آغوشی گم شده به درازای یک عمر، یادداشتی بر فیلم تا استخوان ساختۀ مارتی نوکسون
- توضیحات
- نوشته شده توسط متینه اسلامی
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1400-11-16 02:31
فیلم «تا استخوان» (To the Bone) محصول سال ۲۰۱۷ میلادی، به کارگردانی «مارتی نوکسون» در زمرۀ فیلمهایی است که سعی در نمایش یکی از اختلالات حوزۀ اعصاب و روان دارد. تا استخوان روایتی است از پستی و بلندی زندگی نوجوانانی که درگیر با اختلال «انورکسیا» یا «بیاشتهایی عصبی» بوده و در یک مرکز درمانی بستری هستند. علیرغم تلاش نه چندان موفق کارگردان برای جذب مخاطب حضور «کیانو ریوز» بین بازیگران، شبیه به ویترینی گیرا برای فیلم عمل کرده و باعث میشود مخاطب ریتم کند فیلم را تاب بیاورد. با این حال در این نوشته تمرکز بر تحلیل روانشناختی روایت به دور از نکات فنی و سینمایی فیلم است.
«آنورکسیا نوروز» Anorexia Nervosa یکی از شاخههای اختلالات خوردوخوراک است که بیشتر در زنان دیده میشود. واژۀ «آنورکسیا» به بیاشتهایی و واژۀ «نوروز» به دلایل هیجانی آن اشاره دارد. بیماران مبتلا تا حدی که پای تهدید مرگ به میان بیاید از خوردن ممانعت کرده و در تلاش همیشگی برای کاهش وزن به روش های متفاوتاند.
اختلال مذکور محوریت دردسرهای شخصیت اصلی فیلم، «الن» میباشد. او دختر جوانی۲۰ ساله و مشخصاً دچار خلق پایین و تنش در روابط روزمره است. نشانههای موجود در فیلم مخاطب را به پیشینۀ خانوادگی پر استرس الن، بیتوجهی و مراقبت ناکافی از سوی والدین علیالخصوص مادر رهنمون میشود. در تبیین ارتباط پیشینۀ الن با اختلال انورکسیا به مرحلۀ دهانی از نظریه رشد روانی جنسی فروید اشاره میکنم. در این مرحله که از تولد تا ۱۸ ماهگی به درازا میکشد کودک تقریباً هرچیزی را به دهان میبرد. در این سن اصلیترین راه شناخت دنیای پیرامون کودکان، دهان است. لذا طی این دوره دهان و به عبارتی تغذیه شدن، راه ارتباط عاطفی کودک و والد نیز هست. چرا که کودک حین تغذیه شدن و والد حین تغذیه کردن زمانی را به هم نزدیک بوده، عشق ورزیده و توجه میکنند. در دیدگاه فروید اگر گذار کودک از این دوره با دریافت تغذیه و عشق کافی باشد به سلامت از این مرحله عبور خواهد کرد در غیر این صورت، نادیده گرفته شدن و تغذیۀ ناکافی (عدم تحریک دهان) منجر به ارضا نشدن نیازهای این دوره و امتداد آنها در بزرگسالی (تثبیت) میشود.
از طرف دیگر باید توجه داشت بیمار انورکسیا به واسطۀ ضعف و رنج ناشی از غذا نخوردن توجه، حمایت و مراقبت به دست میآورد و این دقیقاً همان چیزی است که تمام کودکیش را از آن محروم بوده!
«اگر ارمغان نخوردن، حلقۀ گمشدۀ زندگیام، حمایت و مراقبت است چرا بخورم؟»
لذا اگر با عینک روانپويايی به مسئله نگاه کنیم چنين استدلال ميشود كه الن نوجوان از وقتی با عدم مراقبت کافی، جدایی والدین، رابطه عاطفی جدید و بیماری دوقطبی مادر روبهرو ميگردد، به نحوی خود را درمعرض تهديد ازدست دادن دلبستگی به منبع آن (در این جا مادر) ميبيند. در نتیجه طی یک واپسگرايي پرخاشگرانه به رابطه ابتدايي كودك-مادر برمیگردد، رابطهای که در آن دهان و تغذیه تنها منبع دریافت عشق و مراقبت بود. گویی تکتک استخوانهای بیرونزده الن نیاز به حمایت و محبت را فریاد میزنند.
چنانچه مسیر فیلم به ما نشان میدهد درمان الن در مرکز مخصوص بیماران انورکسیا پیشرفت چندانی نمیکند و وی همچنان برای کاهش اضطراب و احساسات ناخوشایندش به درازنشستهای وسواسی، سیگار کشیدن، پیاده روی و کالری شماری میپردازد.
بعد از تحمل یک ساعت و نیم ریتم کند فیلم، بالاخره مخاطب پاداش این تحمل را دریافت میکند!
لحظات پایانی فیلم که به نظر نقطۀ طلایی این روایت نیز هست، رویارویی صادقانۀ الن و مادرش بعد از سالهای طولانی را به تصویر میکشد؛ چیزی که الن تشنه آن بود. مادر به ابراز هیجان اصیل غم مقابل دخترش میپردازد و تلاش میکند با در آغوش گرفتن الن و تغذیۀ او به سیاق کودکی قسمتی از کملطفیهای سالهای ابتدایی زندگی الن را جبران کند. هرچند این رویایی با هدف درمان حالتی کاملاً نمادین دارد، با این حال مضمون روانکاوانه آن و اشاره به کمبود مراقبتی و ارضای دهانی در بیماران انورکسیا نکتهای شایان توجه است. در نهایت باید گفت فیلم تا استخوان در کنار نقاط قوت و ضعف، تلاشی قابل ستایش برای افزایش آگاهی عمومی نسبت به نمایش اختلالات روانشناختی است. امید است تکتک افراد جامعه با شناخت بیشتر و دور از قضاوت این نوع اختلالات بتوانند سهمی در افزایش سطح سلامت روان ایران عزیزمان داشته باشند.