بازاجراها، بلای جان تئاتر امروز
- توضیحات
- نوشته شده توسط افشین رنجبر
- دسته: یادداشت تئاتر
- منتشر شده در 1397-03-08 23:52
در سالهای گذشته با ورود سرمایهگذاران در عرصه تئاتر، سالنهای خصوصی پا گرفتند و رقابت بیشتری بهوجود آمد که نوید روزهای خوبی را میداد؛ اما فشار اقتصادیای که در این روزها مردم متحمل شدهاند، بر عرصه فرهنگ و هنر نیز بیتأثیر نبوده است. شاید هنوز کسی به این مهم فکر نکرده باشد و چند سال بعد درد این سیلی مشخص شود؛ قصد از انتشار این یادداشت، تلنگری بر جامعه تئاتری کشور است تا شاید از خواب غفلت بیدار شویم.
اگر از دستاندرکاران تئاتر باشید این جمله برایتان آشنا بوده است: «به بازاجرا سالن نمیدهیم» جملهای که از زبان مدیران سالنهای تئاتر زیاد شنیدهایم؛ اما چه شده است که در شش-هفت ماه اخیر بیشتر به بازاجرا سالن میدهند تا اثری جدید؟! این همان نکتهای است که بایستی ذهنها را درگیر خود کند. بهخصوص با خبری که بهتازگی منتشر شد: «میسیسیپی نشسته میمیرد» اثر همایون غنیزاده بار دیگر مهر و آبان روی صحنه خواهد رفت. شاید در تمام دنیا اجراهای طولانیمدت یک امر بدیهی باشد؛ کاری که خیلی از نمایشها در ایران نیز از عهده آن برآمدهاند، اما در آن کشورها آنقدر سالن وجود دارد که سالنی مثلاً به آثار شکسپیر اختصاص داده میشود تا شش ماه مکبث اجرا برود، شش ماه هملت و... اما این موارد در ایران قابل هضم نیستند. در پایتخت -جز چند سالن- بقیه، سالنهایی در حد اجراهای دانشجویی هستند و هنوز هم با داستان کف فروش و هزینههای گزافی که سالنداران خصوصی میگیرند یا برنامهریزی برای اجرا در دو سال آینده -برای سالنی مثل ایرانشهر- خیلی از افراد از دایره پرداخت این پولها و پارتیبازیها خارج میشوند و کمتر شاهد ظهور آثار جدید خواهیم بود.
فشار اقتصادی با تئاتر کاری کرده که مخاطب ریزش بسیاری داشته است، چندی پیش دوستی چند نمایش را مثال زد که پس چرا آنها میفروشند؟ به این سؤال در همین متن جواب داده خواهد شد. با تورمی که بهخصوص در یکسال اخیر شاهد آن بودهایم، چند نفر میتوانند دو بلیت 80 تا 100 هزارتومانی بخرند و با صرف یک وعده غذا یا میانوعده و هزینه رفتوآمد، جمعاً 150 تا 200 هزارتومان برای تئاتر پرداخت کنند؟ قطر دایره مخاطبان تئاتر کمتر و کمتر میشود و هیچ تدبیری نیز از سوی مسئولان تئاتر دیده نمیشود. یک دانشجوی هنر با هزینههای کمرشکن تحصیل چگونه میتواند از نمایشی استقبال کند؟! وقتی دایره مخاطبان تنگتر شود و بازیگران دستمزدهای عجیب درخواست کنند، سرمایهگذاران، تهیهکنندگان، سالنداران و حتی کارگردانان محافظهکارتر میشوند. تا همین سه سال پیش یک نمایش در سالنهای بزرگتر 50 تا 100 میلیون بسته میشد اما در حال حاضر یک بازیگر درخواست دستمزد 40 میلیونی دارد! کسی از تهیهکنندگان اولیه تئاتر که در چند سال پیش برخوردی حرفهای با این پدیده داشتند، خبری دارد؟ نورالدین حیدری ماهر که از سال 92 تا 95 پرکارترین تهیهکننده نمایش بود نیز هنوز بیشتر با بازاجراها ناماش دیده میشود! شاید مخالفان ورود تهیهکنندگان از این امر خوششان بیاید اما متوجه بلایی که بر سر تئاتر آمده است، نیستند.
بازگردیم به پاسخ اینکه چرا برخی نمایشها میفروشند؟ در سالهای اخیر چند الگوی تکرارشونده باعث فروش نمایشها شده است و کمتر شاهد بروز خلاقیت هستیم. بر این که همایون غنیزاده تمایل به بازاجرای اثر پرفروشاش دارد ایرادی وارد نیست اما اینکه غنی زاده که یک سال در میان اثر جدیدی را روی صحنه میبرد در حال حاضر دو سال میگذرد و بدون هیچ ایده جدیدی مجدداً «میسیسیپی نشسته میمیرد» را روی صحنه ببرد، برای تئاتر ما خطرناک است. اینکه رضا ثروتی کارگردان خوب اوائل دهه 90 چند سالی است هیچ ایده جدیدی را روی صحنه نمیبرد، جای سؤال دارد. او پس از بازتولید ناموفق «مکبث» و «عجایبالمخلوقات» در سالن پالیز به بازاجرای «فهرست» در دو مرحله دیگر پرداخت که مرحله سوم با تبلیغات ضعیف نتوانست آن موفقیت دو بار اول را تکرار کند. هر از چندگاهی هم زمزمههایی از بازاجرای «ویتسک» در شبکههای مجازی شنیده میشود. آیا هر دو کارگردان ایدههایشان تمام شده است یا اینکه فشار اقتصادی آنها را به سمت بازاجرا و الگوهای تکرارشونده میبرد؟
چرا از کارگردانان خوبی که لااقل یک سال در میان اثر خوبی اجرا میکردند، خبری نیست؟ الگوی تکرارشونده، استفاده از بازیگرانی است که جواب پس دادهاند و هنوز هم روی صحنه مخاطب دارند. نوید محمدزاده رکورددار اجرا در دو سال اخیر است. بدون اینکه حتی برخی از آثار او خوب بوده باشد مخاطب برای محمدزاده بلیت خریده است. «خدای کشتار» که گویا چهارمینبار است روی صحنه میرود، «آخرین نامه»، «پچپچههای پشت خط نبرد»، «دکلره»، «دیابولیک: رومئو و ژولیت» از نمایشهای او بودهاند که همین یک سال اخیر بازاجرا رفتهاند. زوج صابر ابر و الهام کردا نیز خوب جواب داده و باز هم «مالی سویینی» روی صحنه رفته است. هر نمایشی که پرفروش شود اهالی تئاتر باید خوشحال باشند اما اینکه یک نمایش به فاصله چند ماه مداوم در تمام سالنها بچرخد نهتنها ایده جدیدی شکل نمیگیرد که ذهن کارگردانان خوب ما را تنبل میکند.
الگوی تکرار شونده یعنی اینکه نمایشی موفق است پس به آن اعتماد کنیم، فلان بازیگر برایاش بلیت میخرند پس نمایشهای او به سالن ما بیاید، نمایشی کارش گرفته پس آنهم دوباره اجرا برود، نام محمد رحمانیان و گروهی بازیگر مشهور در فهرست اسامی شماست پس به آن اجرا بها داده شود یا باز هم همان اجرا روی صحنه برود؛ نتیجه این میشود این که بهرام افشاری چندباره «جوجهتیغی» را روی صحنه ببرد، اتابک نادری «دپوتات»، افشین هاشمی «شیرهای خانباباسلطنه» و احتمالاً باید دوباره منتظر کنسرت-نمایشهایی مثل «سی» باشیم، یا اینکه سالنها به موزیکالهای سطحی داده شود تا مخاطب برای موسیقی به سالن تئاتر بیاید. باید منتظر تکرار موفقیت «الیور توئیست» باشیم و از این حدسها که یکییکی در حال به وقوع پیوستن است.
نهتنها کارگردانانمان در حال رخوت هستند بلکه سالندارها از این رخوت در حال کیف زودگذر هستند، بالاخره سکه همین بازیگران و کارگردانان هم از رونق میافتد چنانکه مال دیگران از رونق افتاد. بهتر است معاونت هنری فکری به حال این اوضاع کند و با تخصیص یارانه، این وضع را سامان دهد. در حال حاضر اگر این الگوها در نمایش شما وجود نداشته باشد باید خیلی بجنگید تا سالن بگیرید، بجنگید تا مخاطب اثرتان را مشاهده کند و در نهایت بجنگید تا خرجودخل به هم بخورد. یک جنگ نابرابر میان هنرمندان و سالندارانی که امروز فقط اسکناسها و نرخ دلار را میبینند.