نگاهی به فیلم ناگهان درخت؛ تبلور شاعرانه ی زندگی و مرگ
- توضیحات
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1399-10-26 12:31
در دوران پاندمی کرونا، «ناگهان درخت» به مانند اثر دیگر صفی یزدانیان «در دنیای تو ساعت چند است»، فیلمی سراسر زندگی است که روح و فرهنگ گیلان زمین در آن تجلی یافته است. حتی زمانی که داستان فیلم در تهران می گذرد نیز این تعلق زیبایی شناسانه در گالیای هوشنگ ابتهاج - سایه - نمود پیدا می کند. چنان که گویی میدان شهرداری رشت به عنوان مرکز جهان، قرارگاه ابدی فیلم ساز است. درعین حال نماهای ناگهان درخت ارجاعهای مشخصی به فیلم های کلاسیک تاریخ سینما از جمله سینمای اتحاد جماهیر شوروی دارد و گیلان و به خصوص شهر رشت با اتمسفر شگفت انگیزش در بازنمایی این ارجاع ها به کمک فیلم ساز می آید. بدین ترتیب طراحی صحنه و لوکیشن های فیلم به خصوص در گیلان همراه با ترانه های گیلکی، چشم نواز و گوش نواز است.
فیلم سرشار از شعر، رنگ و قاب بندی های زیباست و موسیقی کریستف رضاعی به پر رنگ شدن حس و حال نوستالژیک اثر یاری رسانده است و صفی یزدانیان با تلفیق سینما و موسیقی و ادبیات، فیلمی شاعرانه را به نمایش می گذارد. هایده صفی یاری نیز در مقام تدوینگر فیلم، به خوبی روح فانتزی اثر را برجسته می کند. نکته ای که در تماشای فیلم ناگهان درخت باید مورد توجه قرار گیرد، استقلال این اثر از فیلم قبلی کارگردان «در دنیای تو ساعت چند است» است. کارگردان ناگهان درخت انسان هایی را به تصویر می کشد که در موقعیت هایی ناخواسته قرار گرفته اند.
بر اساس این رویکرد فرهاد با بازی پیمان معادی داستان زندگی اش را نزد روان شناس با بازی چون همیشه بی نقص پانته آ پناهی ها تعریف می کند. شخصیت فرهاد در سه مقطع کودکی، جوانی و میان سالی روایت شده و دوران کودکی فرهاد برآیندی از کل فیلمنامه بوده و تنهایی عاشقانه او، توالی فصول بعدی فیلم است. فرهاد که تصمیم دارد به همراه مهتاب با بازی مهناز افشار از ایران خارج شوند، دستگیر شده و پس از بازجویی های عجیب و غریب و آمیخته با طنز، ناباورانه سال ها به زندان می افتد. بدین ترتیب فرهاد در گیر و دار زندگی، ناگزیر وارد سیاست می شود چنان که در بازجویی درباره خود اذعان می کند: سراینده شعر، عاشق زن، همیشه قبل از هر چیز را به بعد از هر چیز ترجیح داده و ... است. ایهامی از محکومی که نمی داند چرا محاکمه می شود! یکی دیگر از قسمتهای جذاب فیلم در زندان به تصویر کشیده شده که طی آن، هم سلولی فرهاد او را که خواب است صدا می زند تا بارش برف را در پشت پنجره زندان به نظاره بنشیند. دانه های برفی که او را با خود به دوران کودکی و دوچرخه سواری ها و به میان امید و زندگی می برد. بازجوی فرهاد با بازی سیامک صفری بازی جذابی از خود به نمایش گذاشته است. از سوی دیگر نوع نگاه و بغض در گلو مانده و خاموشی مهناز افشار در نقش مهتاب، به یاری فیلم آمده و کارگردان، ضعف تاریخی او در دیالوگ گویی اش را با بازی گرفتن در سکوت، تبدیل به نقطه قوت او کرده است.
مادر فرهاد (هما جون) با بازی زهره عباسی حضوری موثر دارد و با کنش های زنده و جاری خود، احساسات اش را برای تماشاگر باورپذیر می نماید. بازی مادر فرهاد در رابطه دیالکتیکی با فرزندش آن جا که فرهاد با نگرانی می خواهد از نفس کشیدن مادرش مطمئن شود، به اوج می رسد و تا پایان، آن جا که فرهاد به سوی مادر در ساحل می رود و سمعکش را از گوش بر می دارد و به دریا می اندازد تا فارغ از جهانی اندوهناک به آرامشی ابدی برسد، تبلوری دیگرگون پیدا می کند. در کل ناگهان درخت فیلمی نوستالژیک با حال و هوای شاعرانه است که در آن انسان در بستر روابط نمادین با اشیا و طبیعت تعریف می شود تا از تلخی عریان واقعیت بکاهد و جهان را با همه اندوه هایش قابل تحمل تر کند.