یک جدال ایدئولوژیک.../ نگاهی به فیلم 127 ساعت
- توضیحات
- نوشته شده توسط تحریریه آکادمی هنر
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1390-08-11 16:48
"فیلم اکشنی که قهرمان در آن ساکن است." بویل 127ساعت 127hours))را اینگونه توصیف کرده است. قهرمانی که برخلاف نمونههای یک فیلم کلاسیک، تیپیک نیست. او برای بقایش میجنگد و این بار در مقابلش نه عواملی انسانی بل طبیعت خشنی است که در طول فیلم به مرتبه یک آنتاگونیست دراماتیزه شده ارتقا مییابد. آرون رالستون (جیمز فرانکو) کوهنوردی است که در اثر سهل انگاری از بالای صخرهای در گراند کانیون سقوط میکند و تخته سنگی هم به روی دستش میافتد. 127ساعت حکایت تقلایی است که رالستون برای زنده ماندن میکند. بویل فیلمش را با اقتباسی از کتاب میان یک صخره و یک جای سخت ساخته که شرح همین جدال واقعی است نوشته آرون رالستون واقعی؛ البته با نیم نگاهی به سینمای خبری و مستند که در به تصویر کشیدن ادبیات کویری موفقتر است. ادبیاتی که در دشتهای پهناور و بیآب و علف روایت میشود و مملو است از کوههای هول انگیز، شنهای روان، خشکی و خساست طبیعت و سرانجام همان جدال بی پایان بین انسان و مرگ.
127ساعت نیز با تبعیت از همان الگو در نهایت فیلمی فاقد فرم مشخص و محتوای کلاسیک است. با اینکه در نهایت مجموعه الگوهای روایی نظم/آشفتگی/نظم در آن رعایت میشود که در سنت فیلمسازی هالیوودی نیز امری بدیهی و غیر فابل انکار است. البته در 127ساعت این آشفتگی در همان نیمه اول فیلم اتفاق میافتد. که همان مخمصهای است، که آرون را درگیر میکند. تلاشهای بعدی آرون نیز در جهت بازسازی همان روابط نظم گونه سابق است. در اینجا خلاقیتی که بویل به خرج داده نه در تغییر و مسخ همان الگوی ازلی و ابدی هالیوود بل در تبدیل زمان واقعی هر کدام از این کنشها به زمان دراماتیک است. در همین زمانهای دراماتیک است که ما شاهد روایتهای منقطع و فانتزیگون هستیم. این الگوهای روایتی گاه واقعگرایانه هستند که تماما حاصل کار فیلمساز است و گاه رویاگون که از ذهن پریشان تنها شخصیت اصلی فیلم که آرون باشد، نشأت می گیرد. در این بخش از روایت مینیمال فیلم، بویل حتی مخاطب فیلمش را فریب میدهد. منظورم در اینجا سکانسی در اواسط فیلم است. جایی که آرون ناگهان با صدایی رعدگونه از خواب بیدار میشود و توجهش به آسمانی مملو از ابر جلب میشود و بارش قطرات باران که لحظه به لحظه بیشتر میشوند. بالاخره باران تبدیل به سیلاب میشود و آرون در آستانه غرق و خفگی در آب قرار میگیرد که به دلیل سُرخوردگی و لیزی پوست بدنش در مجاورت با آب، دستِ گیر افتادهاش بین دیواره صخره و سنگ بزرگ، رها و آزاد میشود و سرانجام آرون خود را از گرفتاری چند روزهاش میرهاند و به سطح زمین میرساند. اتومبیلی در میانه بیابان قرار گرفته است. آرون سوارش میشود و شتابزده خود را به اولین شهر در مسیر میرساند و درِ شیشهای منزلی را که دختر محبوبش ساکن آن است، میکوبد اما نه صدایش از حلقوم درمیآید تا منظورش را به دختر برساند و نه دختر محلی به او میگذارد...این بخش از فیلم درست بعد از زمانی وارد روایت می شود که ذهن آرون از یک رویاپردازی اشباع شده است. آرون قبلا خود را در میان انبوه جوانانی همسن و سال خودش که در اتومبیلی میان برف و سرما به سرخوشیهای جوانانه مشغولند، دیده بود. بخش پایانی بازگشت روایت به مکان کنونی آرون یعنی همان کنش اصلی فیلم است. نحوه چیدمان بویل در این سکانس بیشتر از قبل به گفتمانی قراردادی پهلو می زند. با توجه به همان الگوی نظم/آشفتگی/نظم، این سکانس و مشابه آن به ساختارزدایی اندیشمندانهای تبدیل میشود. اینکه فیلمی در کلیت خود، اثری در تائید الگوهای گذشته است اما در جزئیات بدانها پایبند نمیماند. رویا، کابوس و سپس بلافاصله واقعیتی فانتزیگون ترتیب به هم ریخته همان الگوی مدنظر هالیوود است که در جزئیات 127ساعت رعایت نمیشود.
