نیمهی دیگر ماه مارس / بازخوانی یک فیلم پس از برخی وقایع سیاسی در آمریکا
- توضیحات
- نوشته شده توسط مسعود ایمانی مقدم
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1391-01-31 01:45
برای ساخت نیمه ماه مارس در هالیوود چه کسی را می توان جایگزین جورج کلونی متصور شد؟ تصاویری که بازداشتش در اعتراض خیابانیِ مقابل سفارت سودان در واشنگتن را خبر میداد با فاصله زیادی از حضورش روی فرش قرمز کداک تیهتر ثبت نشد. برای بو ویلیمون با نمایشنامه شمال فارگوت و گرنت هسلو نمیدانم تا چه اندازه باید از فیلمنامه سهم قائل شد؟ اما بدون تردید اجرای کلونی این حق را به او میدهد تا پیش از نام کارگردان، عنوان فیلمی از جورج کلونی را به کار برد. نیمه ماه مارس پیرنگی متفاوت از قالب سینمای هم گونهاش دارد. اگر تماشاگر، تنها با انتظاراتی که تجربههای دیگر از این گونه سینما برایش فراهم میآورد با آن مواجه شود؛ نمیتواند درک کاملی از آن داشته باشد. شرح روایت تکراری قربانیان بینام و کم نشان معادلات قدرت را خود کلونی هم پیش از این در شب بخیر و موفق باشید 2005 گفته بود. در نیمه ماه مارس دیگر قرار نیست عنوان ضدقهرمان را برای تکمیل اجزاء روایت کلاسیک، نهاد قدرت داشته باشد. این بار مردم و یا همان مالکان رای در تعریف دموکراسی در نقش قطب منفی ِ پیش برنده روایت از بین سیاستپیشگان قربانی میگیرند. در زنجیرهی علی و معلولی، قراردادهای اخلاقی جامعه است که این بار موقعیت بحرانی داستان را موجب میشود. فرماندار موریس (جورج کلونی) حاضر به مصالحه پست کلیدی کابینهاش با سناتوری که میتواند با رأی و لابی خود انتخاب او را تضمین کند نیست. پُل (فیلیپ سیمور هافمن) در کار خود وفاداری را یگانه معیار غیر قابل تخطی میداند و تنها امکان مایرز (رایان گاسلینگ) برای تغییر موقعیتی که گرفتارش آمده تعریفی از اخلاقیات است که اقبال عامه را دارد.
برای رئیس جمهور شدن، حق داری جنگ راه بندازی یا دروغ بگی، حق داری فریب بدی یا کشورت را ورشکست کنی؛ تنها قانون در سیاست اینکه به زنت خیانت نکنی.*
فرماندار موریس را در هیچ قابی از فیلم در کنار جمع هوادارانش نمیبینید. در میتینگها اغلب دکوپاژ او را با نمای نقطه نظر حضار نشان میدهد تا تماشاگر هم همواره در جایگاه ناظر او باشد. کلونی هم در اجرایش هراس از قضاوت جمع را تأکید میکند؛ موریس در سخنرانیهایش با مکثهای گاه به گاه یا با نگاه به جایگاه دستیارانش در سن منتظر تائید آنهاست و یا خیره و کنجکاو به واکنش جمع.
در میزانسنهای سه نفره با دستیارانش، پل و مایرز هم موریس همواره با زاویه نسبت به پل و در مقابل مایرز قرار میگیرد. در تنها نمای دونفره با همسرش هم از زبان او ایدههای مایرز را میشنود. انگار نباید هیچ نقطه اتکایی داشته باشد.
