اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

ژانر وحشت و تغییرات آن در دهه‎ی آغازین قرن بیست و یکم

مجید رحیمی جعفری

 پرونده سینمای وحشت

 

"فیلم ترسناک پیوسته یکی از پرطرفدارترین و در عین حال بی‎اعتبارترین و بدآوازه‎ترین ژانرهای هالیوود بوده است. این نوع محبوبیت به خودی خود دارای ویژگی‎ خاصی است که فیلم ترسناک را متمایز از سایر ژانرها قرار می‎دهد. این محبوبیت، فیلم ترسناک را محدود به طرفداران دوآتشه‎اش می‎کند و یا آن گروه از مردم را که تمایل به دیدن فیلم‎های ترسناک دارند –چه این تمایل ناشی از وسواس خاص باشد چه اساسا هیچ وسواسی در آن وجود نداشته باشد- با انزوای کامل روبه‎رو می‎کند. این گروه سینماروها از سوی اکثر منتقدان سینمایی یا تحقیر می‎شوند، یا مورد بی‎مهری قرار می‎گیرند و یا به سادگی مورد بی‎اعتنایی قرار می‎گیرند."

(رابین وود، 1979)

 

 

ژانر وحشت در نخستین روزهای پیدایش سینما جلوه‎ی مناسبی از هنر داشت؛ زیرا داستان‎هایشان از ادبیات فاخر، طراحی هنریشان از هنر اروپا –به خصوص اکسپرسیونیست گوتیک- گرفته شده بود و عنصر ترسناک موجودی ناشناخته و با شخصیت‎پردازی نزدیک به فردیت بود. سینمای وحشت در دوران آغازین خود با ژانرهای مختلف درآمیخته بود اما هنوز تئوریزه به آن پرداخته نمی‎شد. در سینمای اکسپرسیونیست آلمان با اتاق کار دکتر کالیگاری ساخته روبرت وینه و نوسفراتو یک سمفونی وحشت ساخته فردریش ویلهلم مورنائو نمونه‎ها‎ی برجسته‎ای در وحشت روانکاوانه خلق شد و این نوع سینما به آمریکا رفت و با دوباره‎سازی جدی فیلم‎های دکترجکیل و آقای هاید، فرانکشتاین و دراکولا پی گرفته شد. کم‎کم سینما با ژانر علمی-تخیلی تعاملی برقرار کرد و موجودات ناشناخته را هدف قرار می‎گرفت. این سینما تا اوایل دهه‎ی 1940 به همین منوال تکرار شد. 

 

 

 

 

در دهه‎ی 1940 قطعا ول لیوتن در سِمَت تهیه‎کننده چهره سینمای وحشت بود. او سینمای وحشت را فراتر از وحشت صریح برد و خود نام وحشت روانشناختی را بر آن نهاد. فیلم‎هایی که لیوتن تهیه کنندگی آن‎ها را برعهده داشت کاملا آینده‎نگر بودند و پا را فراتر از اکسپرسیونیسم گوتیک و اومانیسم گذاشتند و حتی مسائل زنان و سیاست را درونمایه خود قرار دادند. برای اولین بار در تاریخ سینما این لیوتن بود  که سینمای رده‎ی ب را با فیلم‎هایش هم‎پای سینمای مرسوم پیش برد.

مطب دکتر کالیگاری 

سینمای وحشت برای جدی گرفته شدن به بیش از چند فیلم نیاز داشت و بی‎شک بیشترین نقش را در تاریخ سینمای این ژانر کسی جز راجر کورمن پدر سینمای رده‎ی ب نداشته است. راجر ویلیام کورمن دوره‎ی اولیه آثارش به آثار تجربی و عوام‎پسند اختصاص یافته بود. او با تعداد فیلم بی‎شماری به صنعت استودیویی حمله‎ور شد و کمپانی پالو آلتو پروداکشنز را به عنوان تولید کننده فیلم‎های رده‎ی ب که تا سطح سینمای مرسوم مورد استقبال قرار می‎گرفت را بر سر زبان‎ها انداخت.

دهه‎ی 1960 تمامی تجارب کورمن به بار نشست و نشریات مختلف برای اولین بار در تاریخ سینما پرونده‎های مختلفی را از سینمای وحشت و او منتشر کردند. ریچارد کوزارسکی یکی از سرشناس‎ترین منتقدان تاریخ سینما در مورد آثار او می‎آورد: «فیلم‎های چندلایه که قواعد زانر را به سخره می‎گیرند. کورمن یکی از معدود فیلمسازان سینمای آمریکا است که دارای تشخص سبک گرایانه و تصویری است. سبک بصری او مبتنی بر حرکت‎های طولانی و ممتد دوربین است. اوج سبک‎گرایی او در نورپردازی فضای بسته و خفه کافه فیلم تمام شب برقص کاملا مشهود است.»

