبر بر اختیار با توجه به نشانه هایی از ناتوانی آدمی در تصاحب خواستههایی فراتر از تقدیر و نیز انگارهای از برآورده شدن امیال درونی با توجه به سکانس پایانی تحقق پیشگویی کارائیب رسید. به عبارتی دیگر، پایان دو وجهی فیلم از طرفی ظاهری معناگرایانه در راستای رسالت آدمی مبنی بر دست یابی به رستگاری بوده که در تصور اشکان با زانو زدن مقابل مجسمه فرشته ای به زمین آمده از آسمان تصور میشود و از زاویه نگاه مخاطبی که آگاهی از انتقال مجسمه ای آویزان از پنجره آپارتمان مجسمه ساز دارد، اشاراتی دیگر از نقیصه آگاهی در میان نگاه هایی متمایز خواهد بود.
اگر آثار موخر مهرجویی را با همه ضعفها، لایهای کم رنگ از سینمای پست مدرن در ایران بدانیم و فیلم «قاعده بازی» احمدرضا معتمدی را هجویهای در راستای گام نهادن در این نوع از سینما فرض کنیم، آثار مکری را میتوان دامنه ای مرتفع از سینمای پست مدرنیسم در ایران لحاظ کرد که تلاش فیلمساز را در دست یابی به این نوع سینما از آثار کوتاه تا فیلم بلند «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» نمایان می سازد. بلاهت بارِ کنش ها و چند وجهی بودن روایت ها که با مدد گرفتن از فرمهای دیگر هنری و براساس ساختار ایده اثر پروانهای به زوایای مختلفی از نگاه تسری مییابد، این پرسش را در پستوی ذهن مخاطب به جا می گذارد که به راستی اصالت حقیقت در کجای قاب توجه قرار خواهد گرفت و آیا هر آن چه فرض بر اثباتش داریم، رنگی از واقعیت خواهد داشت؟ پنداری چند لایه از به چالش درآمدن حقیقت که در سکانس جسد مردِ پا روغنی با تقسیم کادر تصویر به نماهایی مختلف قابل ردیابی است، آن جا که نظریه راسخ مدارانه استاد در تشریح چگونگی به قتل درآمدن مرد مرده در اتاق تشریح برای دانشجویان با نمایش همزمان حقیقتی بسیار ساده از زنجیره تصادفات در وقوع مرگ، فضایی خنداننده برای تماشاگر ماجرا باقی میگذارد!
فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» با همه ضعفهایی که در ارائه وحدت ساختاری در روایاتی متکثر دارد می تواند به عنوان فرمی تجربه گرایانه در سینمای محتاطانه ایران به شمار آید و به مرز آگاهی مدارانه فیلمسازی در سینمایی متفاوت و چند وجهی از جنس سینمای پست مدرن نزدیک شود.