اما فارغ از بحث ساختاری آخرین فیلم بویل، آنچه بیشتر از همه در نگاه نخست به چشم مخاطب میآید محتوای ایدئولوژیک فیلم است. نوعی مدرنیتهگریزی پنهان، پشت لایهای از یک روشنفکرنمایی عقیم که از علاقه بویل به فرهنگ مشرق زمین خبر میدهد؛ البته این هم با توجه به فیلم قبلی بویل؛ میلیونر زاغه نشین امری بدیهی است. اشارههای گاه به گاه بویل به بنیان سست خانواده در جوامع غربی که در فصلهای مرور خاطرات آرون تشدید میشود، در اثبات همین نکته است. اینکه برای مثال او از مادرش دور بوده یا در مراسن عروسی خواهرش شرکت نکرده است. تمایل او به طبیعت خشن پیرامونش و دوری جستن از تمدن مدرن و سرانجام جدال او با همان، به نوعی از شبیه سازی بین دو زندگی متمایز ختم میشود. دو آرمان یکی برای مخاطب و دیگری برای قهرمان فیلم که هر دو به شکستی تلخ ختم میشوند. این نگاه بدبینانه البته با پیروزی نسبی آرون بر طبیعت، آن هم در اواخر فیلم که دوباره یک الگوی روایی کلاسیک دیگر را یادآوری میکند -نجات در لحظات آخر- اندکی ملایمتر میشود. این آرون است که در اواخر فیلم و برای نجات یافتن، اقدام به بریدن دستش کند تا در جدالش با طبیعت خشن به پیروزی شاید از دید بویل، ناشیانهای برسد و به دامان همان مدرنیتهای بازگردد، که خود قبلا از آن میگریخته است؛ البته درستتر این است که اذعان کنیم، در جدال انسان با طبیعت در فیلم 127ساعت، هر دو طرف منازعه در مقطعی از زمان پیروز بودهاند. نظم نهایی در نجات آرون از آشفتگیای میباشد که در اصل خود مسببش بوده است. اگر او به دامان طبیعت نمی گریخت، هرگز نیز دچار چنین حادثه ای نمی شد. اینجاست که تناقض اندیشه های بویل رو میشود. فارغ از منبع اصلی فیلم که همان کتاب رالستون باشد، فیلم بویل صرفا واگویه یک خاطره تلخ نیست. همین گفتمان بین مدرنیته و بدویت زمانی به اوج میرسد که بویل در پایان، تکه فیلمهایی از زندگی آرون رالستون واقعی را پس از قطع دستش نشانمان میدهد. که سرخوشانه در کنار خانواده اش است و در این میان باز به کوهنوردی میرود و زندگی سابقش را نیر ادامه میدهد. یعنی برقراری نوعی تعادل و توازن بین خواستههای رادیکال خود او؛ البته چنین نتیجهگیری ساده لوحانه ای، بعد از آن همه تنش ابتدایی، موجب سرخوردگی مخاطبان میشود. زیرا فیلم بیشتر از گذشته خود را مدیون کتاب رالستون میکند و در این میان تمامی خلاقیتهای بصری و ساختاری درون دایاجتیک آن نیز بیاهمیت جلوه داده میشود. و این را همان کسی باعث میشود که خود فیلم را ساخته است؛ دنی بویل! انگار که بینش فرمال او در ارائه محتوای اصلی متن پیش رویش قافیه را باخته باشد. گویا ایدههای او در مجموع در جهت القای این نکته بوده که محتوا و پایان کلیشهای آن؛ خیلی مهمتر از خلاقیت های فرمی درون متنی بوده است.
در جایی از فیلم پیک نیک در چمنزار ژان رنوار یکی از شخصیتها به دیگری میگوید: شاید خوشبختی در تسلیم شدن به نظم طبیعت باشد...آرون رالستون نیز در 127ساعت انگار چارهای جز این ندارد. او نجات مییابد تا دست به یک متعادل سازی بزند. البته معنای دیالوگ فیلم رنوار این نیست. فیلم رنوار بدبینانهتر است تا فیلم بویل. جاییکه رنوار از شک کردن به مناسبات طبیعت و زندگی سخن میگوید، بویل نتیجه را در سازش با همان میداند و برای همین هم هست که 127ساعت بیشتر به خاطر بازی جیمز فرانکو و خلاقیتهای رواییاش تحسین میشود تا محتوای ایدئولوژیکش. به هرحال باید فرقی میان رنوار و بویل باشد دیگر!!!
امتیاز منتقد به فیلم از 10 (7.6)
دیدگاهها
ممنون