میراثدار.../ نگاهی به فیلم «وراث» The Descendants
- توضیحات
- نوشته شده توسط حسام کاظمی
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1390-12-09 01:40
«یک خانواده شبیه یک مجمعالجزایر هستند، همه جزء یک مجموعه بزرگ هستند، اما باز هم جدا و تنها هستند و همیشه دارند به آهستگی از هم جدا میشوند.» (نقل از فیلم)
مت کینگ با بازی جرج کلونی مردی است که در زمینه وکالت فعالیت موفقی دارد و در هاوایی زندگی میکند، او از خانوادههای اصیل و ثروتمند این منطقه و سخت درگیر کار است.
او وقت زیادی را برای خانواده خود ندارد تا اینکه الیزابت همسر وی در یک مسابقه قایقسواری به شدت مصدوم میشود، بر اثر ضربه به سرش به کما میرود. با وخامت حال الیزابت و مرگ مغزی وی و وصیت او برای اهدای اعضای بدنش، مت در پی مهیا کردن امور برای دیدار آخر خانواده و بستگان با او میشود. وی در ابتدا به همراه اسکاتی دختر کوچکش به بدنبال دختر بزرگش الکساندرا میرود که در جزیره ای دیگر درس میخواند. او به یکباره از خیانت همسرش آگاه میشود. مت در وسط بحران بزرگی میافتد و حال باید به فکر سرو سامان دادن به آنها باشد، رابطه سرد وی با همسرش، مرگ همسرش و تاثیر این اتفاق بر دخترانش که وقت زیادی را با آنها نمیگذراند و چیز زیادی از آنها نمیداند.
مردی که تا قبل از این حادثه خود را وقف کارش کرده حال در نبود همسرش باید خود را وقف دخترانش کند و از سویی دیگر او متولی میراثی بزرگ از نیاکان خود است، میراثی 150 ساله، زمینی موروثی از اجداد اصیل خود، زمینی که عدهای زیادی از مردم منتظر خبر فروش آن هستند.
وراث The Descendants آخرین ساخته الکساندر پِین است، این فیلم در ادامه مسیری است که این فیلمساز با ساخت کمدی درامهای تحسین شده درباره اشمیت About Schmidt و راههای جانبی Sideways به آن رسیده است، وراث در نوع روایت وچارچوب کلی هم شبیه این دو فیلم است. روایت جادهای، سیر و سفری برای خودشناسی و تحول در خویش که به روزمرگی موجود رنگ تازهای میدهد و راهی است برای فرار از بحران شرایط حاضر با دغدغههای عمیق انسانی.
درفیلم درباره اشمیت، وارن اشمیت با بازی درخشان جک نیکلسون مدتها انتظار بازنشستگی را میکشیده و حال زندگیش دچار روزمرگی است، این فیلم کنکاشی است همیشگی که تنهایی را در سالهای پایانی حیات انسان به تصویر میکشد، اشمیت با شروع دوره بازنشستگی و مرگ همسرش دست به سفری میزند برای رهایی از رخوت و تنهایی و شروعی جدید. درفیلم راههای جانبی پین بحران میان سالی را دستمایه قرار میدهد، در این فیلم بازهم با دغدغههای انسانی طرفیم دو دوست که یکی از همسر خود جدا شده و دیگری در آستانه ازدواج به سفری دونفره میروند، یأس و بحران میان سالی به زیبایی نمایش داده میشود و سرانجام در وراث، این کارگردان فروپاشی بنیان خانواده و تلاش برای حفط آن را دستمایه خود قرار داده است.
