اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

آخرین خانه سمت چپ (دنیس ایلیادیس): ادای دینی باشکوه

 

آخرین خانه سمت چپ

سینمای ترسناک دهه‎ی 1970 را بهترین دوران این سینما لقب داده‎اند و آن‎چه باید از فیلم‎های محبوبمان انتخاب می‎کردیم، سینمای وحشت یا فیلم‎های آن در سه دهه بعد بود. من با توجه به علاقه‎ام باید بگویم به سراغ یکی از بهترین‎های دهه رفتم که ادای دینی به فیلمی به همین نام ساخته وس کریون است. خانهی سمت چپ The Last House on the Left در سال 1972 توسط وس کریون یکی از بهترین کارگردانان تاریخ سینمای وحشت ساخته شده است و در سینمای اکسپلویتیشن به دوباره‎سازی این فیلم‎ها ماک‎باستر می‎گویند. بازسازی یک فیلم از دهه‎ی 1970 بسیار جذاب است همان‎گونه که راب زامبی سراغ هالووین کارپنتر رفت اما دنیس ایلیادیس را می‎توان موفق‎ترین فرد در این سری انبوه ماک‎باسترها لقب داد.

فیلم آخرین خانه سمت چپ ساخته کریون داستان عده‎ای دختر جوان است كه برای جشن تولد یكی از دوستانشان به یك كنسرت موسیقی می‎روند و در راه بازگشت از آن‎جا در حالی‎كه به همراه خود مواد مخدر حمل می‎كردند توسط گروهی روانی كه به تازگی از زندان فرار كرده‎اند ربوده می‎شوند و آزار و اذیت‎ها آغاز می‎گردد. وقتی در مورد این فیلم تحقیق می‎کردم متوجه شدم در آن زمان این سینما با مشکلات زیادی مواجه بوده است و فیلم در کشورهای آسیایی با درجه‎بندی سنی عجیبی -32 سال- همراه بوده‎ است. فیلم در آمریکا در دو نسخه به نمایش درآمده است. یک نسخه با درجه بندی 18 سال که 82 دقیقه بوده است و در سینماهای رده‎ی ب 91 دقیقه نسخه اصلی نمایش داده شده است.

فیلم the last house on the leftسی و هفت سال پس از فیلم تأثیرگذار کریون بار دیگر آخرین خانه سمت چپ به سینماها آمد. این‎بار هم مازوخیستی، متجاوزانه، آزاردهنده، استثمارگر و از همه مهم‎تر زنده کردن نام قسمت اول و شاید بهتر از آن. فیلم روایتی از یک خانواده‎ی سه نفری است که برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به کلبه‎ی جنگلی کنار دریاچه می‎روند تا در آن‎جا تعطیلات را بگذرانند. اوج داستان از آن‎جایی شروع می‎شود که مری برای رفتن به بیرون، ماشین خانوداگی را از پدر قرض گرفته و به سمت دوست قدیمی خود می‎رود! اعتیاد به مواد مخدر و آشنایی با یک پسر جوان مقدمات گیر افتادن مری و دوستش را در دست تبهکاران –که از زندان فرار کرده‎اند- فراهم میسازد! حال مری و دوستش در دست تبهکارانی هستند که به دلیل مرتکب شدن قتل، می‎بایست چهرشان پنهان باشد ولی مری و دوستش چهره‎های آنان را دیده‎اند و هر آن‎چه تصورش را داشته باشید رخ می‎دهد.

اگر بازیهای مسخره هانکه هم سادیستی دنبال می‎شود و شما را در وضعیت عجیب و غریب دو روان‎پریش قرار می‎دهد این‎جا دیگر شوخی در کار نیست، بازی وجود ندارد یک راست وسط موقعیت شخصیت‎ها مورد آزار از هر نظر قرار می‎گیرند آن هم به بدترین و فجیع‎ترین شکل ممکن. تحقیر و به کارهای مختلف واداشته می‎شوند. فراریان آخرین خانه سمت چپ تا سرحد هر چیز پیش می‎روند و کارگردانی موقعیت‎ها واقعا فوق‎العاده است و مخاطب لحظات نفس‎گیری را دنبال می‎کند که شاید اصلا انتظارش را ندارد.

