صدا و سیما، ارواح، شیاطین و فرشتگان
- توضیحات
- نوشته شده توسط دکتر مهدی فیاضی کیا
- دسته: یادداشت
- منتشر شده در 1390-06-23 02:08
مشهور است که پیغمبرهای خیلی خیلی قدیم که نشانی از آنان در تاریخ نمانده تحت طبقهبندی اسطورههایی مثل آفرینش (حضرت آدم) و توفان (حضرت نوح) معرفی شوند. از یک جایی که اسطوره تمام میشود و تاریخ شروع میشود. قدیمیترین نشان (که نشانِ ضعیفی هم هست) متعلق به حضرت ابراهیم است. تاریخ خروج عبرانیان از مصر مقارن با ظهور و خروج حضرت موسی است که اسمِ فرعونِ آن زمان هم شناخته شده. هر چه دین پیش آمده تاریخیتاش بیشتر شده و از راز و ابهامش کاسته. در عصر حضرت مسیح ما تاریخ تقریبی تولد و عروجش را میدانیم و میدانیم در دورهی کدام فرمانروا زیسته و جزئیات بیشتری که نه از متن مقس و سنت مذهبی؛ بل از تاریخ غیرمذهبی به دست آمده است.
در ادیان ابراهیمی، تاریخیترین دین البته اسلام است. مورخین عرب و غیرعرب سال به سال وقایع را گاهی با ماه و حتی گاه با روز مضبوط کردهاند که منجر به نوعی واقعگرایی در روایت شده. سیر تاریخ انبیاء را که ببینیم از فضای بهشت و غرایبش در حضرت آدم و آن توفان جهانی حضرت نوح میرسیم به آتش گلستان شدهی ابراهیم و معجزات غریب موسی در مصر و زنده کردن مرده در فلسطین به نفس مسیح.
رسول خاتم اما با یک کتاب آمد. معجزهای هم اگر بود آن قدر در سنت اسلامی مشهور نبود که تا بگوییم رسول خاتم یاد چیزی جز قرآن بیفتیم. اگر موسی و عیسی را با کارهای عجیبشان به یاد بیاوریم ولی رسول خاتم را به کتابش به خاطر میآوریم و امامان بعد از او را که اصولا با مسائل سیاسی و اجتماعی عصرشان. سراغ ندارم که شیطان و ارواح و ملائک راه افتاده باشند توی تاریخ بعد از حضرت خاتم بین خلایق تجسم پیدا کرده باشند و کارها کرده باشند.
این مقاله قصد بررسی در تاریخ مذهب را ندارد (توانش را هم ندارد) اما پر واضح است که بعد از رسول خاتم، تاریخ اسلام نه با حضور ارواح و ملائک و شیاطین که با درگیری سیاسی میان عقاید و انسانها شکل گرفته. تمام آن چیزهایی که روش زندگی مسلمانها را تعیین کرده بیشتر از این که مشتمل باشد بر چگونگی گفتگو با ملائک و یا خواب دیدن ارواح یا روشهای مقابله با تجسم شیاطین، خیلی ملموستر از این حرفها، شیوهی زندگی کردن و زیستن میان آدمیان بوده است با اسباب و وسایل طبیعی. حکمت طرد سحر و علوم غریبه هم از همینجا لابد آب خورده.
اما چه میشود که بعد از این همه سال (هزار و چهارصد یا کم و بیش) صدا و سیما به این نتیجه میرسد که باید همهی ماه رمضان را به تجلی این تعینات محترم در خواب و بیداری انسانها بپردازد. اگر سریالهای امسال از حیث فرم قابل بحث بودند کاش وقت روی آن بحث میگذاشتیم اما معالاسف تنها نکتهای که قابل بحث به چشم میآمد این شباهت غریب میان این سه سریال ماه رمضان سیما بود که بر حیرت میافزود. البته صدا و سیما برای خودش کارشناس مذهبی هم دارد و لابد میشود این جور امور را توجیه کرد. اما آیا میشود اولویت این جور قصهها را هم بر قصههای زندگی واقعی توجیه کرد؟ این همه از زبان علما میشنویم که خواب حجت نیست اما باز هم با خواب معمای قتل را حل میکنند و توی عالم ارواح با هم دیگر قرار میگذارند و بعد هم در بیداری و در کمال صحت عقل و سلامت جسم به آن قرار ملتزم میشوند و کارهای دگر.