پل ویلمن هنر کورمن در دهه‎ی 60 (که به اقتباس از آلن پو روی آورد) را فرویدی خواند و دیوید ویل در مقاله‎ای بر کلی سلسلی آثارش را با خصلت های آشکار فرویدی خواند. فیلم‎های کورمن چنان تأثیری بر سینمای زمانه داشت که آلفرد هیچکاک با تأثیر از او دو فیلم مهم خود و تاریخ سینما یعنی روانی و پرندگان را در ژانر وحشت خلق کرد. سینمای وحشت آن‎چنان با راجر کورمن جدی گرفته شد که نقاب مرگسرخ در سال 1964 در لیست بهترین‎های تاریخ سینما قرار گرفت و مجله پوزیتیو در همان سال به صورت کامل پرونده راجر کورمن را منتشر کرد و او را به عنوان یکی از قویترین و تأثیرگذارترین فیلمسازان ترسناک تاریخ سینما لقب دهند. تام میلن یک پارچه فیلم را ستود و اندرو تیلور اثر را به قدرت مهر هفتم برگمان دانست. تیلور از نقاب مرگ سرخ به عنوان شکل کامیک استریپ مهر هفتم نام برد.

نقاب مرگ سرخ 

سینمای اکسپلویتشن و استثمارگر هوس برای مخاطب در دل فیلم‎های کورمن و شاگردانش شکل گرفت و کورمن به جایگاهی در آن زمان رسیده بود که هیچ فیلمسازی را نمی‎توان در آن زمان با او مقایسه کرد. مقبره لژیا اثر بعدی کورمن باعث شد منتقدان او را حتی جلوتر از آلن پو بنامند و مجله تایمز تیتر زد: "کورمن ما را به آرزویمان رساند" برخی از منتقدان اثر را از لحاظ شاعرانگی در حد اورفه ساخته ژان کوکتو معرفی کردند. سینمای رده‎ی ب چنان اعتباری یافته بود که در تاریخ سینما دیگر تکرار نشد و رابرت رودریگز و کوئنتین تارانتینو در ادای دین به سینمای استاد در سال 2007 تنها اثری را در ستایش سینمایش ساختند و نتوانستند شکوه سینمای رده‎ی ب را کاملا ماندگار کنند.

راجر کورمن با ساخت شاهکاری در سینمای جنایی و گانگستری به نام قتل عام روز سنت والنتین (1967) و مبارزه با قدرت یافتن سینمای اروپا خود را در سمت کارگردان کم‎کم بازنشسته کرد و به سرعت دست به تربیت استعدادهای نابی در سینما زد و از سوی دیگر تهیه کننده فیلم‎های مختلفی در AIP شد تا هالیوود جدید شکل گیرد و سینمای آمریکا تا به امروز به عنوان قوی‎ترین سینما شناخته شود. فرانسیس فورد کاپولا، مارتین اسکورسیسی، جان میلیوس، برایان د پالما، وودی آلن و جاناتان دمی برخی از استعدادهایی هستند که کورمن آن‎ها را پرورش داد که از دل همین افراد د پالما خواهران و کری دو فیلم باشکوه در ستایش استاد را –در ژانر وحشت- ساخت. موجی از پیروان کورمن به کمپانی AIP آمدند و از دل همین‎ها شب مردگان زنده (1968) توسط جورج رومرو ساخته شد. شب مردگان زنده سینمای اکسپلویتیشن را وارد مرحله جدیدی کرد و پیروان کورمن یکی پس از دیگری شکوه خاصی به سینمای وحشت دهه‎ی هفتاد بخشیدند که می‎توان به جنگیر، آخرین خانه سمت چپ، کشتار با اره برقی در تکزاس، آروارهها، کری، هالووین، تپهها چشم دارند و بی‎شمار فیلم دیگر اشاره کرد.