با جلوتر رفتن داستان درماندگی مت از وضعیت دخترانش بیشتر میشود. فیلم هرچه میگذرد لحن تلختری به خود میگیرد. فیلم وراث در واقع داستان مردی است که در آستانهی مرگ همسرش متوجه میشود همسرش به او خیانت کرده و او مستاصل در پی چرایی آن و احیای بنیان خانوادگی در آستانهی زوالش است. این آغاز مکاشفهای غریب است برای او در باب خودشناسی و تحول درونی در خود و درک پیرامونش. وراث نمایانگر تغییر وتحولی درونی وعمیق در شخصیت اصلی فیلم است، مت کینگ مردی که با وجود تلاش بسیار برای ساختن یک زندگی خوب و آرام، تمام داشتههایش را از دست رفته میبیند، همسر خود را با بی توجهی به نیازهای عاطفی به کلی از دست داده، در پی تغییر وضع موجود برآمد و با نزدیکتر شدن به دخترانش در پی حفظ آنها می باشد. دختر بزرگش الکساندرا که عاصی و سرکش است و وقت خود را با مواد مخدر، مشروب و روابط با جنس مخالف سپری میکند و دختر کوچکش اسکاتی با بلوغی زودرس.
او اینقدر مشغول کار بوده که متوجه خیانت همسرش نشده و حتی به او شک هم نکرده است، در حالیکه دوستان صمیمی آنها هم از این رابطه مطلع بودند. الیزابت دیگر مایل به ادامه زندگی با مت نبوده و میخواسته با طلاق از او با برایان مردی که عاشقش بوده باشد و کلونی درهم میشکند با دانستن علاق زنش به آن مرد و تصمیم به جدایی از او. کلونی تصمیم میگیرد به شناخت آن مرد و روبهروش شدن با او. او همراه با دخترانش دست به سفری برای دیدار و شناخت برایان میزند تا درواقع از افکار خود رهایی یابد. حس تلخی است برای یک مرد که غرو خود را از دست رفته ببیند و در لحظهای تمامی آرامش از بین برود و در مقابل رقیبی ناشناس شکست خورده باشد.
وراث روایت آرام و دلنشینی دارد که بدون هیچ اغراقی به شدت واقعگرایانه است و بیننده را دل داستان قرار میدهد و باعث میشود حس همذاتپنداری تماشاگر برانگیخته شود. کارگردان تصویری زنده، واقعی و تاثیرگذار ارائه میدهد و این روایت را در اوج سادگی، بسیار محکم و زیبا روایت میکند. نکته قابل تامل در وراث ایجاز در روایت و لحن فیلم است، به سادگی داستان پیش میرود و درام شکل میگیرد اما این در ظاهر اثر است، اما در دل این خود از عمق و لایه های اساسی تری برخوردار است.
یکی از نکات مهم در مورد فیلم وراث فیلم نامه بسیار خوب و پر از جزییات آن است. از نگاه ها و لحظه سریع می گذرد به صورت کوتاه و مینیمال. فیلم ریتم خوبی دارد و بیننده را با خود در همه دقایق همراه می کند و از یکدستی برخوردار است.
فیلم شخصیت محور است و از طریق شخصیتها مخصوصا" شخصیت اول فیلم با داستان همراه می شویم. بازیهای یکدست و نزدیک به واقعیت کاراکترها از نکاتی است که نسلها را متمایز می کند، کاراکترها به درستی در جای خود قرار گرفته اند.
جرج کلونی در نهایت زیبایی و پختگی، زوال و استیصال یک مرد و تلاشش را برای احیای خود و ترمیم از هم پاشیدگی خانوادهاش را نشان میدهد. واماندگی موقعیت در نگاه غریب ومیمیک صورت کلونی به خوبی نمایانگر بغرنج بودن موقعیت است. بازی کنترل شده مخصوصاً در اوج عصبانیت کلونی چشم گیر است. لحظه ای که او متوجه خیانت همسرش و به یکباره در خود خرد می شود و به جای برونریزی، درونگرایی عجیبی دارد و خانه را دوان دوان ترک میکند، دوربین به او نزدیک میشود، وی درنهایت درماندگی به دنبال پاسخی برای این خیانت است و تلاش یک سویه او برای درک همسرش آغاز میشود، از لحظان درخشان این فیلم است. یا سکانسی که او در اتاق مراقبت های ویژه با زنش که درکماست بعد از آگاهی از خیانت او روبرو میشود در محاکمه ای یک طرفه.
شایلین وودلی با بازی در نقش الکساندرا اجرای بسیارخوبی از خود بر جای میگذارد. سرکشی مغموم ابتدایی در این سفر انگار به بلوغ می رسد و بزرگتر می شود، برخورد ابتدایی با خواهر کوچکترش در مقابل حامی بودن در انتها از اسکاتی.
سکانسهای احساسی تاثیرگذار به خوبی در پیکره اثر قرار گرفته اند. سکانسی که وقتی الکساندرا متوجه میشود مادرش در حال مرگ است و زیر آب میرود. لحظه وداع پدر الیزابت با دخترش. زیبایی بصری و تصاویر چشم نواز طبیعی لوکیشنهای اثر در کنار موقعیت شکننده قهرمان داستان پارادوکس زیبایی را رقم زده است.
کارگردان با درایت بالای خود تعمدا" از جانبداری شخصیت اولش امتناع کرده و درنهایت در نهایت آرامش بیننده را با مصیبتی دردناک درگیر می کند و با قهرمان داستان همراه میکند. موسیقی دلنشین و همراهی که در تمامی طول کار شنیده میشود از ویژگی های وراث است.
این مصیبت فرصتی است مغتنم برای بازنگری بر روی روابط خانوادگی خود و دورافتادن از همسر و دخترانش که سعی میکند بیشتر به آنها نزدیک شود و در این مدت متوجه نکاتی میشود که تا پیش از این هرگز متوجه آنها نبوده است.
کلونی میراثدار نسل خود است، نسلی درگیر چارچوبها در مقابل الکساندرا و دوست پسرش که به فکر گذران زندگی اند و برای رهایی از مشکلات حتی مواد مصرف می کنند. سکانس دیدار مت با برایان اوج جهانبینی فیلم است، خیلی سریع اتفاق میافتد بی هیچ اغراق احساسی. عجز مت در مقابل ابراز علاق زنش به برایان در مقابل عدم علاقه و عشق برایان به همسرش باعث آشفتگی بیشتر مت میشود از یک سو و رهایی از یک بار سنگین از سویی دیگر.
وراث قصه بازگشت است، بازگشت به خود، به خویشتن و به زندگی، به گذشته و به ریشههاست و تلاش مردی است برای اثبات خود به خود. حفظ ریشهها و بنیان خانواده. در ابتدای فیلم هم زنی بومی بابت فروختن زمین موروثی از سوی مت نگران است از ورود افراد غریبه این بافت اما و در انتها مت با فروش زمین مخالفت میکند تا آن میراث حفظ شود.
اوج صحنه رمانتیک فیلم سکانس خداحافظی کلونی است از همسرش، همسری که با وجود خیانتش هنوز عاشق اوست. با گفتن دیالوگ خداحافظ عشق من، دوست من، درد من، لذت من، خداحافظ. خاکستر الیزابت را به آب می سپارند در جمعی سه نفره و آرام.
در قابی خیره به روبرو اسکاتی و الکساندرا در دو سوی مت نشانگر آرامش نسبی آنهاست بعد ازرویارویی با مسئلهای دردناک. غم و شادی در کنار هم، غم از دست دادن و مرگ الیزابت در کنار شادی حاصل از اجماع و دورهم جمع شدن خانواده.
وراث روایت ساده وتاثیرگذاری است از احیای بنیان خانواده به دور از شعارزدگی. لحن طنزتلخی که فیلم دارد بر اثرگذاریش افزوده است، مرزباریکی و درخشانی دارد بین جدیت و شوخی بی هیچ دوپارگی. وراث یک درام تلخ است با لحنی طنزگونه، تراژدی شیرین و نابودی و خرابی تا ساختن دوباره.