در تقبیح خشم و جسمانیت آدمی / نگاهی به «دست» The Hand دومین ساخته الیور استون
- توضیحات
- نوشته شده توسط امید پاشایی
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1390-07-04 16:15
دغدغههای سایکوتیک و تاثیرات روانی مربوط به بحرانهای روحی و جسمی در این فیلم نقص عضو (که به نوعی بیربط به بازماندگان جنگ ویتنام نیست) باز هم به نوعی دغدغه فکری استون در این فیلم است...به نوعی با نقص جسمانیت آدمی روحانیت او نیز تحت تاثیر قرار میگیرد .دومین فیلم بلند استون همچون اولین فیلمش در ژانر وحشت قرار دارد و به نوعی مابین زیرژانر ماورایی و زیرژانر وحشت سایکوتیک در نوسان است. دغدغه اصلی کارگردان در نظر اول ستایش جسمانیت آدمی است؛ اما با تغییر لحن در اواسط آن بدل به تقبیح آن میشود؛ البته این تنها مفهوم فیلم نیست ... نویسنده به عنوان قهرمان فیلم به نوعی میتواند در میان تماشاگران جدید فیلم قهرمان بزرگراه گمشده Lost Highway فیلم تحسین شده دیوید لینچ را تداعی کند
مردی که ضعفهای روحی و شخصیتیش در رابطه با همسر و اطرافیان، شبهه خیانت همسر و عدم توانایی واکنش و عکس العمل انفعالی در قبال اتفاقات و وقایع پیش آمده، سبب ورود عنصری ماورای طبیعه برای انتقام میشود. در علم روانشناسی میتوان آنرا ایجاد کننده شیزوفرنی غیر اکتسابی دانست. در بزرگراه گمشده (که فیلمی جهانشمولتر و شناخته شدهتر از دست The Hand است) مرد مرموز با آن چهره کریه و غریب -جاییکه خود اعتراف میکند توسط مرد دعوت شده است- وارد میشود. در این فیلم دست بریده همان وظیفه مرد مرموز بزرگراه گمشده را بر عهده میگیرد؛ اما فرق عمده این دو فیلم در اینجا است که تمامی بحرانهای روحی و شخصیتی قهرمان بزرگراه گمشده، از ابتدا بر تماشاگرش عیان است اما در دست، خست اطلاعات ارایه شده در مورد نویسنده و روابط خانوادگی او باعث ایجاد شبه میشود که اصولاً چرا تا قبل از بروز حادثه قطع دست هیچگونه نشانهای از بحرانهای خانوادگی او (به جز جر و بحث او و همسرش در هنگام تصادف) نمیبینیم. همین کمی شدت و حدت انتقامگیری عامل ماورایی را کمی زیر سوال میبرد... خیانت عامل آشوب و از هم گسیختگی روحی قهرمان (در اصل ضد قهرمان) فیلم است. جایی که او در میابد استلا عشق جدیدش هرزه ای بیش نیست و همسرش نیز اعتراف می کند که به او خیانت کرده است.....با این وجود بر اساس اصل تو خود حجاب خویشتنی.... همان دست بریده در اواخر فیلم گلوی خود ش را نیز میفشارد
فیلم بر اساس رمان دم مارمولک نوشته مارک براندل و به نوعی بازسازی یک کالت مووی وحشت در دهه چهل یعنی فیلم کلاسیک حیوانی با پنج انگشت The Beast with Five Fingers ساخته رابرت فلوری است. قهرمان فیلم همانند تصرف Seizure (فیلم اول استون) از قشر نویسندگان انتخاب شده یک طراح کامیک استریپ...مایکل کین با کوله باری از نقشهای ارزشمند، حاضر به نقش آفرینی در فیلم استون جوان میشود. نویسنده دست راست خود را در یک تصادف رانندگی که حاصل کشمکش او با همسرش است از دست میدهد. دست بریده شده گم میشود؛ اما اتفاقات عجیبی قرار است اتفاق بیفتد. گویا دست دوباره جان میگیرد...المانهای ارائه شده در فیلم همچون تکان خوردن دم بریده شده مارمولک که نویسنده در پاسخ به دخترش آن را رفلکس میداند یا بدل شدن شیر آب گرم به دست فلزی تماشاگر را به ادامه فیلم رهنمون میسازد. دست نماد سویهی شیطانی وجود نویسنده است تا تمایلات نهان او را به واقعیت بدل کند. به نوعی دست بریده نماد خشم فروخفته نویسنده است که در مواجه با ناملایمات و خیانتها به عنوان الهه انتقام او عمل میکند. اولین قتل، کشته شدن گدای یک دست (این نقش به وسیله خود استون بازی میشود) است که قصد به سرقت بردن دست مصنوعی نویسنده را دارد.
دست در کل، فیلم مطرحی در گونه خود نیز نیست و در بین کارهای استون جایگاه ویژهای ندارد. تمهید تکانهها و شوکهای ناگهانی که در فیلم اول نیز به کار رفت در اینجا نیز به درستی توسط استون به کارگرفته میشود؛ اما فقدان یک شالوده اساسی در فیلم و قابل پیش بینی بودن کل ماجرای فیلم به نوعی پاشنه آشیل فیلمنامهی فیلم است. در کل به جز همان لحظههای شوکآور فیلم از نظر استانداردهای ژانری فقیر است. گرچه تاکید بر شخصیتپردازی (به خصوص نویسنده و همسرش) تا حدی توانسته بار دراماتیک فیلم را در پیش ببرند اما تیپ بودن باقی شخصیتها و گذار و درنگ لحظهای بر آنها و همچنین مواجعه و همراهی همیشگی با نویسنده موجب کم کشش بودن فیلم میشود. انتهای فیلم آن تصویر کدر شده نویسنده و خندههای هیستریکش همچون فاوست است که روحش را به شیطان فروخت و این شاید بهترین تصویر فیلم باشد.