نقد فیلم استیل واتر (مرداب) Stillwater تکراری و دوست داشتنی
- توضیحات
- نوشته شده توسط نرگس جهانبخش
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1400-08-03 12:16
در دو دهه اخیر با انبوهی از درامهایی سر و کار داشتهایم که موضوع آنها به دادگاه یا حکمهای صادره از آن به خصوص جایی که یک طرف آن حقوق پایمال شده یک زن است، ساخته شدهاند. تام مککارتی کارگردانی که برای اسپاتلایت مورد تحسین قرار گرفته بود، این بار خارج از مرزهای آمریکا به دنبال دغدغههای خود است و با مت دیمون اگرچه درامی تکراری را به ما نشان میدهد، اما میتوانیم به دلیل نقاط قوتش دوستش داشته باشیم.
در هر دو فیلم اخر مککارتی شاهد گذر زمان از واقعه و واکاوی آن هستیم. در اسپاتلایت چند روزنامهنگار به دنبال حقیقت هستند و در استیلواتر در یک جرقه بیل بیکر (مت دیمون) پس از پنج سال به دنبال حقیقتی است که شاید دخترش را نجات دهد. بیل در دهه پنجم زندگیاش متوجه میشود اشتباهاتش در زندگی سبب از دست رفتن زنان دور و برش است. همسرش خودکشی کرده، مادرش اوضاع جسمی خوبی ندارد و از همه بدتر دخترش به اتهام قتل کیلومترها دورتر از اوکلاهاما در بندر مارسی زندانی است. او حال کارگر ساختمانی زبدهای است که اندامش نشان میدهد توانسته ترک اعتیاد به الکل کند و در رفتارش نوعی تغییر بر اساس تعاریف گذشته میبینیم. بازسازی گذشته و شاید مرهمی بر گذشته مهمترین خصوصیت فیلمهای مککارتی به حساب میآید.
بیل بیکر شش ماه و شاید هم بیشتر در خانه ویرجین بازیگر تئاتر مانده بیآنکه رابطه عاطفی بین هر دو جاری باشد. در این بین بیل محبت بیدریغی به مایا دختر ویرجین به یاد گذشتهای که از دست رفته میکند تا جایی که برای ویرجین هم سوال پیش میآید، چرا تو اینقدر با مایا خوبی و بهش احساس نزدیکی میکنی؟ از پاسخ بیل نتیجه میگیرد که بیل به خود ویرجین علاقهمند است اما میتوان این طور تفسیر کرد که بیل با توجه به تغییری که داشته سعی دارد به زنان دور و برش محبت کند و کمتر آنها را برنجاند. ما در روند پیش رفت قصه مدام متوجه این هستیم که بیل برای نجات آلیسون دخترش از هر کاری دریغ نمیکند.
روند شخصیت پردازی تغییر آنی بیل نیست. او که نقش پیشبرنده درام هست، به خوبی و با جزییات بسیار برای ما ترسیم شده و تغییر ناگهانی نیز در نوع رفتارش نمیبینیم. با وجود تغییراتی که از آن گفته شد، در مواجهه با وکیل آلیسون از کوره درمیرود. در پیدا کردن قاتل اصلی خطر میکند و حتی پرونده را به خطر میاندازد. در نهایت همین پسماندههای گذشته و رفتار خودسرانهاش هست که (خطر لو رفتن قصه) مایا و ویرجین را از دست میدهد. با وجود اینها او سعی بر تغییر دارد چه بسا که ماهها به آلیسون سر نمیزند اما در سختترین شرایط در مارسی میماند و همانجا کار گیر میآورد. تمام اینها سبب یک شخصیتپردازی کامل برای نقش اوست.
فیلم بر دیگری پنداری و نکوهش نژاد پرستی نیز میپردازد. بیل با ورود به مارسی متوجه میشود کمتر کسی حاضر است با او به زبان انگلیسی صحبت کند. محلههای مهاجران در مارسی که اغلب عربها و آفریقاییها آنها را تشکیل میدهند در حاشیه بندر است و افراد تمایلی به کمک یا صحبت کردن با یک سفیدپوست آمریکایی ندارند. مرد کافهدار که شاهد نزاع پیش از قتل بوده نیز تمام عربها را یکی میپندارد و میگوید هر کسی که شما بگویید قاتل و عرب است او در دادگاه تایید میکند. کارگردان تاکید ویژهای دارد بیل در تمامی صحنهها از لباسهایی چون جین استفاده کند که نشان دهنده حتی نوع پوشش به عنوان یک غریبه یا دیگری است.
مورد دیگری که فیلم همچون اسپاتلایت به آن میپردازد نقش رسانههاست. رسانهها مسیر خیلی از پروندهها را عوض کردهاند. در آمریکا –که در فیلمها و سریالهای زیادی این موضوع را مشاهده کردهایم- رسانهها بسیار پررنگ به پروندههای جنایی میپردازند. خانواده فرد مورد اتهام را مورد فشار قرار میدهند و موی دماغشان میشوند. آن قدر که خانواده با دادستان مصالحه کند تا حکم دیگری صادر شود. در بازخوانی پرونده آلیسون هم متوجه همین نقش رسانهها هستیم.
در پایان قابل انتظار فیلم شاهد نجات آلیسون و بازگشت به اوکلاهاما هستیم، اما نباید آن را یک پایان خوش صرفا هالیوودی قلمداد کرد. آلیسون به اوکلاهاما پس از سالها بازگشته اما این آزادی حتی کوچکتر از آن آزادی است که در آبهای مارسی آلیسون شنا میکرد. او برای عدم توجه و جوانی کردن دور از خانواده به مارسی رفت، اما حال جوانی را از دست داده و در سوی دیگر بیل نیز خانوادهای را که ماهها در مارسی ساخت از دست داد. هر دو به نسبت چیزی را برای این آزادی از دست دادهاند تا جایی که مککارتی پیکان انتقادش از رسانه و سیاستهای آمریکا را به سمت قدرت مرکزی میگیرد. رسانههایی که آلیسون را دوست نداشتند و او را موجب بدنامی اوکلاهاما در یک کشور دیگر میدانستند حال رنگ عوض کردهاند. برای او مراسم بازگشتی گرفته شده و شهردار در سخنرانیاش اعلام میکند که قول بازگشت دختر قوی اوکلاهاما را داده بود و حال به وعدهاش عمل کرده است. جایی ما نقش قدرت و رسانه را میبینیم که یا جلوگیری از انجام کاری میکنند یا نقشی ندارند و تنها برای گرفتن عکسهای یادگاری صف آرایی کردهاند.