نقدِ نمایشِ آوازهخوان خیابانهای منهتن به کارگردانیِ میکائیل شهرستانی؛ بهسلامتیِ رنجها
- توضیحات
- نوشته شده توسط پژمان الماسینیا
- دسته: یادداشت تئاتر
- منتشر شده در 1397-11-09 02:40
میکائیل شهرستانی پس از چهار-پنج سال، با «آوازهخوان خیابانهای منهتن» دوباره به صحنهی مقدسِ تئاتر بازگشته است؛ پس از «مویهی جم» و «سحوری» این سومین مونولوگِ رزومهی بازیگریِ اوست. حالا که [به هر علت] به تئاتر آمدنِ شهرستانی بهعنوانِ بازیگر تبدیل به یک "اتفاق" شده، حیف است که چنین فرصتی را قدر ندانیم.
درست است که عنوانِ کار، «آوازهخوان خیابانهای منهتن» انتخاب شده و شخصیتِ محوری هم هنرپیشهای پابهسنگذاشته و دائمالخمر است که با پرسه زدن در گوشه و کنارِ نیویورک شباش را به صبح میرساند ولی هیچکدام از این اِلمانهای [بهظاهر] ناملموس، مانعِ ارتباط برقرار کردن با نمایش و زلف گره زدنِ تماشاگر با آن نمیشوند؛ شما خود را منفک از اثر احساس نمیکنید زیرا یا حرف از چیزهایی به میان میآید که جهانشمولاند [مثلِ مرگ، تقدیرِ گریزناپذیر و جاهطلبی] و توی مخاطب اهلِ هرکجا باشی، هضمشان میکنی و یا به مواردی آنقدر امروزی و اینزمانی ارجاع داده میشود که با تمامِ وجودت درکشان کردهای مثلِ معضلِ مبتذلِ ظهورِ سلبریتیها، عرضِاندامِ شومنها و پولهای کثیفی که تئاتر را عاقبت به قهقهرا میبرند.
الحق که «آوازهخوان خیابانهای منهتن» را میتوان یک کلاسِ درس برای بازیگری قلمداد کرد، شهرستانی ۱۰ نقشِ مختلف را از هر حیث "متفاوت" اجرا میکند؛ گویی که «آوازهخوان خیابانهای منهتن» ۱۰ بازیگر دارد نه یکی! شما به تفاوتِ نقشها صرفاً بهواسطهی تغییرِ چهرهپردازی و تعویضِ لباسها پی نمیبرید چرا که بهکلی نظارهگرِ ورودِ ۱۰ کاراکترِ سراپا متفاوت روی صحنهاید با صداها، الحان و حرکاتی منحصربهخودشان؛ «آوازهخوان خیابانهای منهتن» اثری در ستایشِ بازیگری است، در ستایشِ صحنه و هنرِ دیرپای تئاتر.
«آوازهخوان خیابانهای منهتن» ادای دین به تئاتر است؛ هنری که زمانی نهچندان دور تقدس داشت و تا حدّ تجارتخانهای آلودهی سطحینگری تنزل پیدا نکرده بود. «آوازهخوان خیابانهای منهتن» را همچنین میشود ادای دینی به شکسپیر بهحساب آورد؛ در لابهلای دردوُدلهای ژاک مرمه، هفت تکگوییِ مهم از نمایشنامههای «ریچارد سوم»، «مکبث»، «ژولیوسسزار»، «تاجر ونیزی»، «اتللو»، «هملت» و «لیرشاه» گنجانده شدهاند [۱] که با اتکا بر نبوغِ ذاتی و سالها تجربهاندوزیِ میکائیل شهرستانی، سحرانگیز اجرا میشوند.
سزاوارِ تقدیر است که میکائیل شهرستانی در حوالیِ ۶۰ سالگی تا این اندازه پویا، جوان و پرانرژی بر سِن ظاهر میشود و اصطلاحاً کمفروشی نمیکند؛ او در «آوازهخوان خیابانهای منهتن» از جان مایه میگذارد. با وجودِ اینکه حضورِ خودِ آقای بازیگر بهتنهایی برای جذبِ همهی هوشوُحواسِ تماشاگر بهسوی سِن کفایت میکند، ولی شهرستانی و گروهِ او [تا جایی که امکاناش را داشتهاند] از جذابیتِ بصریِ «آوازهخوان خیابانهای منهتن» غفلت نکردهاند و خوشبختانه با صحنهای لخت و دافعهبرانگیز مواجه نیستیم.
بهدلیلِ تکبازیگره بودنِ «آوازهخوان خیابانهای منهتن» و اینکه یک نقشِ واحد توسطِ بازیگر ایفا نمیشود، بنابراین بدیهی است که آماده شدنِ او برای ایفای هر نقش، مقداری زمان ببرد، شاید بهنظر برسد که این وقفههای کوتاه آزاردهندهاند اما بههیچروی چنین نیست زیرا تماشاگر بهسرعت درمییابد هربار که نور کم میشود و آقای بازیگر صحنه را ترک میکند، قرار است بهزودی شگفتزده شود پس این انتظار برای او نهفقط مخل و اذیتکننده نیست بلکه شیرین و هیجانانگیز است.
