«بِِردمن» در انتظار شگفتی در ونیز / نقد فیلم birdman
- توضیحات
- نوشته شده توسط جان بلیسدیل (مترجم: ساناز محمدعلیها)
- دسته: یادداشت سینمای سایر کشورها
- منتشر شده در 1393-06-12 01:59
سال گذشته فیلم جاذبه Gravity ساختة آلفونسو کواران که به خاطر جاذبهها و قابلیتهای تکنیکی در جشنواره ونیز مورد تقدیر قرار گرفت، ما را به وجد و مجدد به زمین بازگرداند و امسال جشنواره ونیز کار خود را با فیلم آلخاندرو گونزالس ایناریتو به نام بِردمن Birdman (مرد پرندهای) آغاز کرد. فیلمی که سکانسهایی طولانی دارد.
استفاده از تکنیکهایی در این فیلم به بازسازی حس خطر و هیجان که بیشتر این شیوه را در سینمای کلاسیک شاهد بودیم، میپردازد. این شیوه را در تئاتر نیز دیدهایم. به خصوص در آثاری از یک خط از همسرایان A Chorus Line و شکسپیرِ عاشق Shakespeare in Love.تئاتر اغلب خود را از سینما اصیلتر و بزرگتر جلوه داده که این به تئاتر اعتبار بخشیده است. این همان جایی است که بارتون فینک باید بماند- بودن یا نبودن در مقابل نازیها- و جایی که ریگان تامسون (با بازی بی نظیر و خیره کننده مایکل کیتون) بازیگر هالیوودی که از نظر کاری تحلیل رفته و حال برای احیای زندگی حرفهای خود و به دست آوردن اعتبار گذشته باید تلاش کند.
ریگان داستانی را از ریموند کارور برای صحنه اقتباس کرده است. به ظاهر تبدیل اثر معروف کارور به ملودرامی تئاتری که همراه با درازگویی است،به علاوه سکانسهایی از رویاهای ریگان که بسیار در فیلم زیاد هم است ما را مجبور میکند تا از قسمتهایی از فیلم با نگاهی اجمالی رد شویم. ریگان هم کارگردان است و هم بازیگر نقش اول کار خود که این حالتهای او دیگران را به این فکر میبرد که او دیوانه شده است و یا حتی بدتر از یک دیوانه. او برای آرام سازی یا مدیتیشن خود را از ارتفاع پنج فوتی آویزان میکند و همه اینها نشان میدهد که او هنوز در دنیای ابرقهرمانی و عنوان افتخار کسب کرده از آن که سالها پیش باعث شهرتاش شده بود گرفتار است.
بِردمن نسخهای ساییده شده از هاروی است. سرزنشهای ریگان، مانند غرغرکردنهای کریستین بیل در آن فیلم است. ابروهای درهم کشیده او و تلاش برای فریب خود و برگشتن به نقشی که او را مشهور و ثروتمند کرده است و تمام اینها لیستی از مشکلات ریگان در شب اول اجرا است. دختر او (اما استون) تازه از بازپروری برگشته و به عنوان دستیار او مشغول به کار شده است. در این حال ریگان در تلاشی غلط برای بازسازی دوباره پلهای خراب روابطاش با دخترش است. رابطه ریگان با لورا یکی از بازیگران (ستاره انگلیسی اندریا رایزبرو در نقش لورا) میتواند عواقب پیشبینی نشدهای برای او داشته باشد. او تمام پول خود را برای تولید تئاتر به مدیر مظلومی که نقش او را زک گالیفیاناکیس داده است. شخصیت دیگری که در آخرین لحظهها او را میبینیم، مایک شاینر (ادوارد نورتون) است که مردی است که ریگان را تهدید میکند که یا نمایش را یا دخترش را میدزدد.
جنون و دیوانگی، نوشیدنهای افراطی، شک و غرور برای جلب توجه مخاطب و اتفاقا اینها چیزهایی است که مخاطب به سرعت از آن رد میشود و خود ریگان میدانست که اینها سرنوشت او را توسط قلمهای سمی منتقد نیویورک تایمز که نقش او را لیندسی دان کن ایفا میکند، معلق خواهد کرد.
وقتی که دوربین به پشت صحنه درام میپردازد، رگههایی از قاتل نمایان میشود، لحن فیلم به طور چشمگیری از یک طنز دلقکوار به کمدی تلخ و خورنده تبدیل میشود.
نائومی واتس در نقش لسلی که او را در فیلم جاده مالهالند به یاد میآوریم، ادوارد نورتون که شهرت خود را از نقشهای سخت، دافعه انگیز و حساس گرفته، در یک صحنه با کیتون که لباس زیر به تن دارد در حال دعوا است که بسیار احمقانه جلوه میکند.
ایناریتو با این فیلم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. حرفهایی درباره فرهنگ افراد مشهور و ستارهها در یوتیوب و توییتر، فیلمهای مصور، اصالت، نقش منتقد و ...
بِردمن کلاژی غنی با عنصر هوشمندی و با لایههای بسیار است. ایناریتو جهانی مجازی از آیینهها ( برای بازنمایی اشکالات) و اجراها، برای اجرای برنامه ساخته است. این قسمتی هیجانانگیز از فیلمسازی است، یک کمدی- تراژدی که مدعی اول کسب جایزه پرطرفدارترین فیلم از جشنواره ونیز است.