شیطان هم توی یک سریال دیگر (و باز هم مثل یکی از سالهای گذشته در یک شمایل مذهبی) شخصا راه میافتد به نفله کردن این و آن و گاهی هم اگر وصال داد میرود توی خیابان دختر مردم را تور میکند که بله! حواستان باشد این عشقهای خیابانی بد است چون یک دلیلش این است که ممکن است آن بابایی که مختان را میزند شخص ابلیس باشد علیه اللعنه!
فرشتههای پیرهن سفید تهریشدار هم که نه توی قبرستان آدم را تنها میگذارند و نه توی اتوبوس. آدم میماند این قدر که فرشتهها با اعدامیهای از اعدام رسته سر و کار دارند با انبیای عظام سر و کار داشتهاند یا نه.
مسلما کسانی که دستاندرکار تولید اثر هستند چیزی از عواقب این جور فیلم ساختن نمیدانند. ولی از این جا به بعدش عجیب میشود که کارشناسان مذهبی هم ندانند و از آن بدتر مدیران و سیاستگذاران هم. این که ریشه و پیشینهی تجسم تعینات ملکوتی در عالم مادی در سینمای غرب چه ارتباطی با الهیات مسیحی دارد (که به تجسم خداوند بر روی زمین معتقدند و اناجیل را تاریخ این تجسم میدانند) بماند. این را هم نمیدانند که نمایش عالم غیب آن هم به این شکل و شمایل سردستی در بلندمدت روی ذهن مخاطب اثری دارد؟ این نکته دربارهی صدا و سیمایی عجیب است که حساسیتهای زیادی روی خیلی مسائل سادهتر دارد و اما روی این موضوع خیلی باز عمل میکند.
اینکه به وجود عوالم روحانی (و شیطانی) اعتقاد داشته باشیم یک مسئله است و این که آنها را به شکل جسمانی بکشانیم توی زندگی مسئلهی دیگر. از پیروان دینی که بیشترین تنشهایش انسانی بوده (و نه بین موجودات غیبی) لابد توقع میرود که کمی جدیتر به زندگی نگاه کنند و کاش به خود شیطان و فرشتهها و ارواح هم جدیتر نگاه کنند. نمیدانم اگر هر کدام از این سه گروه ارواح و شیاطین و ملائک هم بین ما اصنافی داشتند امسال کلی شکایت و اعتراض از آنها داشتیم یا نه! ولی آیا برداشت درست از عوالم غیبی این است که این جور مجسم باشند جلو چشم آدمهای عادی؟ و این که این همه موضوعات مهم جامعه به اتمام رسیده؟ البته شاید هم این طور باشد. شاید محدودهی موضوعاتی که میشود توی صدا و سیما کار کرد به حدود نهاییاش رسیده و راهی نیست جز افتادن به تکرار مضمونی یا جستوجوی مضامین در عوالم دخان و ملائک و ارواح. هر چه که هست همین است که هست. این بضاعت فکر و اندیشهی ماست. این (لااقل برای امسال) منتهای توان صدا و سیما بود برای ماه رمضان. این منتهای برداشت درستی بود که میتوانستند داشته باشند. لابد اگر بهتر از این میتوانستند، میکردند!
بعد التحریر: عجیب بود که روحانیهای سریالهای شبکههای دو و یک را از بازیگران با پیشینهی طنز انتخاب کرده بودند. در مقیاس صدا و سیما، تصادف جالبی بود.
دیدگاهها