یکی از امتیازاتِ نمایشنامه [که در این ایام، کیمیاست!] آکنده بودناش از تکجملههایی است که هرکدام را میشود بهیاد سپرد یا گوشهای یادداشت کرد و از یادآوریشان لذت برد! جملاتی که اغلب اینطور استارت میخورند: «بهقولِ چارلی...»! به این چند نمونه توجه کنید: -«به هرچیزی اعتماد کن غیر از این مردم.» -بعضی زندگیها فقط برای هدر شدن آفریده شدهن.» -«یه جایی توی قلبِ آدم هست که هیچوقت پُر نمیشه.» -«عشق یعنی اونچیزی که فکر میکنی یکیدیگه خرابهش کرده.» دیگر عنصرِ مثبتِ «آوازهخوان خیابانهای منهتن» موزیکهایی است که باوسواس برگزیده شدهاند و باعث میگردند انتظاری که قبلتر صحبتاش را کردم، لذتبخشتر شود.
آنچه به «آوازهخوان خیابانهای منهتن» انسجام میبخشد، حضورِ خوشایندِ شخصیتی دوستداشتنی بهنامِ ژاک مرمه است؛ شکسپیرینی سالخورده، الکلی، مسلول، سرمازده و روبهموت که چرخدستیاش را در کوچهپسکوچههای منهتن هل میدهد و برای مردم شکسپیرخوانی میکند. ژاکِ پیر گرچه تئاتر را یک نفرین میخواند ولی هنوز دلباختهی بازیگری و جادوی صحنه است. هردفعه که مرمه روی صحنه میآید، یکی از زوایای پنهانِ شخصیتاش بر تماشاگرِ کنجکاو آشکار میگردد. طبق همین روال، بهتدریج پی میبریم که طرفِ صحبتِ ژاک درواقع دخترش [دخترِ احتمالاً گمشده و نادیدهاش] است و فقط باید در سالنِ چهارسو حضور داشته باشید تا بفهمید میکائیل شهرستانی چقدر پدرانه، چقدر درست و چقدر دلنشین دلیا را "دختر" یا "دخترم" صدا میزند. ناگفته پیداست که این لحن و بازیِ درست به مثالی که آوردم، محدود نمیشود؛ شهرستانی بهنحوِ قابلِاحترام و تحسینبرانگیزی در تمامیِ دقایق، مسلط و متمرکز است.
در «آوازهخوان خیابانهای منهتن» همهی اِلمانهای اساسی [حتیالامکان] در حدّ کمالاند؛ از رکن اصلیاش [بازیگری] که بسیار گفتم و به طراحی صحنه (نورایر نازاریان)، متن (نیما مهر) و انتخابِ موسیقی (میکائیل شهرستانی و نیما مهر) هم اشاراتی داشتم ولی دور از انصاف است چنانچه تأثیرِ طراحِ چهرهپردازی (مهدیه دوستی)، طراحِ نور (بابک شاهعلیزادگان)، طراحِ لباس (شیرین فرخندهنژاد) و دستیارِ کارگردان (مهدی ارجمند) بر کیفیتِ نهاییِ کار را نادیده بگیریم.
شما [شمایی که نمایش را دیدهاید یا در روزهای پیشِرو خواهید دید] را نمیدانم اما من دلخواهام این است که «آوازهخوان خیابانهای منهتن» تا همیشه ادامه پیدا کند: ژاک از صحنه خارج شود، آقای بازیگر در شکلوُشمایلِ کاراکتری دیگر از مخلوقاتِ ویلیام شکسپیر به صحنه برگردد و باز ژاک را ببینیم... نمایش همینجور جلو برود و ما هرگز از قطارِ «آوازهخوان خیابانهای منهتن» پیاده نشویم.
ممکن است بهعلتِ تجربهی برخی اجراهای ناکامِ قبل از این، حتی نسبت به شنیدنِ کلمهی "مونولوگ" دافعه داشته باشید(!) «آوازهخوان خیابانهای منهتن» اینقبیل تصوراتِ منفیِ شما را بههم خواهد ریخت. «آوازهخوان خیابانهای منهتن» بازگشتِ باشکوهِ میکائیل شهرستانی به صحنه است؛ امیدوارم دیگر از واژهی "بازگشت" درموردِ او استفاده نکنیم و بینِ حضورهایاش بر صحنه وقفهای چندساله نیفتد... اگر شما نیز همچون نگارنده ماههاست که اجرایی درخورِ ستایش ندیدهاید [۲]، فرصت را غنیمت بشمارید و طیِ ۱۰ روزِ باقیمانده، در سالنِ چهارسو به تماشای «آوازهخوان خیابانهای منهتن» بنشینید.
نویسنده: نیما مهر
کارگردان و بازیگر: میکائیل شهرستانی
طراح صحنه: نورایر نازاریان
طراح لباس: شیرین فرخندهنژاد
طراح گریم: مهدیه دوستی
طراح نور: بابک شاهعلیزادگان
مجری نور: میثم خانکی
دستیار کارگردان: مهدی ارجمند
طراح پوستر و بروشور: ندا رضایی
منشی صحنه: سارا رحیمیفرد
اجرای صحنه: مهدی ارجمند، منصور رضایی، پژمان المعی
فیلمبردار و سازندهی تیزر: بهادر باستانحق
عکاسان: بابک حقی، بهادر باستانحق
صدابردار: فرشاد محمدی
انتخاب موسیقی: میکائیل شهرستانی، نیما مهر
محل اجرا: تئاترشهر، سالن چهارسو
زمان: ۱۹ دی تا ۱۸ بهمن ۹۷، ۱۹ و ۳۰ دقیقه
پینوشتها:
[۱]: مرمه این تکگوییها [و دردوُدلها] را با هندیکم برای دخترکاش ضبط میکند.
[۲]: البته اگر استثنائاتی مثلِ «خنکای ختم خاطره» را کنار بگذاریم.