قوی سیاه: مرثیه ای برای یک رویا...
- توضیحات
- نوشته شده توسط حسام کاظمی
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1389-10-13 23:36
دارن آرنوفسکی در قوی سیاه Black Swan تماشاگر را همراه با واکاوی غریب انسانی و حرکتی وارونه در مسیری که مرز بین سیاهی و سپیدی است در ورای سمفونی دریاچه قو و به طور کاملا" ناکوک قرار می دهد.
تلاش شوم اسطوره گونه بالرینی جوان برای رسیدن به قوی سپید و سیاه. منطق روایی در اینجا درهم تنیدن واگویهای است که سپیدی و سکوت گرم و ترحم برانگیز نینا(ناتالی پورتمن) به سیاهی مغشوشی مبدل میشود. ناتالی پورتمن با صورت آرام و پرسشگر خود از نخستین پلانها بیننده را با غمی خفته و جدالی خفته با خود درگیر میکند.
رد زخمها و خونمردگی گام به گام به صورت المانی تکرار شونده میشود که با عمق درگیری دختر شدت بیشتری یافته و کنشهای غیر قابل کنترل و واکنشهایی عمیق را با خود به همراه دارد که در این سقوط ممتد پله به پله، تماشاگر را به طور کاملا" هوشمندانه به فکر وا میدارد و گاه پس میزند به طوریکه که در عین آگاهی از داستان به یکباره سردرگم میشود.
آرنوفسکی در مقام کارگردان صحنه و بازیگر نقش اول را در کشاکشی بیپایان قرا میدهد که بنابراین ابتدا تصور میشود نینا در مرکز است و تمامی اجزا حولش میچرخد. درست در لحظههای اوج در این چرخش واهی، مرکز دایره به طور معکوسی تغییر یافته و نینا در حول کلیه پیرامونش به بازی گرفته میشود که این چرخش مدام تا انتهای نیستی بالرین را پیش میبرد.
نینا شیفتهی اجراست و فقط در لحظاتی از رقص باله او را بیدغدغه درونی میبینم و حالت برون گرایانهای پیدا میکند و تصویر کاملی از یک زن را میبینیم با کمترین خلل روانی و عاطفی و دراینجاست که صحنه به نینا هویت میبخشد و احساس کامل بودن میکند.
در روابط شخصی هم این قوی اول اجرا انسانی تنهاست که او را در رابطهای محدود و تنها با مادرش مشاهده میکنیم، مادری که با آگاهی از عدم تعادل روانی دخترش به طور نسبی همیشه مراقب اوست.
یکی از نقطههای درخشان بازی پورتمن عدم احساس امنیت، حس تنهایی و قرار گرفتن در زیر سنگینی نگاه اطرافیان است، که تنها در زمانی خود واقعیاش بروز پیدا میکند که وی در خلوت خود مشغول وارسی زخمهای پریشان گونه خود میباشد. او خیره به رد زخمهایی است که هست و نیست و حالت پارادوکسیکالی به خود میگیرد و این معلق بودن تا پایان کار و مرگ او ادامه مییابد.
بازیگر به طور تدریجی رویای خود را در حال نابودی و یغما میبیند و در آستانهی این حس، سیاهی این شخصیت مجال بروز یافته و حالت تدافعی به خود گرفته و در پی حفظ جایگاه خود میکوشد که در این مسیر حتی تا کشتن پیش میرود.
درانتها با نینا با قتل و به نوعی هاراگیری درخشان و نفسگیر مرگ را به بودن رقیبش ترجیح داده و اجرای بینظیرش رد قالب قوی سیاه تبلور اشک و سیاهی است در قالب دریدن آدمیت وارونه و سپیدی مطلق که در این مرز وجه خاکستری سهم کمتری داشته و در سکانس پایانی با سینهای دریده، قوی سپیدی است که سیاهی را تاب نمیآورد و سرخی را بر میگزیند. او وداعی با شکوه با مأمن اصلیاش یعنی صحنه اجرا دارد.
پورتمن با حضوری شگفت انگیز کاملا" در خدمت نقش و روند طبیعی و کلی فیلم بوده و تلاش ستودنی در ارائهی نقشی پیچیده و درونگرا و نشانهی بیرونی بازی وی در قالب بالرین جوان و آینده دار داشته است.
کارگردان با زیرکی تمام بث را به عنوان الگوی نینا در مقابل وی قرار میدهد و فردایش را به نمایش میگذارد، فردایی که در امروز رقم میخورد آن هم نه در بستر بیماری که در اوج بازی و تشویق ممتد حضار.
دارن آرنوفسکی در متن روایتی سردرگم، بیننده را در تک تک نماها گم میکند و در مسیری تماشاگر را قرار داده که در پایان بینده را از این گیجی مدام بیرو ن میآورد، نمی آورد و راوی روایتی با شکوه پوچ از انسانی در آستانه ی فروپاشی است.
دیدگاهها
اصلاٌ فهم درست شما از فیلم و نشون نمیده برعکس..
متن بالا توضیحی جهان شمول از فیلم و برخلاف فکر
(دوستانی که برای فهم هرچه سریعتره فیلم و این کی
ثابت کنند از هم کیشانشون عقب نیفتادن و اونها هم
میتونن از فیلم تحلیلی درست داشته باشن هر چند
سطحی )اصلا ٌ نقد نیست بلکه صحبت درباره (موتیف )
فیلم میباشد و برای همین جنس متن کلی و جهان
شمول امیدوارم نیازی به توضیح نگاه موتیفی نباشه!
حداقل میشه گفت شخصیت مادر، یکی از منفی ترین شخصیتهای فیلم بود که مفسر محترم تصور کرده از دختر داره مراقبت میکنه.
نمره من 8.1
نقدت اصلا قشنگ نبود آرنوفسکی خیلی بزرگتر از این حرفاست که بخوای اینطوری سطحی ازش صحبت کنی !
فیلم عدد پیو که ساخت منظورش درگیری ذهن یک دانشمند با یک مشکل به ظاهر ساده اما عمیق بود که به خوبی نشونش داد بعد از اون مرثیه ای برای یک رویا چند نفر که دوباره از یک آرزو دست یافتنی کوچیک به نابودی و مرگ رسیدن در صورتی که هنوز زنده بودن !
کشتی گیر مرد خسته ای که کاملا مثل فیلمهای قبل به تباهی و چالش کشیده میشود!
و حالا قوی سیاه! که باز هم بر سر یک درگیری ذهنی گودالی عمیق از مشکلات آفریده میشود از ویژگی کارای دارن میشه فیلم برداریه عصبی و شک های کاملا به موقع و نگاه از زاویه مخاطب در موقع ساخت نام برد!
میشه گفت کاملا بازی ذهن بیننده در دستشه و هر موقع اراده میکنه بینندرو از خودآگاه به ناخودآگاه می بره.
متشکرم.