یادداشت پیتر بردشاو بر «درخت زندگی»: حماسهای تاریخی و جسورانه از ترنس مالیک در عشق و فقدان
- توضیحات
- نوشته شده توسط پیتر بردشاو
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1390-02-30 15:45
ترنس مالیک به طرز چشمگیر ولی در عین حال آرامی ظهور کرده است. به مثابه کشتی فضایی ما را به نوع جدیدی از سینما برده است:
این یک اثر حماسی از خودستاییها، کنایه به رئالیسم، ردی از کمدی و طنز، انگارهای از یک خاطره و ترس و شگفتی حاصل ازدست رفتن عشق است.
شان پن در مرکزیت فیلم ولی در نقش کوچک جک ایفای نقش کرده است. شخصیتی برگرفته از نگرانی مربوط به قرن بیست و یکم که حال از زندگیاش مأیوس و سرخورده است. در لحظات بحرانی زندگی او خاطرات کودکی خود را مرور میکند. او لحظات رابطهاش با پدر (برد پیت)، برادرش که در نوزده سالگی از دنیا رفته است را به خاطر میآورد. برادری که پس از پریشان حالی مادرش (جسیکا چستین) از تلگراف بیرون زده و وارد خدمت نظامی شد و در حال خدمت جان سپرد.
جک با گذر زمان حال مرارتهای کودکیش را بهتردرک میکند. و زمانیکه در حال التیام جراحتهای روحی خود میباشد خاطرات همچنان او را میآزارد. رویاهای کودکیش همچنان او را همراهی میکنند. خاطرات آن دوران به او بصیرتی وصف ناپذیر داده که بتواند درک بهتری از دنیا و پیرامونش داشته باشد. فهم اینکه این دردها ابدی نیست. به یک معنا، جلوهای زیباییشناسی از درد برای رسیدن به تکامل در روبروی او قرار میگیرد.
برد پیت کاملا بر نقشش آقای اوبراین در فیلم تسلط یافته است. شخصی پرهیزگار (خداترس)، با موهایی کوتاه و دگمهی پیراهنی تا بالا بسته، انسانی با تندی و کمی خشونت ولی در عین حال باوقار و آرام است. نقش مقابلش جسیکا چستین نریشنی تأثیربرانگیز در سؤال از پسرش دارد که رحمت الهی و زیباییهای طبیعی همه تجسمی از وجود و تجلی حضور خداوند است و این به عنوان خط مشی اصلی زندگی خانواده اوبراین به نظر میرسد. اما آقای اوبراین از آن پدر اولیه فاصله میگیرد. او از دست پسرها عصبانی است برای اعتقاد سنتی و مذهبیش احترام بسیار خاصی قائل است.
او وارد چلنج خاصی با فرزندانش میشود. او برای تنبیه آنها از نافرمانیها و بینزاکتیهایشان تردید ندارد. او عضوی از کلیسا و یک موسیقیدان ناامید است که این ناامیدی سبب خروش خشم او از هر مسئلهای میشود. فرزندانش احساس هراس و همچنین عشق میکنند. مالیک به خوبی آنها را در یک لحظه ناب احساسی قرار میدهد. آنها خشم پدر و داشتن رفتار ملایم با مادر بیمارشان را پذیرفتهاند.
و در درخت زندگی یک سمفونی اعوجاج برانگیز و نامأنوس از بیروایتی برای مخاطب، جنگلهای ماقبل تاریخ، بیابانهای خشک، سیارات و اشکال مارپیچ در نماهای عریض کوبریکی وجود دارد. خارق العاده است اگر رودخانهای دایناسور زخمی زمینگیر را ببلعد و دیگر دایناسورها برای رسیدن به او علفهای بلند را درنوردند و با گردنشان آن را نوازش کنند. آیا چنین چیزی برای شما پیامی از جنگی برای بقای عالم را متصور خواهد کرد؟ پس چگونه است ما چیزی غیر از بقا بخواهیم؟ ما برای بقای خود چه انجام دادهایم؟ و مالیک به نظر میرسد با کنار زدن جزئیات اضافه فیلمی را خلق کرده که پاسخ به تمام این سؤالها باشد.
این فیلم را به هر کسی نمیتوان توصیه کرد و من هم به سکانس پایانی که به یک نوع رستگاری و هستیشناسی میرسد شک دارم و در مورد آن ایمان ندارم اما این سینمایی که با این فیلم رودرروی ما قرار گرفته یک سینمای جسورانه در مقیاسی وصف ناپذیر است. مالیک فیلمی را ساخته که تطبیق آن با دیگر آثار فیلمسازان را بسیار دشوار کرده است.
پیتر برد شاو از گاردین اغلب فیلمهای کن را به نقد کشیده و تنها به این فیلم لقب شاهکار (5 ستاره از 5 ستاره) داده است.
دیدگاهها
استفاده کردم و ترغیب شدم در اولین فرصت که فیلم به دستم رسید به تماشایش بنشینم. سپاس از تحلیل خوب نویسنده.