سینمای وحشت همان‎طور که رابین وود گفته است از پرطرفدارترین‎ها و بی‎اعتبارترین‎هاست، زیرا منتقدان کم‎تر به آن پرداخته بودند. سینمای وحشت در دهه‎ی 1970 چنان جایگاهی دارد که شاید بتوان شکوه آن را با دوران اوج اکسپرسیونیست آلمان یا موج‎نوی فرانسه برابر دانست، اما در همان زمان دیگر شاگردان کورمن چنان بر شاه‎نشین سینما جای خوش کرده بودند که "هالیوود نو" منتقدان را کاملا به خود معطوف کرده بود. زمانی که فردکین، پس از جنگیر دوران اوجش به سر آمد و کاپولا از فیلم مستقل به پدرخوانده روی می‎آورد، اسکورسیزی یکی پس از دیگری در این دهه شاهکار خلق می‎کند، آلن به عنوان کارگردان هنری شناخته می‎شود و لوکاس با جنگ‎های ستارگان خود عصر دیگری از سینما را پیش روی مخاطبان قرار می‎دهد شاید کم توجهی منتقدان به هر نوع سینمایی بی‎جهت نباشد.

جن گیر 

اواخر دهه‎ی 1980 تأثیر سینمای وحشت دهه‎ی 1970 و پیروان کورمن کاملا مشخص شد. سینمای وحشت راه به مقالات تحلیلی یافت و پژوهشگران با ارجاعات مختلف به فوکو، بودریار، کریستوا، لاکان، دولوز و دیگر نظریه‎پردازان موضوعات بسیار جدی‎ را در سینمای وحشت دنبال کردند. در سال 1986 نیز فصلنامه –دارای درجه ISI- اسکرین، ویژه‎نامه سینمای وحشت را منتشر کرد. گلدهیل، کلاور، مودلسکی، ویلیامز، هولینگر، لیندسی، فیشر و لندی نقش به سزایی در پژوهش‎های این سینما داشته‎اند. جدی گرفتن ژانر وحشت از سوی پژوهشگران در دهه‎ی 1990 نوعی بازگشت را به همراه داشت. پژوهشگران در این دهه به صورت مجدد نگاهی به فیلم‎های ترسناک قدیمی و کلاسیک داشتند. از دیگر مباحثی که در مطالعات این دهه در سینمای وحشت پی گرفته شد مطالعات زنان، زنانگی، فمینیسم و نوع جنسیت مخاطب بود که می‎توان به مطالعات برناستاین، کرول، فریدمن، پینه‎دو، هالبرستام و وود اشاره کرد.

برخی از پژوهش‎ها مانند مقاله‎های متعدد باربارا کرید، دیوید سجنیک و مارک یانکوویچ که بازگشتی به سینمای وحشت آمریکا در طول دهه‎های 1960 و 1970 است و برخی مقاله‎های بنیادی‎تر نوئل کرول در مورد لذت از تماشای سینمای وحشت، مقاله پیتر استنفیلد در مورد شمایل شناسی ژانر و مقالات متعدد دیگر در زمینه سینمای آخرالزمانی در دهه آغازین قرن بیست و یکم وجود دارد. در این دهه مباحث جدی در پژوهش های سینمای وحشت طرح شد. مطالعات سینمای وحشت کاملا شناخته شده است؛ اما به نظر نمی‎رسد به همان اندازه سینمای وحشت نیز پیشرفت کرده باشد. سینمای وحشت در این دهه با کنار رفتن برخی درجه‎بندی‎های سنی بی‎پرواتر مسائلی را مطرح می‎کرد که نه تنها سبب اعتلای سینمای وحشت نمی‎شد بلکه مخاطب را از دل هراس پیوسته و مداوم بازمی‎داشت. سینمای ژاپن از پیشگامان افراط در سینمای وحشت است. "سینمای گور" که صحنه را با خون رنگ‎آمیزی می‎کند یک گونه از این سینماست که تارانتینو در صحنه‎های مبارزه و کشتار پرنده و گوگو در فیلم بیل را بکش از این تمهید استفاده کرده بود. در همین گونه سینما فیلمی به نام توکیو گور پلیس (2008) در زیرگونه‎های "گور" و "چامبارا" بیرون آمد که چیزی جز خون نبود. در آمریکا که مهد ژانر وحشت شناخته می‎شود تب سری سازی به وجود آمد و این سری سازی از سری جیغ آغاز گشت. جیغی که در اواخر دهه‎ی 1990 بسیار پیشگام بود و مقالات مختلف علمی در مورد آن نگاشته شد که می‎توان به مقاله تینا هنسن اشاره داشت. کوین ویلیامسون فیلمنامه نویس چند قسمت اول بسیار مورد تحسین منتقدان و فیلمسازان قرار گرفت و مسیر برای دیگر سری‎ها هموار شد. سری‎ها در سینمای آسیا کم‎تر موفق بودند و تنها به سری کینه می‎توان به عنوان سری موفق اشاره کرد.