شعار تبلیغاتی فیلم درست آن‎ چیزی است که ممکن است هر کدام از ما به آن فکر کنیم. "اگر آدم‌های بد کسی را که دوست دارید آزار دادند، چقدر برای آزار دادن‌شان پیش می‌روید؟" سرحد آزار همواره متفاوت بوده است. شما با مزاحمینی مواجه می‎شوید که آمده‎اند تا به هر صورتی شما را مورد آزار قرار دهند و در سینمای وحشت هر گاه ورق بازگردد آن‎گاه شعار تبلیغاتی این فیلم معنا می‎یابد اما آزار و اذیت در این فیلم بسیار متفاوت است شاید در سری اره آزارها بغرنج باشند اما ما در انتظار بریدن پا هستیم و تنها تعلیق بریدن یا عدم بریدن پاست. در آخرین خانه سمت چپ تعلیقی وجود ندارد و اصولا از آن دسته فیلم‎هایی نیست که بر تعلیق استوار باشد همه چیز در ضرب‎آهنگ بسیار سریع می‎گذرد. اگر کسی به خواسته‎ی قوی تن ندهد سریع مجازات می‎شود انتخابی نیست همه چیز در یک آن باید صورت گیرد و لحظه مهم می‎شود.

نسخه جدید این فیلم بسیار خوش‎ساخت است طوری که در چندین نظرسنجی جزء بهترین‎های تاریخ سینمای وحشت قرار گرفت. خانه‎ای دورافتاده که کمک رسانی به آن مشکل است همواره جزء فیلم‎های تریلر و وحشت قرار گرفته است و در سال 1972 کریون خود این خانه را بر نام فیلمش نهاد. خانه‎ای که کمک کردن به آن بسیار مشکل است چنان‎چه در بازیهای مسخره هم با همین وضع روبه‎رو هستیم. نکته مهم در چنین فیلم‎هایی این است که بهره‎کشی باید از هر دو سو صورت پذیرد اگر در ضد مرگ کرت راسل بر دختران می‎تازد یک بار هم خود باید مورد لذت آن‎ها قرار گیرد و سینمای اکسپلویتیشن در بهترین حالتش وقتی دو موقعیت آزار قرار می‎دهد چنین است. یک بار فراریان هر بلایی بر سر خانواده دکتر می‎خواهند در می‎آورند و دیگر بار خود طعمه خانواده قرار می‎گیرند. یک خانواده که سعی بر سالم زندگی کردن دارد در همین ازارها خود را در مقام ابژه‎ای که باید نصفه و نیمه متدافع باشد قرار نمی‎دهد بلکه سعی بر سوژه بودن دارد. حس می‎کنم با ارجاع دیگری بهتر می‎توانم موضوع را باز کنم. فیلم سگهای پوشالی ساخته سام پکین پا مگر غیر از این است! پکین پا هم جزء نخستین فیلمسازانی بود که به سینمای اکسپلویت روی آورد و داستین هافمن را در چنین وضعیتی قرار داد. داستین هافمن آرام را که هیچ کاری از او سر نمی‎زند تا مرزی رساند که کارهایی انجام دهد که بسیار سادیستیک بود. در آخرین خانه سمت چپ نیز با چنین چیزی روبه‎رو هستیم. سینمای آزار و مقابله.

 

 

 

درباره نویسنده :
مهدی میرقادی
نام نویسنده: مهدی میرقادی

طراح مد، انیماتور و منتقد سینما / همکاری با نشریات داخلی و خارجی

کارشناس طراحی مد از RMIT ملبورن

کارشناس ارشد انیمیشن از LASALLE College of the Arts سنگاپور


نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما