مطالبه آواز خواندن بانوان و تجربة اپرای فارسی
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت تحریریه
- منتشر شده در 1392-07-27 23:30
دولت تدبیر و امید با آمدنش موجی از نشاط را به جامعة ما آورده است؛ گرچه هنوز در خیلی از بخشها تغییراتی صورت نگرفته است. این را از این بابت میگویم که حس میکنم بیشترین توجه دولت بر مسئلة هستهای و برونرفت از تحریمهای کمرشکن است –که البته بیراه هم نیست- و هنوز تمرکز بر تغییر در لایههای زیرین و ارائه برنامه به خصوص در جزئیات دیده نشده است. برای مثال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که به شخصه با آن زیاد سر و کار دارم، ادارات همچنان پا در هوا هستند و مدیرکلها نمیدانند کِی و چه زمانی عذر آنها را میخواهند و به همین دلیل هیچ تصمیم کلانی گرفته نمیشود.
شاید چندی پیش هیچکدام از ما به ذهنمان نیز خطور نمیکرد چنین وقایعی در کشورمان رخ دهد؛ از تماس تلفنی رئیس جمهور ایالات متحده با حجت الاسلام روحانی گرفته تا داشتن صفحه فیس بوک و توئیتر در سطح وزیران و معاون اول رئیس جمهور. این را نیز اضافه کنید که دکتر ظریف عید یهودیان را به عبری تبریک گویند و همین تیتر یک تارنمای یاهو شود. این مسائل در همین چند ماهه چنان در حال شگلگیری هستند که مورد بحثهای جدی و جوکهای مختلف قرار گرفتهاند. چنین مسائلی سبب شده هر شخصی انتظارات و مطالباتی –سوای منطقی یا غیرمنطقی بودنشان- داشته باشد که جز جوزدگی تغییر شرایط نام دیگری را روی آن نمیتوان گذاشت. چند شب پیش در تالار وحدت چهاردهمین جشن خانة موسیقی برگزار میشد که سخنگوی آن داریوش پیرنیاکان از معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آقای مرادخانی مطالبهای داشتند: "خوانندگی زنان را آزاد کنید"
چنانچه اخبار مختلف در روزنامهها و خبرگزاریها –از هر جناح- را در چند روز اخیر دنبال کرده باشید، قطع به یقین با واکنشهای تند برخی از اصحاب رسانه با این مطالبه روبهرو شدهاید که گزک خوبی نیز دست مخالفان دولت تدبیر و امید داده است. هدف از نوشتن این سرمقاله بیشتر نگاه به این مطالبه از سوی شخصی است که نه نگاهی سیاسی میخواهد داشته باشد و نه داوری در مورد بجا یا نابجا بودن مطالبه. هنگامیکه این خبر را شنیدم و سپس متن کامل گفتههای آقای پیرنیاکان را در چند خبرگزاری دنبال کردم با تعجب به دنبال این پرسش بودم که آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟! زمانی این مطالبه از سوی آقای پیرنیاکان مطرح میشود که ایشان در نطق خود دو مسئله را نیز مورد انتقاد قرار میدهند: 1- حرام بودن موسیقی 2- عدم نمایش آلات موسیقی در صدا و سیما.
در مورد اول باید گفت که موسیقی از نظر مراجع تقلید حرام نیست و اگر نگاهی به استفتائات انداخته شود، متوجه خواهید شد که متفق القول موسیقی مراسمهای لهو و لعب را حرام دانستهاند و عیار از خود بیخود شدن در مواجهه با موسیقی به خود مقلد سپارده میشود. با چنین پاسخی متوجه خواهیم شد آقای پیرنیاکان به عنوان سخنگوی خانة موسیقی انتقاد کاملا نابجایی را انجام داده است و مهمترین مسئله را که میتوانست مطرح کند، آموزش موسیقی است. قطع به یقین بحث دخالت در حکم شرعی نیست و مسئله روشن شدن این احکام برای مقلدین است. در صورتی که اغلب مراجع موسیقی را حرام نمیدانند، چگونه آموزش آن حرام است. پاسخ اغلب مراجع تقلید در حوزه موسیقی را میتوانید در اینجا مشاهده نمایید. شاید بهتر باشد خانة موسیقی –که مانند هر نهاد دیگری مهمترین مسئلهاش آموزش و تربیت استعدادها باید باشد- چنین مسئلهای را مطرح کند که چگونه هنرستانهای موسیقی میتوانند به فعالیت شرعی ادامه دهند؟
با وجود بحث فوق به سراغ دومین انتقاد ایشان برویم. نمایش آلات موسیقی در صدا و سیما. صدا و سیما ثابت کرده است که با وجود تعویض دولت در رویکردهای خود تفاوت بسیار ناچیزی قائل شده است و مطالبه از آن نزدیک به محال است در صورتی که در آن سو چیزهایی که در جامعه وجود دارد با تصاویری که از صدا و سیما پخش میشوند تفاوت بسیاری دارد. این انتقادها در نوشتههای اغلب منتقدان و کارشناسان وجود دارد و صدا و سیما در پاسخ اغلب آنها به این نکته اشاره داشت که ما با جامعه ایران طرف هستیم و نه تهران. پاسخ صدا و سیما آنقدر هم بیراه نبود، اما در سالهای اخیر فاصله فرهنگی و اجتماعی پایتخت با دیگر شهرها اندک شده است که صدا و سیما باید آن را در نظر بگیرد. با این تفاسیر مخاطب تهرانی کمتر برای صدا و سیما مهم شمارده میشود، همانطور که ضعیفترین شبکه شاید شبکه تهران باشد.
در تفاوت لایههای زیرین جامعه با لایهی اصلی جامعه میخواهم به اولین اجرای اُپرا در ایران پس از انقلاب اسلامی اشاره کنم. همانقدر که حرف پیرنیاکان سبب تعجب ما شد اجرای اپرا در کشورمان نیز دور از ذهن میرسید. برای اولین بار آنسامبل اپرای تهران به سرپرستی هادی قضات در ایران در شهریورماه اپرای جانی اسکیکی را به زبان ایتالیایی اجرا کرد. تجربة اولی که در حد معقولی انجام شد و جای تشکر از هادی قضات و اغلب کسانی دارد که اجرای آن را مهیا کردند؛ اما دومین اجرای این گروه به نام اشکها و لبخندها یک شوک بزرگ بود. اجرای اپرا به زبان فارسی که نقش اصلی آن را یک زن ایفا میکند. اجرایی که هنوز نیز برای ما تازگی دارد و برای مقایسه و نقد آن باید در انتظار اجراهای دیگر باشیم یا اینکه اپرای فارسی را پیش از انقلاب تجربه کرده باشیم و بتوانیم آن را مورد نقد قرار دهیم. با وجود این دو اپرا همچنان برخی دوستان -که خود از نزدیک تجربة تماشای این دو اجرا را نداشتهاند- برایشان هضم اجرای اپرا در ایران قابل باور نیست. با تماشای اجرای اشکها و لبخندها از تعجبم در مورد مطالبه رفع منع خواندن بانوان کاسته شد!
مهمترین هدف این نوشته این بود که وقایع مختلفی با مجوز و حتی بدون مجوز در گوشه و کنار کشور در حال رخ دادن هستند که متأسفانه –گویا- متولیان امر نیز از آنها بیاطلاع هستند. در اصل خواننده زن بر روی صحنه تالار وحدت اجرای زنده برای همه در این اپرا دارد ولی هیچ منعی نیز ندارد و تنها به آن گونه عنوان نمیشود. از اشخاصی که در رأس مدیریت قرار میگیرند سیاست بیشتری انتظار میرود تا پیرامون خود را مشاهده کنند. اتفاقات یکی پس از دیگری رقم میخورند، نامشان شاید آنطور که ما میخواهیم نیست. در صدا و سیما آلات موسیقی دیده نمیشود ولی این آلات وجود دارند. موسیقی زیرزمینی طرفدار دارد و حتی خوانندگان این گروهها رستوران تأسیس میکنند. ای کاش مدیران بتوانند با یک رایزنی با دفتر مراجع و کارشناسان مختلف فرهنگی از ناهنجاریها جلوگیری کنند و هر چیزی در جای خود قرار گیرد.