توکیو گور پلیس 

در این دهه شاهد ظهور نمونه‎های کاملی در زیرگونه‎ی "شوکس‎پلویتنشن" بوده‎ایم. زیرگونه‎ای که خشونت، کشتار و حتی صحنه‎های خشن جنسی را به حالت گرافیکی در می‎آورد. با وجود این‎که این زیرگونه نیز در دهه‎ی 1970 کم و بیش وجود داشته اما شکل‎گیری این زیرگونه را کامل می‎توانیم به این دهه ربط دهیم چنان‎که راب‎زامبی، تاکاشی میکه و گاسپار نوئه فیلمسازان این زیرگونه شناخته شده‎اند. خانهی هزار جسد (2003) ساخته‎ی راب زامبی نمونه کاملی از این زیرگونه در سینمای وحشت است.

سینمای "وحشت روانکاوانه" و "تریلرهای وحشت" هم‎چنان مانند دهه‎ی قبل پراستقبال بودند و فیلم‎های زیادی در این زمینه ساخته شدند. از دیگر زیرگونه‎هایی که در این دهه بسیار رواج یافت زیرگونه‎ی "زن اسیر در زندان" بود که بی‎شمار فیلم در این دهه در همین زمینه تولید شده است. زنی که زیبایی خاصی دارد ربوده شده یا خودش در محلی در دور دست رفته و اسیر دست سوءاستفاده‎گران قرار گرفته است. این زن در یک اتاق، یک سوله، یک مکان مخروبه، یک خانه دور افتاده یا یک قفس اسیر می‎شود و مورد آزار قرار می‎گیرد. زن اسیر یا برای سوء استفاده جنسی اسیر شده یا سوء استفاده‎ها به هر گونه دیگر از منظر سادیستی است. فیلم های گوتیکا (2003)، خانهای از موم (2005)، اسارت (2007)، شکاف (2007) و ... از این دست هستند.

"اسلشرها" یکی از زیرگونه‎های محبوب دهه‎ی مورد نظر هستند. بی‎شک هیچ‎گاه مخاطبان سینما این ژانر را تا این دهه جدی ندیده بودند. وقتی روانی هیچکاک اولین فیلم این زیرگونه و هالووین جان کارپنتر و کشتار با اره برقی در تکزاس نمونه کامل این زیرگونه در آن زمان خوانده شده است مخاطب امروزین چنین ارتباطی برقرار نمی‎کند. مخاطب امروزین سینما از دیدن چاقو و تماس آن با بدن تعجب نمی‎کند. سری اره این ژانر را متحول کرد و با هفت قسمت خود مشخص است که چه تأثیری در این ژانر و مخاطبان این زیرگونه داشته است. موفقیت اره فیلم‎های مختلفی را در این زیرگونه در سینمای مرسوم و رده‎ی ب روانه اکران کرد.

"تجاوز و انتقام" دیگر زیرگونه سینمای وحشت هر ساله کم و بیش ساخته می‎شدند. با این‎که از زمان چشمه باکره این زیرگونه در سینمای اکسپلویتیشن به وجود آمد اما تا 1978 و فیلم‎ روز زن سر و شکل نگرفته بود تا این‎که منتقدان این نام را به عنوان یک زیرگونه در این سینما شناختند و در سینمای وحشت نیز مورد بررسی قرار گرفت. در دهه‎ی پیشین نیز این زیرگونه در سینمای وحشت وجود داشت که می‎توان به آخرین خانه سمت چپ (2009) اشاره کرد.

 

فیلم planet terror"زامبی‎ها" در این دهه بیشتر از هر دهه‎ی دیگر بر پرده سینما (همان‎طور که در بازی‎ کنسول‎ها به بازار می‎آمدند)، دیده شدند. در سینمای رسمی و رده‎ی ب تعداد زیادی فیلم در این نوع از سینما تولید شده است و خود این سینما موجب ظهور فیلم‎های "کمدی ترسناک" شدند. ادگار رایت با شان میمیرد (2004) نقش به سزایی در پرورش کمدی ترسناک داشت و می‎توان به سرزمین زامبی (2009) -دیگر فیلم مهم در این زمینه در دهه- اشاره کرد. بحث زامبی و بیماری ویروسی که انسان را از وضعیت انسانی خود خارج می‎کند در دو فیلم بسیار جدی گرفته شد یکی 28 روز بعد (2002) ساخته دنی بویل و دیگری سیاره وحشت (2007) ساخته رابرت رودریگز. در اولی جنون آخرالزمانی و ترس از پایان جهان به امید بدل می‎گردد تا راهی برای از بین بردن ویروس پیدا شود و در دومی ویروسی از جنگ‎های عراق و افغانستان به همراه سربازان آمریکا آمده است و در آخر این مردم هستند که پیروز هستند و بسیار این مسئله جدی گرفته شده است. هر دو فیلم جزء بهترین‎های تاریخ سینمای وحشت محسوب می‎شوند.

در سینمای وحشت این دهه دنیای خیلی از زیرگونه‎ها به سرآمد یا این‎که به صورت محدود پی گرفته شدند. دنیای "کانیبال" دیگر نشانی از فیلم‎های اومبرتو لنزی، راجرو دوآته، خسوس فرانکو و جو د آمتو نداشت. تنها سری پیچ اشتباه را می‎توان در این زیرگونه قرار داد که کاملا چنین موضوعیتی را دنبال می‎کرد و البته باز هم باید اشاره کنم که کمتر نشانه‎ای به شمایل‎های کانیبال در آن دیده می‎شود. دیگر زیرگونه "اکوترورها" بودند که در دهه‎های 1980  و 1990 بسیار محبوب بودند. حیوانات و جانورهایی که کشتار را رقم می‎زدند در این دهه رو به فراموشی سپارده شدند. در این دهه می‎توان به معدود فیلم‎هایی مانند حشره (2006) ساخته ویلیام فردکین اشاره کرد.

برخی زیرگونه‎ها به دلیل رسمی شدن برخی حقوق و مشکلات حقوقی کنار گذاشته شد که از آن‎ها سینمای "نازیسم"، "ضد یهود" و "نژادپرستانه" بود که ژانر وحشت نیز با آن‎ها کنار گذاشته شد. تارانتینو در حرامزادههای بیآبرو (2009)ادای دینی به سینمای ضدیهود و "نازی‎پلویتیشن" داشت همان‎طور که در جکی براون "بلکس‎پلویتیشن" را ساختار اصلی خود قرار داد. دیگر سینمایی که در این دهه از رونق افتاد سینمای وحشتی بود که زن نقش اصلی منفی و ازاردهنده را ایفا می‎کرد. جنبش‎های فمینیست کاملا در مقابل چنین سنیمایی موضع گرفتند.

دیگر زیرگونه‎های فراموش شده متعلق به سینمای ایتالیا بودند که با رونق گرفتن سینمای اکسپلویتشن در اواخر دهه‎ی 1960 بسیار پیشرفت کردند اما در دهه قبل کاملا در سکوت بود. زیرگونه "جیالو" یکی از این‎هاست که لوییجی فولچی، داریو آرجنتو و ماریو باوا بهترین فیلمسازان آن بودند و عصر طلایی آن‎ها به سر رسید. کوئنتین تارانتینو در مورد جیالو فیلم‎ها گفته است آرزو داشته آن‎ها را در زمان جوانی بر روی پرده ببیند و به همین خاطر در حال حاضر هر از گاهی برخی از آن‎ها را در سینمای خود در آستین نمایش می‎دهد.

آن‎چه چالش اساسی را بر سر راه سینمای وحشت باز خواهد کرد مسئله ترس است. مخاطب حرفه‎ای سینما با دیدن فیلم‎های زیاد از این ژانر دیگر نمی‎ترسد و خود دست به حدس‎هایی خواهد زد که این سینما را از جذابیت باز خواهد داشت. چنین مواجه‎ای سبب شده است کمتر فیلم جدی ترسناک در یک سال ساخته شود و سینمای وحشت سادیستی‎تر، خون‎بارتر و مازوخیستی‎تر دنبال گردد.

 

 

 

دانلود ویژه نامه سینمای وحشت دهه آغازین قرن بیست و یکم 


 

 

 

 

 

/span/span

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری

 


دیدگاه‌ها  

0 #3 hosein 1391-11-29 02:00
یک مقاله شاهکار. واقعا مرسی از این همه اطلاعات :eek: :eek:
خوندن این مقاله را به همه توصیه می کنم. دوستان چنین مقالاتی در حد نایاب هستن. سینمای دوست داشتنی وحشت
نقل قول کردن
+3 #2 Guest 1391-03-25 02:50
جقدر این ژانر وحشت جزئیات داره که ما تا حالا نشنیده بودیم. جالب بود واقعا. اینجوری خیلی از فیلما خصوصیات هراس دارند
نقل قول کردن
+5 #1 Guest 1391-03-24 00:31
واقعا عالی بود. یک مقاله ی عالی که کاش باز می شد و مباحث مختلفی گذرا معرفی شده بودند اگر تمام این ساب ژانرها که بحثش رو کرده بودید و به شخصه هیچ جای دیگه نشنیده بودم رو باز می کردید خیلی خوب می شد و مقاله خیلی کامل تر می شد
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما