این سر و صداهای اخیر صدای لا اله ال الله پشت تابوت سینمای ایران است ...
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مجید رحیمی جعفری
- دسته: یادداشت تحریریه
- منتشر شده در 1392-05-03 19:10
در یکی دو هفته اخیر دعوای سینماگران آنقدر بالا گرفته است که حال خود به جان یکدیگر افتادهاند. اگر در محافل غیر هنری و حتی به منزل اقوام نیز سری بزنید، در میان گران شدن اجناس و افت و خیزهای طلا و ارز حرف از خانة سینما نیز زده میشود.
شخص اول: داشتم روزنامه میخوندم نوشته بود خانة سینما پلمپ شده است.
شخص دوم: آره منم توی ماهواره دیدم
شخص سوم: خانة سینما چی هست؟
شخص اول: حتما بخشی از ارشادِ
شخص دوم: نه بابا، بی بی سی میگفت ارشاد پلمپ کرده
شخص سوم: مگه ارشاد اماکنه یا ضابط قوة قضاییه است که پلمپ کنه.
شخص دوم: حتما گزارش دادن.
شخص سوم: حالا توش چی کار می کردن؟
شخص اول: مثل این که کارای سیاسی
شخص دوم: نه بابا اونجا اتحادیه است اصناف جمع می شن شخص معاون وزیر (آقای شمقدری) باهاشون مشکل داره فکر کنم. کار سیاسی چیه؟
شخص سوم: ولشون کنید بابا این همه پول میگیرن تهش چی میسازن مگه؟
شخص اول: لیگ برتر کی شروع میشه؟
با یکدیگر تعارف نداشته باشیم و قبول کنیم آنقدر ضعیف عمل کردهایم که مردم ترهای هم برای سینمای ایران خورد نمیکنند. به هیچ وجه نمیخواهم بگویم مردم ما فرهنگی نیستند و مشکلات اقتصادی اجازه فکر کردن به هنر را به آنها نمیدهد. همین مردمی که با این سینما قهر کردهاند و از فیلمها استقبال نمیکنند –که باید کامل به انها حق داد- آمار گیشه فروش آمریکایی شمالی را دنبال میکنند. میدانم خیلی از مخاطبان ممکن است با این حرف بنده مخالف باشند. از ایدهآلها چشمپوشی کنیم و با واقعبینی با مسائل برخورد کنیم، دوستانی که مدام شعار میدهند ممیزی، تعداد سالن کم، مشکلات تبلیغاتی، نداشتن زمان مناسب اکران و مشکلات اقتصادی سبب عدم رونق سینماست، سراسر چشم بر حقایق بستهاند. نشستی میگذارند کارشناسی میاورند که مشخص نیست اصلا کارشناس سینماست، کارشناس اقتصادی سینماست یا اینکه به واسطه اینکه در دفتری عبور و مرور داشته وارد سینما شده یا افراد بیشماری که هیچ یک صلاحیت اظهار نظر در مورد روند سینما را -بدلیل عدم تخصص- ندارند آسیبشناسی میکنند. عزیزان! آسیبشناسی برای اوایل دهة 80 بود که چطور میشد سینما را نجات داد. فریدون جیرانی یک دهه بعد با برنامة هفت خود سعی داشت جلوی فیلمهایی که با درجة کیفی بسیار نازل ساخته میشد را بگیرد و به مردم بفهماند که این سینمای ایران نیست که موفق هم بود. فقط این را فراموش کرده بود که وقتی این خوراک را از مردم گرفت سینمادارها دیگر رضایت نداشتند و خوراک جدیدی که آقای جیرانی از آن دم میزد وجود نداشت. مگر فیلمی مثل «جدایی نادر از سیمین» چند سال یکبار ساخته میشود و اصلا آیا این فیلمهای مستقل محصول سینمای فعلی ایران یا نبوغ چند هنرمند است؟!
دوستانی که مخالف این صحبتها هستند سریع در همان برنامههای به اصطلاح کارشناسی میگویند: "مردم خودشان فیلم خوب و بد را از یکدیگر تشخیص میدهند و مگر فلان فیلم یک میلیارد نفروخت". دوست به اصطلاح کارشناسی که چنین صحبتی میکنی! یک میلیارد تومان برای یک فیلم با بلیت 6 هزارتومانی میشود صد و شصت و شش هزار نفر از ایرانی که بیش از هشتاد میلیون نفر جمعیت دارد. اگر شما، تهیه کننده یا مسئول دولتی به چنین ارقامی دلش خوش است؛ خوب به طور قطع مشکل سینما همین بیسوادیهاست. ما با فروشهای اینچنین دل خوش کردهایم و حتی نمیتوانیم یک صدم جمعیت کشور را برای سینما رفتن ترغیب کنیم.
در این دو هفته آنقدر اوضاع وخیم است که با وجود بلند شدن صدای لا اله ال الله پشت تابوت سینمای ایران میراث خواران آن به جان هم افتند. دو طرف دعوایی وجود دارند که مدام با الفاظ نامناسب یکدیگر را تهدید به برملا کردن رانتخواریها میکنند. بودجههای میلیاردی از ادارات مختلف و جناحبازیها گرفته و صرف ساخت تصاویری میشود که نهادن نام فیلم نیز بر آنها کملطفی به فیلم است. در این میان هنوز سینماگرانی نیز هستند که با تجمعات امید دارند که شاید شخصی به وضعیتشان رسیدگی کند و اوضاع بهتر از قبل شود ولی اگر بر یک مرگ مغزی هر چقدر هم دارو تجویز کنید افاقه نخواهد کرد. مرگ را باید پذیرفت. در جایگاه تهیه کننده با چنین وضعی روبهرو شدهام که پروژهای بیمار شده و بیمارگونه پیش میرفت و با وجود حل مشکلات ریز مشکل بزرگ دیگری سربرمیآورد پس سریع قانع بر پذیرفتن مرگش شدم. ما نیاز به مسئولی در رأس سینما داریم که این را بپذیرد.
میخواهم در این یادداشت کمی از حقایق سینما را جلوی مخاطب سینمایی که کمتر با روند تولید آشناست یا به اقتصاد آن فکر نکرده است؛ عریان کنم. آنقدر هزینه تولید فیلم در کشور بالارفته است که یک فیلم که به صورت دیجیتال فیلمبرداری نشود و نیازمند پیشتولید درست در تمام ابعاد باشد به یک میلیارد هزینه نیاز دارد طوری که تهیهکنندگان خصوصی بسیار کمکار شدهاند. حال شما تصور کنید فروش فیلمی به کل یک میلیارد تومان است. نیمی از این بهای بلیت، متعلق به سینمادار و نیمی از آن متعلق به تهیه کننده است. بر فرض هم که 300 میلیون هم رایت آن را یک شرکت رسانة خانگی از تهیه کننده خریداری کند، فیلم پرفروش سینمای این کشور 200 میلیون تومان ضرر کرده است. چگونه است که همچنان فیلم ساخته میشود، چگونه است که تنها جشنوارة فیلمی که در جهان ضرر میدهد میلیاردها خرج میکند جشنوارة کشور ماست. مجلس شورای اسلامی به طور مثال در سال 1391 بودجه 200 میلیارد تومانی را در اختیار معاونت سینمایی قرار میدهد. متأسفانه اولین کاری که مسئولین محترم یاد گرفتهاند انجام دهند ساخت فیلم است. به گونهای که به جرأت میتوان گفت بیش از 60 الی 70 درصد این هزینهها صرف ساخت فیلم و حواشی آن میشود. در همین سال 1391، 35 میلیارد صرف ساخت فیلمهای به اصطلاح فاخر شده است. مُد شده بود هر فیلمی که هزینه زیادی صرف آن میشد و بعد نیز شکست میخورد فاخر لقب میگرفت و چند صباحی است دوستان میگویند فیلمی که هزینه آن چند میلیاردی است فاخر نیست. کمی به بودجه و فروش فیلمهای زیر در دو سال اخیر توجه کنید: (از اینکه تنها به فیلمها اکران 90 و 91 پرداختم به این دلیل بود که این فیلمها اغلب بودجهها خود را با دلار نرخ قبل گرفتهاند و فیلمشان با بلیت 5 الی 6 هزارتومان اکران شده است و در آخر با چنین ارقامی روبهرو شدهاند.)
ردیف |
نام فیلم |
تهیه کننده / کارگردان |
بودجه (تومان) |
سال دریافت بودجه |
سال اکران |
میزان فروش (تومان) |
1 |
فرزند صبح |
محمدرضا شرف الدین / بهروز افخمی |
5 میلیارد تومان |
از 1383 تا 1389 |
فاقد ارزش کیفی و فیلم اکران نشد فیلم در جشنواره 1389 از سوی منتقدان هو شد |
0 |
2 |
یوسف پیامبر |
فرج الله سلحشور |
تدوین شده از سریال |
|
1391 |
1 میلیون |
3 |
آسمان هشتم |
جمال شورجه / حسن نجفی |
800 میلیون |
1387-1390 |
1391 |
2 میلیون |
4 |
خاک و آتش |
محمد قهرمانی / مهدی صباغ زاده |
1 میلیارد |
1390 |
1391 |
6 میلیون |
5 |
پروانگی |
حوزه هنری / قاسم جعفری |
700 میلیون |
1390 |
1391 |
7 میلیون |
6 |
سیب و سلما |
مهدی عظیمی / حبیب الله بهمنی |
1.2 میلیارد |
1389 |
1390 |
11 میلیون |
7 |
شکارچی شنبه |
مجید اسماعیلی / پرویز شیخ طادی |
1.5 میلیارد |
1388 |
1390 |
11 میلیون |
8 |
33 روز |
مهدی همایونفر / جمال شورجه |
3 میلیارد |
1388 |
1390 |
21 میلیون |
9 |
کیمیا و خاک |
عباس رافعی |
1.2 میلیارد |
1387 |
1390 |
57 میلیون |
10 |
راه آبی ابریشم |
حسن بشکوفه / محمد بزرگنیا |
6 میلیون دلار |
1387 – 1388 |
1390 |
300 میلیون |
اوضاع وخیمتر از این جدول است و این موارد با توجه به جستوجویی کوتاه کنار هم آمده است و احتمال زیاد موارد دیگری نیز هستند. به این موارد فیلمهایی چون استرداد 7 میلیارد تومان، برلین منفی هفت 3 میلیارد تومان و روز رستاخیز 14 میلیارد تومان را اضافه کنید که در انتظار اکران هستند و احتمال اینکه بتوانند یک دهم هزینه تولید خود را بازگردانند بسیار کم است. فیلمهای پرشماری نیز هستند که در جشنواره فجر به نمایش درمیآیند اما سالها میگذرد و خبر از اکران آنها نیست یا به گونهای اکران میشوند که فروش آنها مانند جدول قبل است که اکران شدن و نشدنشان فرقی ندارد.
مشکلات یکی دوتا نیست و اگر مسئولی کاربلد و لایق در رأس سینما قرار گیرد و از سوی دیگر اصناف هم با او همراه شوند ابتدا باید مرگ این بیمار را اعلام کند و با شجاعت دست به انقلابی در تمام ادارات سینمایی و شیوههای تولید و اکران بزند. به تربیت استعدادها بها دهد و بیش از نیمی از بودجه خود را به جای ساخت فیلمهایی که جز هدر دادن بیتالمال توجیه دیگری ندارند، زیرساختهای سینما را از نو بنیان نهد. اگر این امر نیاز باشد در سینما در دو سال تنها 20 فیلم اکران شود و سرانجام با یک شیوه درست پس از دو سال بازگشت داشته باشیم به نظرم میتوان سخن از یک تولد پس از یک وقفه کوتاه داشت و اگر باز هم سیاستها همان باشد، باید گفت خانة سینما چی هست؟ اصلا سینمای ایران چی هست؟
دیدگاهها
bazigaran o kargardanan motevahem
ma vase tavahome ie seri adam pool kharj nemikonim