دشواری موقعیت موریس در مقابل رأی دهندگانش وقتی کامل میشود که داستان، شرح رابطهاش را تنها محدود به گفته مالی (اوان ریچلوود) میکند. نقلی که برای تماشاگر که شاهد چگونه شکل گرفتن رابطه مالی و مایرز هم بوده میتواند مورد تردید قرار گیرد. این نکته را نیز به یاد داشته باشیم که با توجه به تمهید روایت برای سکانس کلینک سقط جنین، در پایان روشن نمیشود که مرگ مالی خودکشی بوده و یا نتیجه سهوی سوء مصرف داروها؛ حتی اگر خودکشی بوده، تماسهای بی پاسخش به مایرز پس از اینکه تهدیدهای او برای موریس را شنیده، چقدر در انگیزهاش نقش داشته؟
تنها پارامتر معلوم این معادله این است که در مناسبات اخلاقی جماعت رای دهنده تن ندادن موریس به معامله بر سر راهبرد سیاست خارجه کشورش در برابر حاشیههای مجهول رابطهاش با یکی از زیر دستانش فاقد ارزش است و در این بین صفحه خبرنگار نیویورک تایمز (ماریسا تومی) هم متغیری است که به خواستش تنها میتواند با هریک از پارامترها فاکتور گرفته شود و نه بیشتر.
جدا از پیرنگ، توالی داستان هم در نیمه ماه مارس برای شکل یافتن مضمون کارکرد مییابد.
تدوین متوالی و قطع جلسات مردمی موریس به لابیهای حاشیهای و شکل گرفتن نقطه عطفهای روایت در این لابیها ابتدا به تماشاگر این ذهنیت را میدهد که مسیر و پیشروی کمپین را این لابیهاست که مشخص میکند؛ نه گفتهها و جدل هایی که حول ایدههای متفاوت فرماندار موریس با سناتور رقیبش شکل میگیرد. با چنین تعابیری میشود به راحتی نیمه ماه مارس را در همان مضمون تکراری بی اثر بودن پرسشها و مطالبات نهادهای مدنی در ساختار سیاسی و نظم حاکم خلاصه کرد. ولی روایت کلونی از نیمه ماه مارس پیش از این میل به طرح این پرسش دارد که برای خود جماعت رأی دهنده گزارههای سیاسی و معیشتی که تصور مطالبهاش را دارد در مقابل غریزهاش برای جستوجو و قضاوت درباره نازلترین قسمتها از روزمرگی سیاسیون چقدر جایگاه دارد؟ نیاز به تفکیک جغرافیا مخاطب هم نیست اگر مدلهایی نظیر رسوایی جنسی برای تجربه ما از انتخابات کاربرد ندارد با مدلهای دیگر، از جمله داستانهای علی بابا و چهل دزد بغداد و کاربردهای انتخاباتیش بیش از اینها ماَنوس هستیم.
برای شرح چگونگی ساختار یافتن اجزاء روایت نیمه ماه مارس باید این ویژگی آن را هم به درستی دید که ما در هیچ موقعیتی از داستان با روایت ذهنی شخصیتها همراه نمیشویم. قرار نیست قضاوت ما با همراه شدن با شخصیتها شکل یابد؛ باید بیاموزیم که در ارزیابی یک عمل سیاسی، عامل و انگیزه نباید اثری داشته باشد.
فارغ از همه انچه گفته شد؛ بازخوانی ارجاعات نیمه ماه مارس از چند انتخابات اخیر ایالات متحده جذابیتی مضاعف دارد برای مخاطب مماس با جریان این انتخابات. اما در اغلب انچه در اینجا برای فیلم گفته میشود این بازخوانی تنها محدود میشود به کشف ارجاع به رسوایی بیل کلینتون و یا مقایسهای که بین قد جان کری و جورج بوش میشد!
چرا اذعان نمی کنیم که توده انبوه مردم که چشم به نفع شخصیشان داشتند در این پس روی دخیل بودند و در فرایند آن مخرج مشترکشان را به فروکاستن اخلاق به نازلترین سطحش رساندند؟ و این انبوه مردمان خویشکام ثبات زندگی و معیارهای حداقلی آن را به نازلترین سطح رساندند و آن هم با فدا کردن انبوهی دیگر از مردمان، که البته شمارشان کمتر بود؟**
* دیالوگی از فیلم
** نامه یوزف برودسکی به واسلاوهاول ترجمه خشایار دیهمی مهرنامه ش 18