به مناسبت سالروز تولد ادوارد هاپر هنرمند آرام نیویورکی
- توضیحات
- نوشته شده توسط الناز جوانی
- دسته: یادداشت نقاشی
- منتشر شده در 1389-05-02 00:39
هنر متعالی هنری است که بیان بیرونیِ درون هنرمند باشد. این درون باعث شکل گیری دیدگاه و تصویر شخصی هنرمند نسبت به جهان می شود. هیچ اختراع و نو آوری ماهرانه ای نمی تواند جایگزین مناسبی برای عامل بنیادین خیال باشد.
ادوارد هاپر در ٢٢ جولای سال ١٨٨٢ میلادی در نایاک ، واقع در حومه شهر نیویورک ، یکی از شهرهای کوچک وآرام به دنیا آمد.او نقاش برجسته واقع گرای آمریکایی است که با تنهایی و سکوتِ نقاشی هایش به شهرت جهانی رسیده است. دنیای آرام هاپر در آثارش را می توان دید.مکانهای همیشه ساکن و ساکت، جایی که مردمانش آشنا به نظر می رسند و در تنهایی های خود وقتشان را سپری می کنند.
نقاشی های هاپر در زُمرهی مشهورترین و تسخیر کننده ترین تصاویر در قرن بیستم هنر آمریکا است. تعداد کمی از مردم معانی واقعی آن را درک کرده یا اینکه چرا این آثار به این اندازه قدرتمند هستند وجود دارد. انسانهای او در نقاشیهایش به نوعی خیالپردازی مجهول و در تنهایی مطلق با نورپردازیهای سرد و غیر طبیعی قرار دارند.
هاپر پس از گذراندنِ دورههای آموزش نقاشی در آمریکا،راهی پاریس شد.اما پاریسِ رویایی،روح هنرمند را چندان تحت تاثیر قرار نداد.خودش هم بعدها این را اذعان کرد.شاید علت این بیتوجهی از آنجا بود که هاپر در حال کشف چیز دیگری بود. یکی از مهمترین تمهای نقاشیهایی که بعدها میکشید؛ روحِ «سفر»، رفتن، گذشتن و تنها ماندن که هاپر را تحت تاثیر قرار داده بود.
بسیاری از کاراکترهای آثارش، زنان و مردان تنهای در حال سفرند. نشسته در کنج رستوران، هتل یا قطاری که در حال فکر یا مطالعه میباشند. از میان همه نقاشیهای او ، مشهورترین و رمزآمیزترین تابلوی وی به طور مسلم (شبگردها) میباشد. تصویری از یک رستوران کوچک با پنجرههایی شیشهای در اواخر شب. وی در این مورد در مصاحبه ای اظهار داشت که:
«من این صحنه را از یک رستوران در خیابان گرینویچ ویلیج الهام گرفتم. تنها کاری که کردم این بود که صحنه را ساده و رستوران را کمی بزرگتر کشیدم. من داشتم تنهایی یک شهر بزرگ را نقاشی میکردم.»
در این تصویر هاپر افراد را در شب و از میان یک پنجره نگاه میکند. تاثیر قدرتمند صحنه، به نوعی، توسط احساس زجرآ وری که از سکون و نبود هدف وجود دارد، خلق شده است.
سبک هاپر از دیگر آمریکاییها به سورئالیزم قرابت بیشتری دارد. حتی اگر او هیچگاه خود را وابسته به هیچ مکتب و طبقه بندی خاصی نبیند. هاپر بر این باور بود که حتی واقع گرایی در هنر نیز باید از فیلتر خالق آن عبور کند و در برگیرندهی نگاه ویژهی او باشد. او با تمرکز بر رئالیسم و نمایش فیگور اشخاص در صحنه، خودش را از معاصرینش و تجربیات آوانگارد در مدرنیسم تصویری زمانهاش مجزا میکند. ضمن اینکه کارهای آخر وی به طور مبهمی سورئال هستند.
هاپر در جایی اشاره میکند:
«هدفم در نقاشی همواره انجام دقیق ترین نسخه برداری ممکن از روی شخصی ترین برداشتهایم از طبیعت بوده است. اگر این مقصود، به نظر ، دست نیافتنی باشد پس باید گفت که رسیدن به کمال ، چه در نقاشی و چه در دیگر فعالیتهای انسانی نیز باید دست نیافتنی باشد. به نظر می رسد که برخی از جنبشهای هنری معاصر اهمیت این آرمان را نفی می کنند که به نظر من این مسأله منجر به شکل گیری یک مفهوم صرفا تزیینی از نقاشی می شود. در نقاشی تلاش کرده ام تا ادراکات حسی خود را در قالب تاثیر گذارترین فرمی که سازگار با خواسته هایم باشد به نمایش بگذارم.»
ادوار هاپر در 15 می سال 1967و در سن 84 سالگی ، در استودیوش در گذشت.
منابع:
فصلنامه حرفه هنرمند شماره 2
http://en.wikipedia.org/wiki/Edward_Hopper
http://topics.nytimes.com/topics/reference/timestopics/people/h/edward_hopper/index.html
در همین رابطه ببینید:
گالری تصاویر نقاشیهای ادوارد هاپر