دربارهی قسمت دوم فیلم «احضار روح»
- توضیحات
- نوشته شده توسط تیم گییرسان(اسکرین دیلی)
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1395-03-24 15:15
قسمت دوم فیلم «احضار روح» هر چند به ظرافتو قوت قسمت اول آن نیست اما همچنان در ترساندن مخاطبان انبوه خود موفق است. در قسمت دوم فیلم نیز ورا فارمیگا و پاتریک ویلسون؛ محققان امور غیرطبیعی بازگشتهاند که تا داستانی جذاب و البته آن گونه که عوامل فیلم میگویند؛ واقعی را از برخورد انسانها با اجنه و ارواح روایت نمایند. مکان داستان واقعی این قسمت از فیلم «احضار روح» نه آمریکا که انگلستان است.
قسمت اول فیلم «احضار روح» فیلمی خوش ساخت و کم هزینه بود که در مدتی کوتاه توانست به شهرت فراوانی در ژانر وحشت برسد. فیلمی که با هزینهی 20 میلیون دلاری ساخته شد و تواسنت در طول مدت اکران جهانی خود رقمی بالغ بر 318 میلیون دلار را در جیب تهیهکنندگانش سرازیر نماید. جیمز ون کارگردان فیلم پیش از ساخت این فیلم مشخصا برای ساخت و عرضهی اولین قسمت از مجموعهی «اره» شهرت داشت.
قسمت دوم فیلم شش سال پس از وقایع قسمت اول اتفاق میافتد. لورین وارن (فارمیگا) کابوس میبیند که شوهرش اد را از دست داده است. او وقوع این کابوس را نشانهای میگیرد بر این که آنها باید شغل پرخطرشان را رها کنند و زندگی آرام و بیدردسری را پیش بگیرند. در هیمن گیر و دار است که خانوادهای در لندن این زوج مشهور را برای تحقیق در باب حوادث غیرطبیعیای که خانهاشان اتفاق میافتد دعوت میکنند. این زوج تصمیم میگیرند که این پروژه را به عنوان اخرین کار تحقیقیاشان در باب حوادث غیرطبیعی بپذیرند و سپس از این شغل استعفا دهند. بر همین اساس آنها وارد خانهی این خانواده میشوند و در بدو ورود متوجه میگردند که کوچکترین دختر آنها (جنت) تصویر یک روح خبیث تسخیر شده است.
قسمت دوم فیلم «احضار روح» میتواند یک نقطهی مثبت داشته باشد و آن تلاش کارگردان برای هر چه بیشتر نزدیک شدن به زندگانی این خانوادهی جنزدهی لندنی است. به واقع فیلم همان قدر که فیلمی در ژانر وحشت است فیلمی درام در باب زندگی طبقهی متوسط لندنی در دههی هفتاد میلادی نیز هست. هر چند همین نکته قوت نیز میتوانسته در خوشبینانهترین حالت بدل به پاشنهی آشیل فیلم شود. به هرحال ون برای حصول به چیزی که اشاره شد مجبور بوده که تا مدت زمان زیادی را در احوال خانهی خانوادهی لندنی پرسه بزند و اصولاً خیلی دیرتر از فیلمهای مشهور ژانر وحشت به سکانسهای وحشت آفرین شبانه برسد. امری که البته با توجه به مهارت فیلمساز در شخصیتپردازی رفع و رجوع شده است. هر چند که بالشخصه معتقدم فیلم زمانی ریتم درست خود را پیدا میکند که وارنها وارد خانهی لندنیها میشوند. به واقع ون میتوانسته مقدمهی ابتدایی فیلمش که مشخصاً روایت فیلم حول تردیدهای لورین جهت ادامهی شغلش میچرخد، را اندکی کوتاهتر کند.
همان طور که در فیلم اول فارمیگا و ویلسون نقش یک زوج باورپذیر را بازی میکردند که شغل عجیب و غریبی دارند، در این فیلم نیز خوشبختانه شیمی رابطهی این دو نفر خیلی خوب از کار درآمده است. در طول مدت زمان فیلم لورین به دلیل کابوسی که مدتها است دامنگیرش شده در هول و ولای از دست دادن اد است. او به قدری درگیر کابوسهای خود است که کم کم به حد جنون میرسد. گو اینکه فیلمساز خواسته باشد که بگوید این فقط جنت نیست که توسط یک روح خبیث تسخیر شده است، بلکه لورین نیزمشخصاً به دلیل هراسی که از نبود اد دارد به گونهای دیگر تسخیر شده است. هراسی که البته به نظر میرسد برخلاف حال و هوای فیلم صورتی زمینی تر و مادی تر دارد. هراس از فقدان.