در ستایش امیر نادری؛ «ساختِ ایران» !
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1395-06-17 12:12
امیر نادری، فیلمساز ایرانی در هفتاد و سومین جشنواره فیلم ونیز با تازهترین فیلمش با عنوان "کوهستان" حضور دارد؛ فیلمی که اولین تصاویر و آنونس منتشر شده آن خبر از کاری متفاوت و از نظر بصری چشمگیر در کارنامۀ نادری میدهد. نمایش این فیلم همراه بود با اعطای یکی از جوایز افتخاری ونیز به این کارگردان هفتاد ساله ایرانی.
در حالی که امیر نادری استحقاق هر افتخاری را دارد، اما این جایزه همانقدر که جایزهای برای کارگردانِ آثار درخشانی مثل "دونده" و "آب باد خاک"، باشد، جایزهای است برای استقامت مثال زدنی نادری که او را از نوجوانی در ماراتونی بیپایان از آبادان به تهران، از تهران به منهتن و از آنجا به کوهستانهای ایتالیا کشانده است.
این جایزه افتخاری به نام ژگه لو-کولتر که از سال ۲۰۰۶ و با حمایت مالی یک شرکت ساعتسازی سوییسی به جشنواره ونیز اضافه شد، قبلاً به سینماگرانی مثل عباس کیارستمی، آل پاچینو، سیلوستر استالونه و اتوره اسکولا داده شده بود.
به مناسبت اعطای این جایزه و نمایش «کوهستان» در بخش خارج از مسابقه، آلبرتو باربرا، مدیر قدیمیترین جشنواره سینمایی جهان، نادری را فیلمسازی خواند که انرژی زیادی به موج نوی دهههای هفتاد و هشتاد [میلادی] در سینمای ایران داد، اما وقتی از سال ۱۹۸۸ به نیویورک مهاجرت کرد، "همچنان سرسختانه به خودش و آن سینمایی که دوست داشت در آن تجربه کند وفادار ماند، سینمایی که در مقابل مدهای زودگذر و راههای میانبر [برای رسیدن به موفقیت] سر تعظیم فرود نمیآورد."
«کوهستان» داستان خانواده فقیری است در ایتالیای قرون وسطی. آنها در مقابل کوهستانی زندگی میکنند که مانع از رسیدن نور خورشید و بارور شدن زمین کشاورزیشان میشود. شخصیت اصلی – آگوستینو – بر خلاف توصیههای همه که او را تشویق به ترک آن سرزمین میکنند، سعی میکند کوهستان کهن را شکست بدهد.
داستان استعاره دیگری از مقاومت، جان سختی و شکستناپذیری خود امیر نادری است، با این تفاوت که او وقتی در سرزمین خودش با مانعی برای رسیدن نور به زمین خلاقیتهایش مواجه شد، چمدانش را بست و برای همیشه آن را ترک گفت.
فیلمهای او در ایران معمولاً با نقدهای منفی روبرو شدند. هر چه فیلمها بهتر، نقدها منفیتر. فیلم تلخ و سیاهش «مرثیه» هرگز جدی گرفته نشد و «دونده» – یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران – با نقدهای خصمانه روبرو شد. مرد خودساختۀ سینمای ایران که دیگر نمیخواهد چندان ارتباطی با ایران داشته باشد هنوز هم در پشتکار، زودرنجی و احساساتی بودنش یادآور شخصیتهای ماندگاری است که روی پرده سینما خلق کرد، از امیروی "ساز دهنی" تا امیروهای مجید نیرومند در «دونده» و «آب باد خاک» که همه بخشی از وجود خود نادری بودند.
یادآوری این نامهای کلیدی تاریخ سینمای ایران به خاطر آدم میآورد که چطور برخلاف کیارستمی که انبوهی فیلم با بچهها ساخت اما هرگز با آنها همذاتپنداری نداشت، نادری همیشه خودش را در آینه نوجوانان و جوانان فیلمهایش دیده است. به علاوه، به خاطر ما می آورد که برای فیلمسازی که ۲۸ سال است کشورش را با خرید بلیت یک طرفهای ترک کرده، و با وجود استقامت امیرو-وار برای ساخت فیلم در آمریکا، ژاپن و ایتالیا، او هنوز شخصیتی به ماندگاری امیرو خلق نکرده است. اما اگر امیرو آشکارا خود امیر نادری است، آیا نباید بزرگترین هنر نادری را در همین استقامت و ایمان به کارش دید؟
برای این جنوبی ناآرام و عشقِ سینما، خروج از ایران برای ساخت فیلم تفاوت زیادی با مثلاً عباس کیارستمی و اصغر فرهادی داشت که برای ساخت یک فیلم به کشوری دیگر دعوت میشدند، با بهترین استعدادهای آن سینماها کار میکردند و با لشگری از همکاران، مترجمان، مشاوران و پخشکنندههای تراز اول حمایت میشدند.
امیرو باید با همان انگلیسی خودآموختهاش به قلب دنیای سینما در سرزمین تازه نفوذ میکرد و فیلمهایی میساخت که نمیتوانست برای پخشکنندههای بزرگ جذاب باشد، اما لااقل روح ناآرام او را ارضا میکرد. نادری برای نشان دادن این که به هر آنچه میخواهد میتواند برسد، سختترین راه ممکن را انتخاب کرد. او احتمالاً با خاطره سالهای دور و زمانی که «ساخت ایران» را با سعید راد در نیویورک میساخت به این کشور جذب شد. به جز این او شیفتۀ فیلمسازان آمریکایی مثل جان فورد، هوارد هاکس و آنتونی مان بود.
گذر از هویت ایرانی
نادری به آمریکا سفر کرد، جایی که در آن از کمکهای دولتی برای ساخت فیلم خبری نیست. به شهری رفت که گران و سرسامآور بود، اما میخواست اولین فیلمهایش را از همان دشوارترین نقطه شروع کار در سرزمین تازه بسازد. اگر بشود شباهتی بین نادری و یک فیلمساز ایرانی دیگر پیدا کرد – گیرم که نوع سینمایشان ۱۸۰ درجه با هم تفاوت دارد – آن امیر شروان است، کسی که ایران را ترک کرد و در کالیفرنیا با چنگ و دندان فیلم ساخت (که آثاری تجاری هستند و نمیشود از این نظر آنها را با سینمای نادری مقایسه کرد)، اما از نظر استقامت، عشق به سینما و مهمتر از همه رسیدن به موقعیتی کالت در تاریخ سینما هر دو مشابه هم هستند.
نادری چقدر در بینالمللی شدن و گذر از هویت ایرانی موفق بود؟
نادری در دوره فیلمسازیاش در غرب آن سینمای تجربی و فرمایل که با فیلمهایی مثل "دونده" شروع کرده بود را ادامه داد. فیلمهای اخیر او بیشتر از این که درامهایی دربارۀ آدمهایی با شرایط اجتماعی عینی و مشخص باشند، استعارههاییاند پیاپی از سرسختی. سینمای تجربی تازۀ نادری، مبتنی بر تکرار، زمان واقعی و جذابیتهای بصری هر قاب برای او راه حلی بود که بر مشکل عدم شناختش از محیط تازه غلبه کند. داستانهای انتزاعی آنها میتوانستند در هر مکانی رخ بدهند.
از یک نظر، فرقی بین پسربچه یازده سالۀ فیلم آمریکایی «دیوار صوتی» با امیروی «دونده» وجود ندارد، حتی روش تصویر کردن نیویورک هیچ تفاوتی با روش تصویر کردن آبادان ندارد. نادری تقریباً همیشه همان فیلم خودش را ساخته و کارش شبیه امیروست که دارد جادهها را بالا و پایین میرود و الفبا را تکرار میکند. نادری بدون تعلل و نفس تازه کردن در حال یاد گرفتن و پیش رفتن در راهی است که خودش انتخاب کرده است.
اما به خاطر سبک سینمایی او، مخاطب او هم محدود بوده و برای همین او بیشتر فیلمسازی است کالت و خاص با طرفرداران اندک، اما پروپاقرص. خود این واقعیت که نادری در کشور محل اقامتش، آمریکا، چندان شناخته شده نیست (و برای ساخت فیلم مشکل دارد) و در عوض در ژاپن و به خصوص ایتالیا شناخته شدهتر است از پیچیده بودن موضوع محبوبیت و جهانی شدن در سینما میگوید.
اما هنوز هم همه جا وقتی نادری روی فرش قرمز ظاهر میشود، او را "فیلمسازی ایرانی" میخوانند و نه مثلاً فیلمسازی آمریکایی و نه حتی ایرانی-آمریکایی. وقتی جراید خبر جایزه افتخاری ونیز را منتشر کردند، عنوان "ایرانی" از نام او جدا نشدنی بود: "هالیوود ریپورتر" نوشت "کارگردان ایرانی" مورد ستایش قرار خواهد گرفت و "اسکرین اینترنشنال" گزارش داد "امیر نادریِ ایران جایزه افتخاری ونیز را خواهد گرفت".
جدای از این که پدیدۀ "انکار ایرانی بودن"، خودش خصیصهای است بسیار ایرانی، خود نادری، با وجود اصراری که بر قطع ارتباط فرهنگیاش با ایران دارد، هنوز کاملاً بینیاز از تکرار نام ایران نیست. در مستندی که اخیراً از گفتگوهایش با فیلمساز آمریکایی آرتور پن تدوین کرد، وقتی میخواهد جایگاه تاریخی خود را به پن که آشکارا قبلاً اسم نادری را نشنیده یادآوری کند، میگوید که او هم یک فیلمساز است و در کشور خودش - ایران - کارگردان مشهوری است.
ایرانی یا غیر ایرانی، سینمای نادری سینمای تنهایی یک دونده استقامت است و برای آن شور مثالزدنیاش باید برایش کلاه احترام برداشت.