جای خالی مخاطب شناسی با نگاهی به فیلم فاصله
- توضیحات
- نوشته شده توسط سجاد محمدی
- دسته: یادداشت سینمای ایران
- منتشر شده در 1389-07-07 12:21
سينما صنعت – هنر است و وظيفه هر هنرمند رعايت اصول و قواعد خاص هر هنر میباشد. اگرفيلمساز نگاه دقيق و جامعي به جهان پيرامون خود نداشته باشد و به تمامي اين عناصر و جزئيات در يک فيلم بصورت دم دستي وسهل الوصول بنگرد، آنگاه آن ارتباطي که لازمه يک اثر هنري و مخاطب آن است، ايجاد نمي شود.
درواقع بعضي از هنرها و شايد از ديدي ديگر تمامي هنرها بدون مخاطب و تماشاگر معنا نمي يابند. سينما هم ازاين قاعده مستثني نيست، اما مسئله و مشکلي که سالهاست اکثر سينماگران ايراني به آن بي توجهاند، موضوع مخاطب شناسي است. جداي ازاينکه فيلمساز فيلم را براي بازگو کردن تفکر و نگاه و عقايد خود خلق ميکند، درآن سو بايد براين امرکاملا واقف باشد که اين اثر قرار است چه تاثيري برمخاطب بگذارد. آيا فيلمي که او ميسازد مختص تماشاگر عامه پسند است؟ آيا اوفيلمي نوگرا و براي قشري خاص ميسازد؟ آيا فيلم او قابل ديدن براي تمامي ردههاي سني است؟ آيا او فیلمی جشنواره پسند و مطلوب منتقدین میسازد؟ به هرحال اين موضوع معضلي است که هنوز درسينماي ايران به آن نگاه کارشناسي نشده و اگرهم شده بسيارسطحي به آن پرداخته شده است.
شاید یکی از اصلیترین سؤالاتی که میتوان در مورد فیلم فاصله به کارگردانی کامران قدکچیان مطرح نمود نقش مخاطب و گروه مخاطبین درگیر با فیلم است. فیلمی که نه با معیارهای سینمای عامه پسند تطلبق دارد نه با سینمای صرفا تجاری نه با مخاطب سینمای خاص، روشنفکری و نوگرا !
فیلم سینمایی فاصله داستان مریم اقبال (النار شاکردوست) را روایت میکند که برای گرفتن انتقام از شوهرسابقش محمود (پژمان بازغی) به تهران آمده و سعی میکند برای نیل به هدفش با آقای مغربی (فرامرز قریبیان) پدر نامزد محمود ازدواج کند ...
کامران قدکچیان کارگردان اثر، بعد از ساخت فیلم سوغات فرنگ در سال 1385 که عملا یک فیلمفارسی کلاسیک و متعلق به سینمای تجاری بود، سعی کرده است با ساخت یک ملودرام اجتماعی رویهای تازه را تجربه کند.
قدکچیان در این ساخته سینمایی تلاش کرده از زاویه نگاه خود به ملودرام اجتماعی گیشه پسند توجه و وجوه هنری آن را در کنار اهمیت به مخاطب لحاظ کند اما چندان در رسیدن به هدفش موفق عمل نکرده است.
کارگردان این ملودرام اجتماعی در حفظ ریتم کار مطلوب عمل نکرده و ریتم اثر بسیار کند و ملال آور است. هرچند قدکچیان در رعایت میزانسن و هدایت درست بازیگرانش تا حدودی موفق عمل کرده اما مسئله ریتم کار را از دست داده است.
ایده اصلی فیلم، بکر و جدید است و در دورانی که اکثر فیلمهای سینمایی ایرانی موضوعات کهنه و نخ نما شده را دستمایه فیلم خود قرار می دهند، ایده نو این فیلم از نقاط قوتش به حساب می آید. اما قربان محمد پور نویسنده فیلمنامه این اثر هنری که بعد از نویسندگی آثار نازلی همچون شیر وعسل، داماد خجالتی، ... ایده جذابی را برای نوشته خود انتخاب کرده در پرداخت و بسط مناسب و شایسته این فیلمنامه چندان اهتمام نورزیده است.
صحنه ها ، داستان ها و موقعیت های تکراری و پرداخت ضعیف به موضوعات باعث شده فیلم ملال آور ، خسته کننده و تکراری شود.
به عنوان نمونه بیش از نیمی از فیلم به اصرارهای مریم (الناز شاکردوست) برای ازدواج و امتناع مغربی (فرامرز قریبیان) از درخواست او می گذرد که اکثر این لحظات با دیالوگ ها و موقعیت های ثابت صورت می گیرد. این تکرار نه تنها جذابیتی برای تماشاگر بوجود نمی آورد بلکه او را خسته و دلزده میکند. پایانبندی ضعیف کار و شتابزدگی در اتمام فیلم از دیگر نکات کاستی فیلم فاصله است. پشیمانی محمود از ازدواج با نامزد جدیدش و بازگشت عجیب او به سمت مریم در انتهای فیلم بسیار تصنعی و غیر قابل باور است.
لحظات کمیک فیلم باور پذیر و دوست داشتنی از کار در آمده است و به روایت داستان فیلم کمک میکند.. شیطنت و شوخیهای الناز شاکردوست که در جای مناسب و بسیار کنترل شده صورت گرفته است مقداری از ملالآور بودن کار کم میکند و از نقاط قوت کار به حساب میآید.
فاصله فیلمی با ایدهای بکر، لحظات کمیک جذاب و بازیهای نسبتا روان است اما با عدم پرداخت مناسب ایده اولیه، کندی ریتم و پایانبندی ضعیف و غیر قابل باور توفیق چندانی در تبدیل شدن به یک فیلم ملودرام قابل تعمق نیافته است و در جذب مخاطب سینما ناکام میماند.